مجموعه قوانین

  • role-of-daadpors

    مقدمه - در انتشار و آثار و اجرای قوانین به طور عموم

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 1

      مصوبات مجلس شورای اسلامی و نتیجه همه پرسی پس از طی مراحل قانونی به رئیس جمهور ابلاغ می‌شود. رئیس جمهور باید ظرف مدت پنج روز آن را امضا و به مجریان ابلاغ نماید و دستور انتشار آن را صادر کند و روزنامه رسمی موظف است ظرف مدت 72 ساعت پس از ابلاغ منتشر نماید. تبصره - در صورت استنکاف رئیس جمهور از امضا یا ابلاغ در مدت مذکور در این ماده به دستور رئیس مجلس شورای اسلامی روزنامه رسمی موظف است ظرف مدت 72 ساعت مصوبه را چاپ و منتشر نماید.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 2

      قوانین 15 روز پس از انتشار در سراسر کشور لازم الاجراء است مگر آن که در خود قانون، ترتیب خاصی برای موقع اجرا مقرر شده باشد.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 3

      انتشار قوانین باید در روزنامه رسمی به عمل آید.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 4

      اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ما قبل خود اثر ندارد مگر اینکه در خود قانون مقررات خاصی نسبت به این موضوع اتخاذ شده باشد.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 5

      کلیه سکنه ایران اعم از اتباع خارجه و داخله مطیع قوانین ایران خواهند بود مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 6

      قوانین مربوط به احوال شخصیه از قبیل نکاح و طلاق و اهلیت اشخاص و ارث در مورد کلیه اتباع ایران ولو اینکه مقیم در خارجه باشند مجری خواهد بود.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 7

      اتباع خارجه مقیم در خاک ایران از حیث مسائل مربوطه به احوال شخصیه و اهلیت خود و همچنین از حیث حقوق ارثیه در حدود معاهدات مطیع قوانین و مقررات دولت متبوع خود خواهند بود.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 8

      اموال غیرمنقول که اتباع خارجه در ایران بر طبق عهود تملک کرده یا میکنند از هر جهت تابع قوانین ایران خواهد بود.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 9

      مقررات عهودی که بر طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد در حکم قانون است.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده 10

      قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده‌اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.

  • role-of-daadpors

    جلد اول : در اموال

    • role-of-daadpors

      کتاب اول - در بیان اموال و مالکیت به طور کلی

      • role-of-daadpors

        باب اول‌ - در بیان انواع اموال

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده 11

          اموال بر دو قسم است منقول و غیرمنقول.

        • role-of-daadpors

          فصل اول - در اموال غیرمنقول

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 12

            مال غیرمنقول آن است که از محلی به محل دیگر نتوان نقل نمود اعم از اینکه استقرار آن ذاتی باشد یا به واسطه عمل انسان به نحوی که‌ نقل آن مستلزم خرابی یا نقص خود مال یا محل آن شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 13

            اراضی و ابنیه و آسیا و هر چه که در بنا منصوب و عرفاً جزء بنا محسوب میشود غیر منقول است و همچنین است لوله‌ها که برای جریان‌ آب یا مقاصد دیگر در زمین یا بنا کشیده شده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 14

            آینه و پرده نقاشی و مجسمه و امثال آنها در صورتی که در بنا یا زمین به کار رفته باشد به طوری که نقل آن موجب نقص یا خرابی خود آن‌ یا محل آن بشود غیر منقول است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 15

            ثمره و حاصل مادام که چیده یا درو نشده است غیرمنقول است اگر قسمتی از آن چیده یا درو شده باشد تنها آن قسمت منقول است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 16

            مطلق اشجار و شاخه‌های آن و نهال و قلمه مادام که بریده یا کنده نشده است غیرمنقول است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 17

            حیوانات و اشیائی که مالک آن را برای عمل زراعت اختصاص داده باشد از قبیل گاو و گاومیش و ماشین و اسباب و ادوات زراعت و تخم‌ و غیره و به طور کلی هر مال منقول که برای استفاده از عمل زراعت لازم و مالک آن را به این امر تخصیص داده باشد از جهت صلاحیت محاکم و‌ توقیف اموال جزء ملک محسوب و در حکم مال غیرمنقول است و همچنین است تلمبه و گاو و یا حیوان دیگری که برای آبیاری زراعت یا خانه و باغ‌ اختصاص داده شده است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 18

            حق انتفاع از اشیاء غیرمنقوله مثل حق عمری و سکنی و همچنین حق ارتفاق نسبت به ملک غیر از قبیل حق‌العبور و حق‌المجری و‌ دعاوی راجعه به اموال غیرمنقوله از قبیل تقاضای خلع ید و امثال آن تابع اموال غیرمنقول است.

        • role-of-daadpors

          فصل دوم - در اموال منقوله

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 19

            اشیائی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد بدون اینکه به خود یا محل آن خرابی وارد آید منقول است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 20

            کلیه دیون از قبیل قرض و ثمن مبیع و مال‌الاجاره عین مستاجره از حیث صلاحیت محاکم در حکم منقول است ولو اینکه مبیع یا عین‌ مستاجره از اموال غیرمنقوله باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 21

            انواع کشتی‌های کوچک و بزرگ و قایق‌ها و آسیاها و حمام‌هایی که در روی رودخانه و دریاها ساخته میشود و میتوان آنها را حرکت داد و‌ کلیه کارخانه‌هایی که نظر به طرز ساختمان جزء بنای عمارتی نباشد داخل در منقولات است ولی توقیف بعضی از اشیاء مزبوره ممکن است نظر به‌ اهمیت آنها موافق ترتیبات خاصه به عمل آید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 22

            مصالح بنائی از قبیل سنگ و آجر و غیره که برای بنائی تهیه شده یا به واسطه خرابی از بنا جدا شده باشد مادامی که در بنا به کار نرفته‌ داخل منقول است.

        • role-of-daadpors

          فصل سوم - در اموالی که مالک خاص ندارد

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 23

            استفاده از اموالی که مالک خاص ندارد مطابق قوانین مربوطه به آنها خواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 24

            هیچکس نمیتواند طرق و شوارع عامه و کوچه‌هایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 25

            هیچ‌کس نمیتواند اموالی را که مورد استفاده عموم است و مالک خاص ندارد از قبیل پل‌ها و کاروانسراها و آب انبارهای عمومی و‌ مدارس قدیمه و میدانگاه‌های عمومی تملک کند. و همچنین است قنوات و چاه‌هایی که مورد استفاده عموم است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 26

            اموال دولتی که معد است برای مصالح یا انتفاعات عمومی مثل استحکامات و قلاع و خندق‌ها و خاکریزهای نظامی و قورخانه و اسلحه و ذخیره و سفاین جنگی و همچنین اثاثیه و ابنیه و عمارات دولتی و سیم‌های تلگرافی دولتی و موزه‌ها و کتابخانه‌های عمومی و آثار تاریخی و امثال آنها و بالجمله آنچه از اموال منقوله و غیرمنقوله که دولت به عنوان مصالح عمومی و منافع ملی در تحت تصرف دارد، قابل تملک خصوصی نیست و همچنین اموالی که موافق مصالح عمومی به ایالت و ولایت یا ناحیه یا شهری اختصاص یافته باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 27

            اموالی که ملک اشخاص نمی‌باشد و افراد مردم می‌توانند آن‌ها را مطابق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوطه به هر یک از اقسام مختلفه آن‌ها تملک کرده و یا از آن‌ها استفاده کنند مباحات نامیده میشود مثل اراضی موات یعنی زمین‌هایی که معطل افتاده و آبادی و کشت و‌ زرع در آن‌ها نباشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 28

            اموال مجهول‌ المالک با اذن حاکم یا ماذون از قبل او به مصارف فقرا می‌رسد.

      • role-of-daadpors

        باب دوم - در حقوق مختلفه که برای اشخاص‌ نسبت به اموال است

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده 29

          ممکن است اشخاص نسبت به اموال علاقه‌های ذیل را دارا باشند: 1- مالکیت (‌اعم از عین یا منفعت). 2- حق انتفاع. 3- حق ارتفاق به ملک غیر.

        • role-of-daadpors

          فصل اول - در مالکیت

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 30

            هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 31

            هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمی‌توان بیرون کرد مگر به حکم قانون.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 32

            تمام ثمرات و متعلقات اموال منقوله و غیرمنقوله که طبعاً یا در نتیجه عملی حاصل شده باشد بالتبع مال مالک اموال مزبوره است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 33

            نما و محصولی که از زمین حاصل میشود مال مالک زمین است چه به خودی خود روئیده باشد یا به واسطه عملیات مالک مگر اینکه‌ نما یا حاصل از اصله یا حبه غیر حاصل شده باشد که در این صورت درخت و محصول مال صاحب اصله یا حبه خواهد بود اگر چه بدون رضای صاحب زمین کاشته شده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 34

            نتایج حیوانات در ملکیت تابع مادر است و هر کس مالک مادر شد مالک نتایج آن هم خواهد شد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 35

            تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 36

            تصرفی که ثابت شود ناشی از سبب مملک یا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 37

            اگر متصرف فعلی اقرار کند که ملک سابقاً مال مدعی او بوده است در این صورت مشارالیه نمیتواند برای رد ادعای مالکیت شخص‌ مزبور به تصرف خود استناد کند مگر اینکه ثابت نماید که ملک به ناقل صحیح به او منتقل شده است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 38

            مالکیت زمین مستلزم مالکیت فضای محاذی آن است تا هر کجا بالا رود و همچنین است نسبت به زیر زمین، بالجمله مالک حق همه گونه‌ تصرف در هوا و فراز گرفتن دارد مگر آنچه را که قانون استثناء کرده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 39

            هر بنا و درخت که در روی زمین است و همچنین هر بنا و حفری که در زیر زمین است ملک مالک آن زمین محسوب میشود مگر اینکه‌ خلاف آن ثابت شود.

        • role-of-daadpors

          فصل دوم - در حق انتفاع

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 40

            حق انتفاع عبارت از حقی است که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند.

          • role-of-daadpors

            مبحث اول - در عمری و رقبی و سکنی

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 41

              عمری حق انتفاعی است که به موجب عقدی از طرف مالک برای شخص، به مدت عمر خود یا عمر منتفع و یا عمر شخص ثالثی برقرار ‌شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 42

              رقبی حق انتفاعی است که از طرف مالک برای مدت معینی برقرار میگردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 43

              اگر حق انتفاع عبارت از سکونت در مسکنی باشد سکنی یا حق سکنی نامیده میشود و این حق ممکن است به طریق عمری یا به طریق ‌رقبی برقرار شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 44

              در صورتی که مالک برای حق انتفاع مدتی معین نکرده باشد حبس مطلق بوده و حق مزبور تا فوت مالک خواهد بود مگر اینکه مالک‌ قبل از فوت خود رجوع کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 45

              در موارد فوق حق انتفاع را فقط درباره شخص یا اشخاصی میتوان برقرار کرد که در حین ایجاد حق مزبور وجود داشته باشند، ولی ممکن ‌است حق انتفاع تبعاً برای کسانی هم که در حین عقد بوجود نیامده‌اند برقرار شود و مادامی که صاحبان حق انتفاع موجود هستند حق مزبور باقی و بعد‌از انقراض آنها حق زائل میگردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 46

              حق انتفاع ممکن است فقط نسبت به مالی برقرار شود که استفاده از آن با بقاء عین ممکن باشد اعم از اینکه مال مزبور منقول باشد یا‌ غیرمنقول و مشاع باشد یا مفروز.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 47

              در حبس اعم از عمری و غیره قبض شرط صحت است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 48

              منتفع باید از مالی که موضوع حق انتفاع است سوء ‌استفاده نکرده و در حفاظت آن تعدی یا تفریط ننماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 49

              مخارج لازمه برای نگاهداری مالی که موضوع انتفاع است بر عهده منتفع نیست مگر این که خلاف آن شرط شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 50

              اگر مالی که موضوع حق انتفاع است بدون تعدی یا تفریط منتفع تلف شود مشارالیه مسئول آن نخواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 51

              حق انتفاع در موارد ذیل زایل میشود: 1- در صورت انقضاء مدت 2- در صورت تلف شدن مالی که موضوع انتفاع است

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 52

              در موارد ذیل منتفع ضامن تضررات مالک است: 1- در صورتی که منتفع از مال موضوع انتفاع سوء‌استفاده کند. 2- در صورتی که شرایط مقرره از طرف مالک را رعایت ننماید و این عدم رعایت موجب خسارتی بر موضوع حق انتفاع باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 53

              انتقال عین از طرف مالک به غیر موجب بطلان حق انتفاع نمیشود ولی اگر منتقل‌الیه جاهل باشد که حق انتفاع متعلق به دیگری است ‌اختیار فسخ معامله را خواهد داشت.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 54

              سایر کیفیات انتفاع از مال دیگری به نحوی خواهد بود که مالک قرار داده یا عرف و عادت اقتضاء بنماید.

          • role-of-daadpors

            مبحث دوم - در وقف

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 55

              وقف عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 56

              وقف واقع میشود به ایجاب از طرف واقف به هر لفظی که صراحتا دلالت بر معنی آن کند و قبول طبقه اول از موقوف ‌علیهم یا قائم مقام‌ قانونی آنها در صورتی که محصور باشند مثل وقف بر اولاد و اگر موقوف ‌علیهم غیر محصور یا وقف بر مصالح عامه باشد در این صورت قبول حاکم‌ شرط است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 57

              واقف باید مالک مالی باشد که وقف میکند و به علاوه دارای اهلیتی باشد که در معاملات معتبر است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 58

              فقط وقف مالی جایز است که با بقاء عین بتوان از آن منتفع شد اعم از اینکه منقول باشد یا غیرمنقول مشاع باشد یا مفروز.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 59

              اگر واقف عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمی‌شود و هر وقت به قبض داد وقف تحقق پیدا می‌کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 60

              در قبض فوریت شرط نیست بلکه مادامی که واقف رجوع از وقف نکرده است هر وقت قبض بدهد وقف تمام میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 61

              وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض لازم است و واقف نمیتواند از آن رجوع کند یا در آن تغییری بدهد یا از موقوف‌علیهم ‌کسی را خارج کند یا کسی را داخل در موقوف‌‌علیهم نماید یا با آنها شریک کند یا اگر در ضمن عقد متولی معین نکرده بعد از آن متولی قرار دهد یا خود ‌به عنوان تولیت دخالت کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 62

              در صورتی که موقوف‌علیهم محصور باشند خود آنها قبض میکنند و قبض طبقه اولی کافی است و اگر موقوف‌علیهم غیرمحصور یا وقف ‌بر مصالح عامه باشد متولی وقف والا حاکم قبض میکند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 63

              ولی و وصی محجورین از جانب آنها موقوفه را قبض میکنند و اگر خود واقف تولیت را برای خود قرار داده باشد قبض خود او کفایت‌ میکند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 64

              مالی را که منافع آن موقتاً متعلق به دیگری است میتوان وقف نمود و همچنین وقف ملکی که در آن حق ارتفاق موجود است جایز است‌ بدون اینکه به حق مزبور خللی وارد آید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 65

              صحت وقفی که به علت اضرار دُیّانِ واقف واقع شده باشد منوط به اجازه دُیّان است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 66

              وقف بر مقاصد غیرمشروع باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 67

              مالی که قبض و اقباض آن ممکن نیست وقف آن باطل است لیکن اگر واقف تنها قادر بر اخذ و اقباض آن نباشد و موقوف ‌علیه قادر به اخذ ‌آن باشد صحیح است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 68

              هر چیزی که طبعاً یا بر حسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات عین موقوفه محسوب میشود داخل در وقف است مگر اینکه ‌واقف آن را استثناء کند به نحوی که در فصل بیع مذکور است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 69

              وقف بر معدوم صحیح نیست مگر به تبع موجود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 70

              اگر وقف بر موجود و معدوم معاً واقع شود نسبت به سهم موجود صحیح و نسبت به سهم معدوم باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 71

              وقف بر مجهول صحیح نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 72

              وقف بر نفس به این معنی که واقف خود را موقوف‌علیه یا جزء موقوف‌علیهم نماید یا پرداخت دیون یا سایر مخارج خود را از منافع ‌موقوفه قرار دهد باطل است اعم از اینکه راجع به حال حیات باشد یا بعد از فوت.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 73

              وقف بر اولاد و اقوام و خدمه و واردین و امثال آنها صحیح است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 74

              در وقف بر مصالح عامه اگر خود واقف نیز مصداق موقوف‌علیهم واقع شود میتواند منتفع گردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 75

              واقف میتواند تولیت یعنی اداره کردن امور موقوفه را مادام ‌‌‌‌‌‌‌الحیات یا در مدت معینی برای خود قرار دهد و نیز میتواند متولی دیگری ‌معین کند که مستقلاً یا مجتمعاً با خود واقف اداره کند. تولیت اموال موقوفه ممکن است به یک یا چند نفر دیگر غیر از خود واقف واگذار شود که هر‌ یک مستقلاً یا منضماً اداره کنند و همچنین واقف میتواند شرط کند که خود او یا متولی که معین شده است نصب متولی کند و یا در این موضوع هر‌ ترتیبی را که مقتضی بداند قرار دهد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 76

              کسی که واقف او را متولی قرار داده میتواند بدواً تولیت را قبول یا رد کند و اگر قبول کرد دیگر نمیتواند رد نماید و اگر رد کرد مثل‌ صورتی است که از اصل متولی قرار داده نشده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 77

              هر گاه واقف برای دو نفر یا بیشتر به طور استقلال تولیت قرار داده باشد هر یک از آنها فوت کند دیگری یا دیگران مستقلاً تصرف میکنند‌ و اگر به نحو اجتماع قرار داده باشد تصرف هر یک بدون تصویب دیگری یا دیگران نافذ نیست و بعد از فوت یکی از آنها حاکم شخصی را ضمیمه آنکه‌ باقیمانده است مینماید که مجتمعاً تصرف کنند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 78

              واقف میتواند بر متولی ناظر قرار دهد که اعمال متولی به تصویب یا اطلاع او باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 79

              واقف یا حاکم نمیتواند کسی را که در ضمن عقد وقف متولی قرار داده شده است عزل کند مگر در صورتی که حق عزل شرط شده باشد و اگر خیانت متولی ظاهر شود حاکم ضم امین میکند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 80

              اگر واقف وصف مخصوصی را در شخص متولی شرط کرده باشد و متولی فاقد آن وصف گردد منعزل میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 81

              در اوقاف عامه که متولی معین نداشته باشد، اداره موقوفه طبق نظر ولی فقیه خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 82

              هر گاه واقف برای اداره کردن موقوفه ترتیب خاصی معین کرده باشد متولی باید به همان ترتیب رفتار کند و اگر ترتیبی قرار نداده باشد ‌متولی باید راجع به تعمیر و اجاره و جمع‌آوری منافع و تقسیم آن بر مستحقین و حفظ موقوفه و غیره مثل وکیل امینی عمل نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 83

              متولی نمیتواند تولیت را به دیگری تفویض کند مگر آنکه واقف در ضمن وقف به او اذن داده باشد ولی اگر در ضمن وقف شرط ‌مباشرت نشده باشد میتواند وکیل بگیرد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 84

              جائز است واقف از منافع موقوفه سهمی برای عمل متولی قرار دهد و اگر حق‌التولیه معین نشده باشد متولی مستحق اجرت‌المثل عمل ‌است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 85

              بعد از آنکه منافع موقوفه حاصل و حصه هر یک از موقوف‌علیهم معین شد موقوف‌علیه میتواند حصه خود را تصرف کند اگر چه متولی ‌اذن نداده باشد مگر اینکه واقف اذن در تصرف را شرط کرده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 86

              در صورتی که واقف ترتیبی قرار نداده باشد مخارج تعمیر و اصلاح موقوفه و اموری که برای تحصیل منفعت لازم است بر حق ‌موقوف‌علیهم مقدم خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 87

              واقف میتواند شرط کند که منافع موقوفه مابین موقوف‌ علیهم به تساوی تقسیم شود یا به تفاوت و یا اینکه اختیار به متولی یا شخص‌ دیگری بدهد که هر نحو مصلحت داند تقسیم کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 88

              بیع وقف در صورتی که خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد در صورتی جایز است‌ که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 89

              هر گاه بعض موقوفه خراب یا مشرف به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد همان بعض فروخته میشود مگر اینکه خرابی ‌بعض سبب سلب انتفاع قسمتی که باقیمانده است بشود در این صورت تمام فروخته میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 90

              عین موقوفه در مورد جواز بیع به اقرب به غرض واقف تبدیل میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 91

              در موارد ذیل منافع موقوفات عامه صرف بریات عمومیه خواهد شد: 1- در صورتی که منافع موقوفه مجهول‌المصرف باشد مگر اینکه قدر متیقنی در بین باشد. 2- در صورتی که صرف منافع موقوفه در مورد خاصی که واقف معین کرده است متعذر باشد.

          • role-of-daadpors

            مبحث سوم - در حق انتفاع از مباحات

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 92

              هر کس میتواند با رعایت قوانین و نظامات راجعه به هر یک از مباحات از آن‌ها استفاده نماید.

        • role-of-daadpors

          فصل سوم - در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر و در احکام و آثار املاک نسبت به املاک مجاور

          • role-of-daadpors

            مبحث اول - در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 93

              ارتفاق حقی است برای شخص در ملک دیگری.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 94

              صاحبان املاک میتوانند در ملک خود هر حقی را که بخواهند نسبت به دیگری قرار دهند در این صورت کیفیت استحقاق تابع قرارداد و‌ عقدیست که مطابق آن حق داده شده است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 95

              هر گاه زمین یا خانه کسی مجرای فاضلاب یا آب باران زمین یا خانه دیگری بوده است صاحب آن خانه یا زمین نمیتواند جلوگیری از آن ‌کند مگر در صورتی که عدم استحقاق او معلوم شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 96

              چشمه واقعه در زمین کسی محکوم به ملکیت صاحب زمین است مگر اینکه دیگری نسبت به آن چشمه عیناً یا انتفاعاً حقی داشته‌ باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 97

              هر گاه کسی از قدیم در خانه یا ملک دیگری مجرای آب به ملک خود یا حق مرور داشته صاحب خانه یا ملک نمیتواند مانع آب بردن یا‌ عبور او از ملک خود شود و همچنین است سایر حقوق از قبیل حق داشتن در و شبکه و ناودان و حق شرب و غیره.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 98

              اگر کسی حق عبور در ملک غیر ندارد ولی صاحب ملک اذن داده باشد که از ملک او عبور کنند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خود ‌رجوع کرده و مانع عبور او بشود و همچنین است سایر ارتفاقات.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 99

              هیچکس حق ندارد ناودان خود را به طرف ملک دیگری بگذارد یا آب باران از بام خود به بام یا ملک همسایه جاری کند و یا برف بریزد ‌مگر به اذن او.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 100

              اگر مجرای آب شخصی در خانه دیگری باشد و در مجری خرابی بهم رسد به نحوی که عبور آب موجب خسارت خانه شود مالک خانه‌ حق ندارد صاحب مجری را به تعمیر مجری اجبار کند بلکه خود او باید دفع ضرر از خود نماید چنانچه اگر خرابی مجری مانع عبور آب شود مالک خانه‌ ملزم نیست که مجری را تعمیر کند بلکه صاحب حق باید خود رفع مانع کند در این صورت برای تعمیر مجری میتواند داخل خانه یا زمین شود ولیکن ‌بدون ضرورت حق ورود ندارد مگر به اذن صاحب ملک.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 101

              هر گاه کسی از آبی که ملک دیگری است به نحوی از انحاء حق انتفاع داشته باشد از قبیل دایر کردن آسیا و امثال آن صاحب آن نمیتواند ‌مجری را تغییر دهد به نحوی که مانع از استفاده حق دیگری باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 102

              هر گاه ملکی کلاً یا جزئاً به کسی منتقل شود و برای آن ملک حق‌ الارتفاقی در ملک دیگر یا در جزء دیگر همان ملک موجود باشد آن‌ حق به حال خود باقی میماند مگر اینکه خلاف آن تصریح شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 103

              هر گاه شرکاء ملکی دارای حقوق و منافعی باشند و آن ملک مابین شرکاء تقسیم شود هر کدام از آنها به قدر حصه مالک آن حقوق و ‌منافع خواهد بود مثل اینکه اگر ملکی دارای حق عبور در ملک غیر بوده و آن ملک که دارای حق است بین چند نفر تقسیم شود هر یک از آنها حق‌ عبور از همان محلی که سابقاً حق داشته است خواهد داشت.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 104

              حق‌الارتفاق مستلزم وسایل انتفاع از آن حق نیز خواهد بود مثل اینکه اگر کسی حق شرب از چشمه یا حوض یا آب انبار غیر دارد حق ‌عبور تا آن چشمه یا حوض و آب انبار هم برای برداشتن آب دارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 105

              کسی که حق‌الارتفاق در ملک غیر دارد مخارجی که برای تمتع از آن حق لازم شود به عهده صاحب حق میباشد مگر اینکه بین او و‌ صاحب ملک بر خلاف آن قراری داده شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 106

              مالک ملکی که مورد حق‌ الارتفاق غیر است نمیتواند در ملک خود تصرفاتی نماید که باعث تضییع یا تعطیل حق مزبور باشد مگر با ‌اجازه صاحب حق.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 107

              تصرفات صاحب حق در ملک غیر که متعلق حق اوست باید به اندازه‌ای باشد که قرار داده‌اند و یا به مقدار متعارف و آنچه ضرورت ‌انتفاع اقتضاء میکند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 108

              در تمام مواردی که انتفاع کسی از ملک دیگری به موجب اذن محض باشد مالک میتواند هر وقت بخواهد از اذن خود رجوع کند مگر‌ اینکه مانع قانونی موجود باشد.

          • role-of-daadpors

            مبحث دوم - در احکام و آثار املاک نسبت به املاک مجاور

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 109

              دیواری که مابین دو ملک واقع است مشترک مابین صاحب آن دو ملک محسوب میشود مگر اینکه قرینه یا دلیلی برخلاف آن ‌موجود باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 110

              بنا به‌طور ترصیف و وضع سرتیر از جمله قرائن است که دلالت بر تصرف و اختصاص می‌کنند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 111

              هر گاه از دو طرف بنا متصل به دیوار به طور ترصیف باشد و یا از هر دو طرف به روی دیوار سرتیر گذاشته شده باشد آن دیوار محکوم به اشتراک است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 112

              هر گاه قرائن اختصاصی فقط از یک طرف باشد تمام دیوار محکوم به ملکیت صاحب آن طرف خواهد بود مگر اینکه خلافش ثابت‌ شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 113

              مخارج دیوار مشترک بر عهده کسانی است که در آن شرکت دارند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 114

              هیچ یک از شرکاء نمیتواند دیگری را اجبار بر بنا و تعمیر دیوار مشترک نماید مگر اینکه دفع ضرر به نحو دیگر ممکن نباشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 115

              در صورتی که دیوار مشترک خراب شود و احد شریکین از تجدید بناء و اجازه تصرف در مبنای مشترک امتناع نماید شریک دیگر ‌میتواند در حصه خاص خود تجدید بنای دیوار را کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 116

              هر گاه احد شرکاء راضی به تصرف دیگری در مبنا باشد ولی از تحمل مخارج مضایقه نماید شریک دیگر میتواند بنای دیوار را تجدید‌ کند و در این صورت اگر بنای جدید با مصالح مشترک ساخته شود دیوار مشترک خواهد بود والا مختص به شریکی است که بنا را تجدید کرده است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 117

              اگر یکی از دو شریک دیوار مشترک را خراب کند در صورتی که خراب کردن آن لازم نبوده باید آنکه خراب کرده مجدداً آن را بنا کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 118

              هیچ یک از دو شریک حق ندارد دیوار مشترک را بالا ببرد یا روی آن بنا سرتیر بگذارد یا دریچه و رف باز کند یا هر نوع تصرفی نماید ‌مگر به اذن شریک دیگر.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 119

              هر یک از شرکاء بر روی دیوار مشترک سرتیر داشته باشد نمیتواند بدون رضای شریک دیگر تیرها را از جای خود تغییر دهد و به جای ‌ دیگر از دیوار بگذارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 120

              اگر صاحب دیوار به همسایه اذن دهد که بر روی دیوار او سرتیر بگذارد یا روی آن بنا کند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خود رجوع کند ‌مگر اینکه به وجه ملزمی این حق را از خود سلب کرده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 121

              هر گاه کسی به اذن صاحب دیوار بر روی دیوار سرتیری گذارده باشد و بعد آن را بردارد نمیتواند مجدداً بگذارد مگر به اذن جدید از‌ صاحب دیوار و همچنین است سایر تصرفات.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 122

              اگر دیواری متمایل به ملک غیر یا شارع و نحو آن شود که مشرف به خرابی گردد صاحب آن اجبار میشود که آن را خراب کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 123

              اگر خانه یا زمینی بین دو نفر تقسیم شود یکی از آنها نمیتواند دیگری را مجبور کند که با هم دیواری ما بین دو قسمت بکشند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 124

              اگر از قدیم سرتیر عمارتی روی دیوار مختصی همسایه بوده و سابقه این تصرف معلوم نباشد باید به حال سابق باقی بماند و اگر به سبب‌ خرابی عمارت و نحو آن سرتیر برداشته شود صاحب عمارت میتواند آن را تجدید کند و همسایه حق ممانعت ندارد مگر اینکه ثابت نماید وضعیت‌ سابق به صرف اجازه او ایجاد شده بوده است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 125

              هر گاه طبقه تحتانی مال کسی باشد و طبقه فوقانی مال دیگری هر یک از آنها میتواند به طور متعارف در حصه اختصاصی خود تصرف‌ بکند لیکن نسبت به سقف بین دو طبقه هر یک از مالکین طبقه فوقانی و تحتانی میتواند در کف یا سقف طبقه اختصاصی خود به طور متعارف آن ‌اندازه تصرف نماید که مزاحم حق دیگری نباشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 126

              صاحب اطاق تحتانی نسبت به دیوارهای اطاق و صاحب فوقانی نسبت به دیوارهای غرفه بالاختصاص و هر دو نسبت به سقف مابین‌ اطاق و غرفه بالاشتراک متصرف شناخته میشوند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 127

              پله فوقانی ملک صاحب طبقه فوقانی محسوب است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 128

              هیچ یک از صاحبان طبقه تحتانی و غرفه فوقانی نمی‌تواند دیگری را اجبار به تعمیر یا مساعدت در تعمیر دیوارها و سقف آن بنماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 129

              هر گاه سقف واقع مابین عمارت تحتانی و فوقانی خراب شود در صورتی که بین مالک فوقانی و مالک تحتانی موافقت در تجدید بنا‌ حاصل نشود و قرارداد ملزمی سابقاً بین آنها موجود نباشد هر یک از مالکین اگر تبرعاً سقف را تجدید نموده چنانچه با مصالح مشترکه ساخته شده باشد سقف مشترک است و اگر با مصالح مختصه ساخته شده متعلق به بانی خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 130

              کسی حق ندارد خانه خود را به فضای خانه همسایه بدون اذن او خروجی بدهد و اگر بدون اذن خروجی بدهد ملزم به رفع آن خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 131

              اگر شاخه درخت کسی داخل در فضای خانه یا زمین همسایه شود باید از آن جا عطف کند و اگر نکرد همسایه میتواند آن را عطف کند و‌ اگر نشد از حد خانه خود قطع کند و همچنین است حکم ریشه‌های درخت که داخل ملک غیر میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 132

              کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر‌ از خود باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 133

              کسی نمیتواند از دیوار خانه خود به خانه همسایه در باز کند اگر چه دیوار ملک مختصی او باشد لیکن میتواند از دیوار مختصی خود‌ روزنه یا شبکه باز کند و همسایه حق منع او را ندارد ولی همسایه هم میتواند جلو روزنه و شبکه دیوار بکشد یا پرده بیاویزد که مانع رویت شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 134

              هیچ یک از اشخاصی که در یک معبر یا یک مجری شریکند نمیتوانند شرکاء دیگر را مانع از عبور یا بردن آب شوند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 135

              درخت و حفیره و نحو آنها که فاصل مابین املاک باشد در حکم دیوار مابین خواهد بود.

          • role-of-daadpors

            مبحث سوم - در حریم املاک

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 136

              حریم مقداری از اراضی اطراف ملک و قنات و نهر و امثال آن است که برای کمال انتفاع از آن ضرورت دارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 137

              حریم چاه برای آب خوردن (20) گز و برای زراعت (30) گز است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 138

              حریم چشمه و قنات از هر طرف در زمین رخوه (500) گز و در زمین سخت (250) گز است لیکن اگر مقادیر مذکوره در این ماده و ماده ‌قبل برای جلوگیری از ضرر کافی نباشد به اندازه‌ای که برای دفع ضرر کافی باشد به آن افزوده میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 139

              حریم در حکم ملک صاحب حریم است و تملک و تصرف در آن که منافی باشد با آنچه مقصود از حریم است بدون اذن از طرف ‌مالک صحیح نیست و بنابراین کسی نمیتواند در حریم چشمه و یا قنات دیگری چاه یا قنات بکند ولی تصرفاتی که موجب تضرر نشود جائز است.

    • role-of-daadpors

      کتاب دوم - در اسباب تملک

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده 140

        تملک حاصل میشود: 1) به احیاء اراضی موات و حیازت اشیاء مباحه 2) به وسیله عقود و تعهدات 3) ‌به وسیله اخذ به شفعه 4) به ارث

      • role-of-daadpors

        قسمت اول - در احیای اراضی موات و حیازت اشیای مباحه

        • role-of-daadpors

          باب اول - در احیای اراضی موات و مباحه

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 141

            مراد از احیای زمین آن است که اراضی موات و مباحه را به وسیله عملیاتی که در عرف آباد کردن محسوب است از قبیل زراعت، ‌درخت‌کاری، بنا ساختن و غیره قابل استفاده نمایند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 142

            شروع در احیاء از قبیل سنگ چیدن اطراف زمین یا کندن چاه و غیره تحجیر است و موجب مالکیت نمیشود ولی برای تحجیر کننده ‌ایجاد حق اولویت در احیاء مینماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 143

            هر کس از اراضی موات و مباحه قسمتی را به قصد تملک احیاء کند مالک آن قسمت میشود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 144

            احیای اطراف زمین موجب تملک وسط آن نیز می‌باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 145

            احیاء‌کننده باید قوانین دیگر مربوطه به این موضوع را از هر حیث رعایت نماید.

        • role-of-daadpors

          باب دوم - در حیازت مباحات‌

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 146

            مقصود از حیازت تصرف و وضع ید است یا مهیا کردن وسایل تصرف و استیلا.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 147

            هر کس مال مباحی را با رعایت قوانین مربوطه به آن حیازت کند مالک آن میشود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 148

            هر کس در زمین مباح نهری بکند و متصل کند به رودخانه آن نهر را احیاء کرده و مالک آن نهر میشود ولی مادامی که متصل به رودخانه‌ نشده است تحجیر محسوب است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 149

            هر گاه کسی به قصد حیازت میاه مباحه نهر یا مجری احداث کند آب مباحی که در نهر یا مجرای مزبور وارد شود ملک صاحب مجری ‌است و بدون اذن مالک نمیتوان از آن نهری جدا کرد یا زمینی مشروب نمود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 150

            هر گاه چند نفر در کندن مجری یا چاه شریک شوند به نسبت عمل و مخارجی که موجب تفاوت عمل باشد مالک آب آن میشوند و به همان نسبت بین آنها تقسیم میشود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 151

            یکی از شرکا نمیتواند از مجرای مشترک مجرایی جدا کند یا دهنه نهر را وسیع یا تنگ کند یا روی آن پل یا آسیاب بسازد یا اطراف آن ‌درخت بکارد یا هر نحو تصرفی کند مگر به اذن سایر شرکا.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 152

            اگر نصیب مفروز یکی از شرکاء از آب نهر مشترک داخل مجرای مختصی آن شخص شود آن آب ملک مخصوص آن میشود و هر‌ نحو تصرفی در آن میتواند بکند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 153

            هر گاه نهری مشترک ما بین جماعتی باشد و در مقدار نصیب هر یک از آنها اختلاف شود حکم به تساوی نصیب آنها میشود مگر اینکه‌ دلیلی بر زیادتی نصیب بعضی از آنها موجود باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 154

            کسی نمیتواند از ملک غیر آب به ملک خود ببرد بدون اذن مالک اگرچه راه دیگری نداشته باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 155

            هر کس حق دارد از نهرهای مباحه اراضی خود را مشروب کند یا برای زمین و آسیاب و سایر حوائج خود از آن نهر جدا کند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 156

            هر گاه آب نهر کافی نباشد که تمام اراضی اطراف آن مشروب شود و مابین صاحبان اراضی در تقدم و تاخر اختلاف شود و هیچ یک‌ نتواند حق تقدم خود را ثابت کند با رعایت ترتیب هر زمینی که به منبع آب نزدیکتر است به قدر حاجت حق تقدم بر زمین پایین‌تر خواهد داشت.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 157

            هر گاه دو زمین در دو طرف نهر محاذی هم واقع شوند و حق تقدم یکی بر دیگری محرز نباشد و هر دو در یک زمان بخواهند آب ببرند ‌و آب کافی برای هر دو نباشد باید برای تقدم و تاخر در بردن آب به نسبت حصه قرعه زده و اگر آب کافی برای هر دو باشد به نسبت حصه تقسیم میکنند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 158

            هر گاه تاریخ احیاء اراضی اطراف رودخانه مختلف باشد زمینی که احیاء آن مقدم بوده است در آب نیز مقدم میشود بر زمین متاخر در احیاء اگر چه پایین‌تر از آن باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 159

            هر گاه کسی بخواهد جدیدا زمینی در اطراف رودخانه احیاء کند اگر آب رودخانه زیاد باشد و برای صاحبان اراضی سابقه تضییقی نباشد ‌میتواند از آب رودخانه زمین جدید را مشروب کند والا حق بردن آب ندارد اگر چه زمین او بالاتر از سایر اراضی باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 160

            هر کس در زمین خود یا اراضی مباحه به قصد تملک قنات یا چاهی بکند تا به آب برسد یا چشمه جاری کند مالک آب آن میشود و در‌ اراضی مباحه مادامی که به آب نرسیده تحجیر محسوب است.

        • role-of-daadpors

          باب سوم‌ - در معادن

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 161

            معدنی که در زمین کسی واقع شده باشد ملک صاحب زمین است و استخراج آن تابع قوانین مخصوصه خواهد بود.

        • role-of-daadpors

          باب چهارم - در اشیای پیداشده و حیوانات ضاله

          • role-of-daadpors

            فصل اول - در اشیا پیداشده

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 162

              هر کس مالی پیدا کند که قیمت آن کمتر از یک درهم که وزن آن 12/6 نخود نقره باشد، می‌تواند آن را تملک کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 163

              اگر قیمت مال پیدا شده یک درهم که وزن آن 12/6 نخود نقره یا بیشتر باشد، پیداکننده باید یک سال تعریف کند و اگر در مدت مزبور صاحب مال پیدا نشد، مشارالیه مختار است که آن را به‌طور امانت نگاه دارد یا تصرف دیگری در آن بکند. در صورتی که آن را به طور امانت نگاه دارد و بدون تقصیر او تلف شود ضامن نخواهد بود. تبصره- در صورتی که پیداکننده مال از همان ابتدا یا پیش از پایان مدت یک سال علم حاصل کند که تعریف بی‌فایده است و یا از یافتن صاحب مال مایوس گردد تکلیف تعریف از او ساقط می‌شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 164

              تعریف اشیا پیدا شده عبارت است از نشر و اعلان بر حسب مقررات شرعی به نحوی که بتوان گفت که عادتا به اطلاع اهالی محل رسیده است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 165

              هر کس در بیابان یا خرابه که خالی از سکنه بوده و مالک خاصی ندارد مالی پیدا کند میتواند آن را تملک کند و محتاج به تعریف نیست ‌مگر اینکه معلوم باشد که مال عهد زمان حاضر است در این صورت در حکم سایر اشیای پیدا شده در آبادی خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 166

              اگر کسی در ملک غیر یا ملکی که از غیر خریده مالی پیدا کند یا احتمال بدهد که مال مالک فعلی یا مالکین سابق است باید به آن‌ها اطلاع‌ بدهد. اگر آن‌ها مدعی مالکیت شدند و به قرائن مالکیت آن‌ها معلوم شد باید به آن‌ها بدهد والا به طریقی که فوقاً مقرر است رفتار نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 167

              اگر مالی که پیدا شده است ممکن نیست باقی بماند و فاسد میشود باید به قیمت عادله فروخته شود و قیمت آن در حکم خود مال پیدا شده خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 168

              اگر مال پیدا شده در زمان تعریف بدون تقصیر پیداکننده تلف شود مشارالیه ضامن نخواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 169

              منافعی که از مال پیدا شده حاصل میشود قبل از تملک متعلق به صاحب آن است و بعد از تملک مال پیدا کننده است.

          • role-of-daadpors

            فصل دوم - در حیوانات ضاله

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 170

              حیوان گم شده (‌ضاله) عبارت از هر حیوان مملوکی است که بدون متصرف یافت شود ولی اگر حیوان مزبور در چراگاه یا نزدیک آبی ‌یافت شود یا متمکن از دفاع خود در مقابل حیوانات درنده باشد ضاله محسوب نمیگردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 171

              هر کس حیوانات ضاله پیدا نماید باید آن را به مالک آن رد کند و اگر مالک را نشناسد باید به حاکم یا قائم مقام او تسلیم کند و الا ضامن ‌خواهد بود اگر چه آن را بعد از تصرف رها کرده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 172

              اگر حیوان گم‌شده در نقاط مسکونه یافت شود و پیدا کننده با دسترسی به حاکم یا قائم مقام او آن را تسلیم نکند حق مطالبه مخارج ‌نگاهداری آن را از مالک نخواهد داشت. ‌ هر گاه حیوان ضاله در نقاط غیر مسکونه یافت شود پیداکننده میتواند مخارج نگاهداری آن را از مالک مطالبه کند مشروط بر اینکه از حیوان انتفاعی ‌نبرده باشد و الا مخارج نگاهداری با منافع حاصله احتساب و پیداکننده یا مالک فقط برای بقیه حق رجوع به یکدیگر را خواهد داشت.

        • role-of-daadpors

          باب پنجم‌ - در دفینه

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 173

            دفینه مالی است که در زمین یا بنائی دفن شده و بر حسب اتفاق و تصادف پیدا میشود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 174

            دفینه که مالک آن معلوم نباشد ملک کسی است که آن را پیدا کرده است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 175

            اگر کسی در ملک غیر دفینه پیدا نماید باید به مالک اطلاع دهد اگر مالک زمین مدعی مالکیت دفینه شد و آن را ثابت کرد دفینه به مدعی ‌مالکیت تعلق میگیرد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 176

            دفینه که در اراضی مباحه کشف شود متعلق به مستخرج آن است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 177

            جواهری که از دریا استخراج میشود ملک کسی است که آن را استخراج کرده است و آنچه که آب به ساحل می‌اندازد ملک کسی است که آن را حیازت نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 178

            مالی که در دریا غرق شده و مالک از آن اعراض کرده است مال کسی است که آن را بیرون بیاورد.

        • role-of-daadpors

          باب ششم‌ - در شکار

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 179

            شکار کردن موجب تملک است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 180

            شکار حیوانات اهلی و حیوانات دیگری که علامت مالکیت در آن باشد موجب تملک نمیشود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 181

            اگر کسی کندو یا محلی برای زنبور عسل تهیه کند زنبور عسلی که در آن جمع می‌شوند ملک آن شخص است همین طور است حکم‌ کبوتر که در برج کبوتر جمع شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 182

            مقررات دیگر راجع به شکار به موجب نظامات مخصوصه معین خواهد شد.

      • role-of-daadpors

        قسمت دوم - در عقود و معاملات و الزامات‌

        • role-of-daadpors

          باب اول‌ - در عقود و تعهدات به طور کلی‌

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده 183

            عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد.

          • role-of-daadpors

            فصل اول - در اقسام عقود و معاملات‌

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 184

              عقود و معاملات به اقسام ذیل منقسم میشوند: لازم، جایز، خیاری، منجز و معلق.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 185

              عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشد مگر در موارد معینه.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 186

              عقد جایز آن است که هر یک از طرفین بتواند هر وقتی بخواهد فسخ کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 187

              عقد ممکن است نسبت به یک طرف لازم باشد و نسبت به طرف دیگر جایز.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 188

              عقد خیاری آن است که برای طرفین یا یکی از آنها یا برای ثالثی اختیار فسخ باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 189

              عقد منجز آن است که تاثیر آن بر حسب انشاء موقوف به امر دیگری نباشد والا معلق خواهد بود.

          • role-of-daadpors

            فصل دوم - در شرایط اساسی برای صحت معامله

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 190

              برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است: 1) قصد طرفین و رضای آنها 2) اهلیت طرفین 3) موضوع معین که مورد معامله باشد 4) مشروعیت جهت معامله

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در قصد طرفین و رضای آن‌ها

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 191

                عقد محقق می‌شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 192

                در مواردی که برای طرفین یا یکی از آنها تلفظ ممکن نباشد اشاره که مبین قصد و رضا باشد کافی خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 193

                انشاء معامله ممکن است به وسیله عملی که مبین قصد و رضا باشد مثل قبض و اقباض حاصل گردد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 194

                الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین به وسیله آن انشاء معامله می‌نمایند باید موافق باشد به نحوی که احد طرفین همان عقدی را‌ قبول کند که طرف دیگر قصد انشاء آن را داشته است والا معامله باطل خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 195

                اگر کسی در حال مستی یا بیهوشی یا در خواب معامله نماید آن معامله به واسطه فقدان قصد باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 196

                کسی که معامله میکند آن معامله برای خود آن شخص محسوب است مگر اینکه در موقع عقد خلاف آن را تصریح نماید یا بعد خلاف‌ آن ثابت شود معذلک ممکن است در ضمن معامله که شخص برای خود میکند تعهدی هم به نفع شخص ثالثی بنماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 197

                در صورتی که ثمن یا مثمن معامله، عین متعلق به غیر باشد، آن معامله برای صاحب عین خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 198

                ممکن است طرفین یا یکی از آنها به وکالت از غیر اقدام بنماید و نیز ممکن است که یک نفر به وکالت از طرف متعاملین این اقدام را به عمل آورد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 199

                رضای حاصل در نتیجه اشتباه یا اکراه موجب نفوذ معامله نیست.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 200

                اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که مربوط به خود موضوع معامله باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 201

                اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللی وارد نمی‌آورد مگر در مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد بوده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 202

                اکراه به اعمالی حاصل میشود که موثر در شخص باشعوری بوده و او را نسبت به جان یا مال یا آبروی خود تهدید کند به نحوی که عادتا ‌قابل تحمل نباشد. در مورد اعمال اکراه‌آمیز سن و شخصیت و اخلاق و مرد یا زن بودن شخص باید در نظر گرفته شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 203

                اکراه موجب عدم نفوذ معامله است اگرچه از طرف شخص خارجی غیر از متعاملین واقع شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 204

                تهدید طرف معامله در نفس یا جان یا آبروی اقوام نزدیک او از قبیل زوج و زوجه و آباء و اولاد موجب اکراه است. در مورد این ماده‌ تشخیص نزدیکی درجه برای موثر بودن اکراه بسته به نظر عرف است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 205

                هر گاه شخصی که تهدید شده است بداند که تهدید کننده نمیتواند تهدید خود را به موقع اجرا گذارد و یا خود شخص مزبور قادر باشد بر‌ اینکه بدون مشقت اکراه را از خود دفع کند و معامله را واقع نسازد آن شخص مکره محسوب نمیشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 206

                اگر کسی در نتیجه اضطرار اقدام به معامله کند مکره محسوب نشده و معامله اضطراری معتبر خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 207

                ملزم شدن شخص به انشاء معامله به حکم مقامات صالحه قانونی اکراه محسوب نمیشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 208

                مجرد خوف از کسی بدون آنکه از طرف آن کس تهدیدی شده باشد اکراه محسوب نمیشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 209

                امضاء معامله بعد از رفع اکراه موجب نفوذ معامله است.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در اهلیت طرفین

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 210

                متعاملین باید برای معامله اهلیت داشته باشند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 211

                برای اینکه متعاملین اهل محسوب شوند باید بالغ و عاقل و رشید باشند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 212

                معامله با اشخاصی که بالغ یا عاقل یا رشید نیستند به واسطه عدم اهلیت باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 213

                معامله محجورین نافذ نیست.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در مورد معامله

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 214

                مورد معامله باید مال یا عملی باشد که هر یک از متعاملین تعهد تسلیم یا ایفاء آن را میکنند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 215

                مورد معامله باید مالیت داشته و متضمن منفعت عقلائی مشروع باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 216

                مورد معامله باید مبهم نباشد مگر در موارد خاصه که علم اجمالی به آن کافی است.

            • role-of-daadpors

              مبحث چهارم - در جهت معامله

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 217

                در معامله لازم نیست که جهت آن تصریح شود ولی اگر تصریح شده باشد باید مشروع باشد والا معامله باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 218

                هر گاه معلوم شود که معامله با قصد فرار از دین به طور صوری انجام شده آن معامله باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 218 مکرر

                هر گاه طلبکار به دادگاه دادخواست داده دلایل اقامه نماید که مدیون برای فرار از دین قصد فروش اموال خود را دارد، دادگاه می‌تواند قرار توقیف اموال وی را به میزان بدهی او صادر نماید که در این صورت بدون اجازه دادگاه حق فروش اموال را نخواهد داشت.

          • role-of-daadpors

            فصل سوم - در اثر معاملات

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در قواعد عمومی‌

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 219

                عقودی که بر طبق قانون واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آنها لازم‌الاتباع است مگر اینکه به رضای طرفین اقاله یا به علت ‌قانونی فسخ شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 220

                عقود نه فقط متعاملین را به اجرای چیزی که در آن تصریح شده است ملزم مینماید بلکه متعاملین به کلیه نتایجی هم که به موجب‌ عرف و عادت یا به موجب قانون از عقد حاصل میشود ملزم میباشند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 221

                اگر کسی تعهد اقدام به امری را بکند یا تعهد نماید که از انجام امری خودداری کند در صورت تخلف مسئول خسارت طرف مقابل است‌ مشروط بر اینکه جبران خسارت تصریح شده و یا تعهد عرفاً به منزله تصریح باشد و یا بر حسب قانون موجب ضمان باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 222

                در صورت عدم ایفاء تعهد با رعایت ماده فوق حاکم میتواند به کسی که تعهد به نفع او شده است اجازه دهد که خود او عمل را انجام ‌دهد و متخلف را به تادیه مخارج آن محکوم نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 223

                هر معامله که واقع شده باشد محمول بر صحت است مگر اینکه فساد آن معلوم شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 224

                الفاظ عقود محمول است بر معانی عرفیه.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 225

                متعارف بودن امری در عرف و عادت به طوری که عقد بدون تصریح هم منصرف آن باشد به منزله ذکر در عقد است.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در خسارات حاصله از عدم اجرای تعهدات

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 226

                در مورد عدم ایفاء تعهدات از طرف یکی از متعاملین طرف دیگر نمیتواند ادعای خسارت نماید مگر اینکه برای ایفاء تعهد مدت‌ معینی مقرر شده و مدت مزبور منقضی شده باشد و اگر برای ایفاء تعهد مدتی مقرر نبوده طرف وقتی میتواند ادعای خسارت نماید که اختیار موقع‌ انجام با او بوده و ثابت نماید که انجام تعهد را مطالبه کرده است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 227

                متخلف از انجام تعهد وقتی محکوم به تادیه خسارت میشود که نتواند ثابت نماید که عدم انجام به واسطه علت خارجی بوده است که‌ نمیتوان مربوط به او نمود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 228

                در صورتی که موضوع تعهد تادیه وجه نقدی باشد حاکم میتواند با رعایت ماده 221 مدیون را به جبران خسارت حاصله از تاخیر در‌ تادیه دین محکوم نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 229

                اگر متعهد به واسطه حادثه که دفع آن خارج از حیطه اقتدار اوست نتواند از عهده تعهد خود برآید محکوم به تادیه خسارت نخواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 230

                اگر در ضمن معامله شرط شده باشد که در صورت تخلف، متخلف مبلغی به عنوان خسارت تادیه نماید، حاکم نمی‌تواند او را به بیشتر یا‌ کمتر از آن چه که ملزم شده است محکوم کند.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در اثر عقود نسبت به اشخاص ثالث

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 231

                معاملات و عقود فقط درباره طرفین متعاملین و قائم مقام قانونی آنها موثر است مگر در مورد ماده 196.

          • role-of-daadpors

            فصل چهارم - در بیان شرایطی که در ضمن عقد می‌شود

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در اقسام شرط

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 232

                شروط مفصله ذیل باطل است ولی مفسد عقد نیست: 1 - شرطی که انجام آن غیرمقدور باشد. 2 - شرطی که در آن نفع و فایده نباشد. 3 - شرطی که نامشروع باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 233

                شروط مفصله ذیل باطل و موجب بطلان عقد است. 1 - شرط خلاف مقتضای عقد. 2 - شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 234

                شرط بر سه قسم است: 1 - شرط صفت 2 - شرط نتیجه 3- شرط فعل اثباتاً یا نفیاً شرط صفت عبارت است از شرط راجع به کیفیت یا کمیت مورد معامله. شرط نتیجه آن است که تحقق امری در خارج شرط شود. شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا بر شخص خارجی شرط شود.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در احکام شرط

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 235

                هر گاه شرطی که در ضمن عقد شده است شرط صفت باشد و معلوم شود آن صفت موجود نیست کسی که شرط به نفع او شده است‌ خیار فسخ خواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 236

                شرط نتیجه، در صورتی که حصول آن نتیجه موقوف به سبب خاصی نباشد آن نتیجه به نفس اشتراط حاصل میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 237

                هر گاه شرط در ضمن عقد شرط فعل باشد، اثباتاً یا نفیاً، کسی که ملتزم به انجام شرط شده است باید آن را به جا بیاورد و در صورت‌ تخلف طرف معامله میتواند به حاکم رجوع نموده تقاضای اجبار به وفای شرط بنماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 238

                هرگاه فعلی در ضمن عقد شرط شود و اجبار ملتزم به انجام آن غیرمقدور ولی انجام آن به وسیله شخص دیگری مقدور باشد حاکم‌ میتواند به خرج ملتزم موجبات انجام آن فعل را فراهم کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 239

                هر گاه اجبار مشروط علیه برای انجام فعل مشروط ممکن نباشد و فعل مشروط هم از جمله اعمالی نباشد که دیگری بتواند از جانب او‌ واقع سازد طرف مقابل حق فسخ معامله را خواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 240

                اگر بعد از عقد انجام شرط ممتنع شود یا معلوم شود که حین‌العقد ممتنع بوده است کسی که شرط بر نفع او شده است اختیار فسخ‌ معامله را خواهد داشت مگر اینکه امتناع مستند به فعل مشروط‌ له باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 241

                ممکن است در معامله شرط شود که یکی از متعاملین برای آنچه که به واسطه معامله مشغول‌الذمه میشود رهن یا ضامن بدهد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 242

                هر گاه در عقد شرط شده باشد که مشروط علیه مال معین را رهن دهد و آن مال تلف یا معیوب شود مشروط ‌له اختیار فسخ معامله را خواهد داشت نه حق مطالبه عوض رهن یا ارش عیب و اگر بعد از آنکه مال را مشروط‌ له به رهن گرفت آن مال تلف یا معیوب شود، دیگر اختیار فسخ‌ ندارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 243

                هر گاه در عقد شرط شده باشد که ضامنی داده شود و این شرط انجام نگیرد مشروط ‌له حق فسخ معامله را خواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 244

                طرف معامله که شرط به نفع او شده میتواند از عمل به آن شرط صرف‌نظر کند که در این صورت مثل آن است که این شرط در معامله قید‌ نشده باشد لیکن شرط نتیجه قابل اسقاط نیست.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 245

                اسقاط حق حاصل از شرط ممکن است به لفظ باشد یا به فعل، یعنی عملی که دلالت بر اسقاط شرط نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 246

                در صورتی که معامله به واسطه اقاله یا فسخ بهم بخورد شرطی که در ضمن آن شده است باطل میشود و اگر کسی که ملزم به انجام‌ شرط بوده است عمل به شرط کرده باشد میتواند عوض او را از مشروط ‌له بگیرد.

          • role-of-daadpors

            فصل پنجم - در معاملاتی که موضوع آن مال غیر است‌ یا معاملات فضولی

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 247

              معامله به مال غیر جز به عنوان ولایت یا وصایت یا وکالت نافذ نیست ولو اینکه صاحب مال باطناً راضی باشد ولی اگر مالک یا قائم‌مقام او پس از وقوع معامله آن را اجازه نمود در این صورت معامله صحیح و نافذ میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 248

              اجازه مالک نسبت به معامله فضولی حاصل میشود به لفظ یا فعلی که دلالت بر امضاء عقد نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 249

              سکوت مالک ولو با حضور در مجلس عقد اجازه محسوب نمیشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 250

              اجازه در صورتی موثر است که مسبوق به رد نباشد والا اثری ندارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 251

              رد معامله فضولی حاصل میشود به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر عدم رضای به آن نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 252

              لازم نیست اجازه یا رد فوری باشد. اگر تاخیر موجب تضرر طرف اصیل باشد مشارالیه میتواند معامله را بهم بزند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 253

              در معامله فضولی اگر مالک قبل از اجازه یا رد فوت نماید اجازه یا رد با وارث است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 254

              هر گاه کسی نسبت به مال غیر معامله نماید و بعد از آن به نحوی از انحاء به معامله‌ کننده فضولی منتقل شود صرف تملک موجب نفوذ‌ معامله سابقه نخواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 255

              هر گاه کسی نسبت به مالی معامله به عنوان فضولی نماید و بعد معلوم شود که آن مال ملک معامله‌ کننده بوده است یا ملک کسی بوده‌ است که معامله‌ کننده میتوانسته است از قبل او ولایتا یا وکالتا معامله نماید در این صورت نفوذ و صحت معامله موکول به اجازه معامل است والا ‌معامله باطل خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 256

              هر گاه کسی مال خود و مال غیر را به یک عقدی منتقل کند یا انتقال مالی را برای خود و دیگری قبول کند معامله نسبت به خود او نافذ‌ و نسبت به غیر فضولی است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 257

              اگر عین مالی که موضوع معامله فضولی بوده است قبل از اینکه مالک معامله فضولی را اجازه یا رد کند مورد معامله دیگر نیز واقع شود‌ مالک میتواند هر یک از معاملات را که بخواهد اجازه کند در این صورت هر یک را اجازه کرد معاملات بعد از آن نافذ و سابق بر آن باطل خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 258

              نسبت به منافع مالی که مورد معامله فضولی بوده است و همچنین نسبت به منافع حاصله از عوض آن اجازه یا رد از روز عقد موثر‌ خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 259

              هر گاه معامل فضولی مالی را که موضوع معامله بوده است به تصرف متعامل داده باشد و مالک آن معامله را اجازه نکند متصرف ضامن‌ عین و منافع است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 260

              در صورتی که معامل فضولی عوض مالی را که موضوع معامله بوده است گرفته و در نزد خود داشته باشد و مالک با اجازه معامله قبض‌ عوض را نیز اجازه کند دیگر حق رجوع به طرف دیگر نخواهد داشت.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 261

              در صورتی که مبیع فضولی به تصرف مشتری داده شود هر گاه مالک معامله را اجازه نکرد مشتری نسبت به اصل مال و منافع مدتی که‌ در تصرف او بوده ضامن است اگر چه منافع را استیفاء نکرده باشد و همچنین است نسبت به هر عیبی که در مدت تصرف مشتری حادث شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 262

              در مورد ماده قبل مشتری حق دارد که برای استرداد ثمن عیناً یا مثلاً یا قیمتاً به بایع فضولی رجوع کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 263

              هر گاه مالک معامله را اجازه نکند و مشتری هم بر فضولی بودن آن جاهل باشد حق دارد که برای ثمن و کلیه غرامات به بایع فضولی‌ رجوع کند و در صورت عالم بودن فقط حق رجوع برای ثمن را خواهد داشت.

          • role-of-daadpors

            فصل ششم - در سقوط تعهدات

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 264

              تعهدات به یکی از طرق ذیل ساقط میشود: 1- به وسیله وفای به عهد 2- به وسیله اقاله 3- به وسیله ابراء 4- به وسیله تبدیل تعهد 5- به وسیله تهاتر 6- به وسیله مالکیت مافی‌الذمه

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در وفای به عهد

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 265

                هر کس مالی به دیگری بدهد ظاهر در عدم تبرع است. بنابراین اگر کسی چیزی به دیگری بدهد بدون اینکه مقروض آن چیز باشد‌ میتواند استرداد کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 266

                در مورد تعهداتی که برای متعهدله قانوناً حق مطالبه نمیباشد اگر متعهد به میل خود آن را ایفاء نماید دعوی استرداد او مسموع نخواهد‌ بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 267

                ایفاء دین از جانب غیر مدیون هم جایز است اگر چه از طرف مدیون اجازه نداشته باشد ولیکن کسی که دین دیگری را ادا میکند اگر با اذن باشد حق مراجعه به او دارد والا حق رجوع ندارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 268

                انجام فعلی در صورتی که مباشرت شخص متعهد شرط شده باشد به وسیله دیگری ممکن نیست مگر با رضایت متعهدله.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 269

                وفای به عهد وقتی محقق می‌شود که متعهد چیزی را که میدهد مالک و یا ماذون از طرف مالک باشد و شخصا هم اهلیت داشته باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 270

                اگر متعهد در مقام وفای به عهد مالی تادیه نماید دیگر نمیتواند به‌عنوان اینکه در حین تادیه مالک آن مال نبوده استرداد آن را از متعهد‌له بخواهد مگر اینکه ثابت کند که مال غیر و با مجوز قانونی در ید او بوده بدون اینکه اذن در تادیه داشته باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 271

                دین باید به شخص داین یا به کسی که از طرف او وکالت دارد تادیه گردد یا به کسی که قانونا حق قبض دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 272

                تادیه به غیر اشخاص مذکور در ماده فوق وقتی صحیح است که داین راضی شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 273

                اگر صاحب حق از قبول آن امتناع کند متعهد به وسیله تصرف دادن آن به حاکم یا قائم مقام او بری میشود و از تاریخ این اقدام مسئول‌ خسارتی که ممکن است به موضوع حق وارد آید نخواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 274

                اگر متعهدله اهلیت قبض نداشته باشد تادیه در وجه او معتبر نخواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 275

                متعهدله را نمیتوان مجبور نمود که چیز دیگری به غیر آنچه که موضوع تعهد است قبول نماید اگرچه آن شیء قیمتاً معادل یا بیشتر از‌ موضوع تعهد باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 276

                مدیون نمیتواند مالی را که از طرف حاکم ممنوع از تصرف در آن شده است در مقام وفای به عهده تادیه نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 277

                متعهد نمیتواند متعهدله را مجبور به قبول قسمتی از موضوع تعهد نماید ولی حاکم میتواند نظر به وضعیت مدیون مهلت عادله یا قرار ‌اقساط دهد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 278

                اگر موضوع تعهد عین معینی باشد، تسلیم آن به صاحبش در وضعیتی که حین تسلیم دارد موجب برائت متعهد می‌شود اگرچه کسر و نقصان داشته باشد، مشروط بر اینکه کسر و نقصان از تعدی و تفریط متعهد ناشی نشده باشد، مگر در مواردی که در این قانون تصریح شده است. ولی، اگر متعهد با انقضای اجل و مطالبه، تاخیر در تسلیم نموده باشد مسئول هر کسر و نقصان خواهد بود اگرچه کسر و نقصان مربوط به تقصیر شخص متعهد نباشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 279

                اگر موضوع تعهد عین شخصی نبوده و کلی باشد متعهد مجبور نیست که از فرد اعلای آن ایفاء کند لیکن از فردی هم که عرفاً معیوب‌ محسوب است نمیتواند بدهد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 280

                انجام تعهد باید در محلی که عقد واقع شده به عمل آید مگر اینکه بین متعاملین قرارداد مخصوصی باشد یا عرف و عادت ترتیب‌ دیگری اقتضا نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 281

                مخارج تادیه به عهده مدیون است مگر اینکه شرط خلاف شده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 282

                اگر کسی به یک نفر دیون متعدده داشته باشد تشخیص اینکه تادیه از بابت کدام دین است با مدیون میباشد.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در اقاله

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 283

                بعد از معامله طرفین میتوانند به تراضی آن را اقاله و تفاسخ کنند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 284

                اقاله به هر لفظ یا فعلی واقع میشود که دلالت بر بهم زدن معامله کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 285

                موضوع اقاله ممکن است تمام معامله واقع شود یا فقط مقداری از مورد آن.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 286

                تلف یکی از عوضین مانع اقاله نیست در این صورت به جای آن چیزی که تلف شده است مثل آن در صورت مثلی بودن و قیمت آن در صورت قیمی بودن داده میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 287

                نمائات و منافع منفصله که از زمان عقد تا زمان اقاله در مورد معامله حادث میشود مال کسی است که به واسطه عقد مالک شده است ولی‌ نمائات متصله مال کسی است که در نتیجه اقاله مالک میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 288

                اگر مالک بعد از عقد در مورد معامله تصرفاتی کند که موجب ازدیاد قیمت آن شود در حین اقاله به مقدار قیمتی که به سبب عمل او زیاد‌ شده است مستحق خواهد بود.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در ابرا

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 289

                ابراء عبارت از این است که داین از حق خود به اختیار صرف‌نظر نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 290

                ابراء وقتی موجب سقوط تعهد میشود که متعهدله برای ابراء اهلیت داشته باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 291

                ابراء ذمه میت از دین صحیح است.

            • role-of-daadpors

              مبحث چهارم - در تبدیل تعهد

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 292

                تبدیل تعهد در موارد ذیل حاصل میشود: 1- وقتی که متعهد و متعهدله به تبدیل تعهد اصلی به تعهد جدیدی که قائم مقام آن میشود به سببی از اسباب تراضی نمایند در این صورت متعهد ‌نسبت به تعهد اصلی بری میشود. 2- وقتی که شخص ثالث با رضایت متعهدله قبول کند که دین متعهد را ادا نماید. 3- وقتی که متعهدله مافی‌الذمه متعهد را به کسی دیگر منتقل نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 293

                در تبدیل تعهد تضمینات تعهد سابق به تعهد لاحق تعلق نخواهد گرفت مگر اینکه طرفین معامله آن را صراحتاً شرط کرده باشند.

            • role-of-daadpors

              مبحث پنجم - در تهاتر

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 294

                وقتی دو نفر در مقابل یکدیگر مدیون باشند بین دیون آنها به یکدیگر به طریقی که در مواد ذیل مقرر است تهاتر حاصل میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 295

                تهاتر قهری است و بدون اینکه طرفین در این موضوع تراضی نمایند حاصل میگردد بنابراین به محض اینکه دو نفر در مقابل یکدیگر ‌در آن واحد مدیون شدند هر دو دین تا اندازه‌ای که با هم معادله مینماید به‌طور تهاتر برطرف شده و طرفین به مقدار آن در مقابل یکدیگر بری‌ می‌شوند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 296

                تهاتر فقط در مورد دو دینی حاصل میشود که موضوع آنها از یک جنس باشد با اتحاد زمان و مکان تادیه ولو به اختلاف سبب.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 297

                اگر بعد از ضمان مضمون‌له به مضمون‌عنه مدیون شود موجب فراغ ذمه ضامن نخواهد شد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 298

                اگر فقط محل تادیه دینین مختلف باشد، تهاتر وقتی حاصل میشود که با تادیه مخارج مربوطه به نقل موضوع قرض از محلی به محل دیگری یا به نحوی از انحاء طرفین حق تادیه در محل معین را ساقط نمایند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 299

                در مقابل حقوق ثابته اشخاص ثالث تهاتر موثر نخواهد بود و بنابراین اگر موضوع دین به نفع شخص ثالثی در نزد مدیون مطابق قانون ‌توقیف شده باشد و مدیون بعد از این توقیف از داین خود طلبکار گردد دیگر نمی‌تواند به استناد تهاتر از تادیه مال توقیف شده امتناع کند.

            • role-of-daadpors

              مبحث ششم - مالکیت مافی‌الذمه‌

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 300

                اگر مدیون مالک مافی‌الذمه خود گردد ذمه او بری می‌شود. مثل اینکه اگر کسی به مورث خود مدیون باشد، پس از فوت مورث دین او‌ نسبت به سهم‌الارث ساقط می‌شود.

        • role-of-daadpors

          باب دوم‌ - در الزاماتی که بدون قرارداد حاصل می‌شود

          • role-of-daadpors

            فصل اول - در کلیات

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 301

              کسی که عمداً یا اشتباهاً چیزی را که مستحق نبوده است دریافت کند ملزم است آن را به مالک تسلیم کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 302

              اگر کسی که اشتباهاً خود را مدیون میدانست آن دین را تادیه کند حق دارد از کسی که آن را بدون حق اخذ کرده است استرداد نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 303

              کسی که مالی را من غیر حق دریافت کرده است ضامن عین و منافع آن است اعم از این که به عدم استحقاق خود عالم باشد یا جاهل.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 304

              اگر کسی که چیزی را بدون حق دریافت کرده است خود را محق می‌دانسته لیکن در واقع محق نبوده و آن چیز را فروخته باشد معامله ‌فضولی و تابع احکام مربوطه به آن خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 305

              در مورد مواد فوق صاحب مال باید از عهده مخارج لازمه که برای نگاهداری آن شده است بر آید مگر در صورت علم متصرف به عدم استحقاق خود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 306

              اگر کسی اموال غایب یا محجور و امثال آن‌ها را بدون اجازه مالک یا کسی که حق اجازه دارد اداره کند باید حساب زمان تصدی خود را بدهد در صورتی که تحصیل اجازه در موقع مقدور بوده یا تاخیر در دخالت موجب ضرر نبوده است حق مطالبه مخارج نخواهد داشت ولی اگر عدم ‌دخالت یا تاخیر در دخالت موجب ضرر صاحب مال باشد دخالت ‌کننده مستحق اخذ مخارجی خواهد بود که برای اداره کردن لازم بوده است.

          • role-of-daadpors

            فصل دوم - در ضمان قهری

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 307

              امور ذیل موجب ضمان قهری است: 1) غصب و آنچه که در حکم غصب است 2) اتلاف 3) تسبیب 4) ‌استیفاء

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در غصب

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 308

                غصب استیلاء بر حق غیر است به نحو عدوان. اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 309

                هر گاه شخصی مالک را از تصرف در مال خود مانع شود بدون آن که خود او تسلط بر آن مال پیدا کند غاصب محسوب نمیشود لیکن ‌در صورت اتلاف یا تسبیب ضامن خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 310

                اگر کسی که مالی به عاریه یا به ودیعه و امثال آن‌ها در دست اوست منکر گردد از تاریخ انکار در حکم غاصب است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 311

                غاصب باید مال مغصوب را عینا به صاحب آن رد نماید و اگر عین تلف شده باشد باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر به علت دیگری رد عین ممکن نباشد باید بدل آن را بدهد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 312

                هر گاه مال مغصوب مثلی بوده و مثل آن پیدا نشود غاصب باید قیمت حین‌الاداء را بدهد و اگر مثل موجود بوده و از مالیت افتاده باشد باید ‌آخرین قیمت آن را بدهد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 313

                هر گاه کسی در زمین خود با مصالح متعلقه به دیگری بنائی سازد یا درخت غیر را بدون اذن مالک در آن زمین غرس کند صاحب مصالح‌ یا درخت میتواند قلع یا نزع آن را بخواهد مگر این که به اخذ قیمت تراضی نمایند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 314

                اگر در نتیجه عمل غاصب قیمت مال مغصوب زیاد شود غاصب حق مطالبه قیمت زیادی را نخواهد داشت مگر اینکه آن زیادتی عین‌ باشد که در این صورت عین زاید متعلق به خود غاصب است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 315

                غاصب مسئول هر نقص و عیبی است که در زمان تصرف او به مال مغصوب وارد شده باشد هر چند مستند به فعل او نباشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 316

                اگر کسی مال مغصوب را از غاصب غصب کند آن شخص نیز مثل غاصب سابق ضامن است اگر چه به غاصبیت غاصب اولی جاهل ‌باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 317

                مالک میتواند عین و در صورت تلف شدن عین مثل یا قیمت تمام یا قسمتی از مال مغصوب را از غاصب اولی یا از هر یک از غاصبین‌ بعدی که بخواهد مطالبه کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 318

                هر گاه مالک رجوع کند به غاصبی که مال مغصوب در ید او تلف شده است آن شخص حق رجوع به غاصب دیگر ندارد ولی اگر به غاصب دیگری به غیر آن کسی که مال در ید او تلف شده است رجوع نماید مشارالیه نیز میتواند به کسی که مال در ید او تلف شده است رجوع کند و یا‌ به یکی از لاحقین خود رجوع کند تا منتهی شود به کسی که مال در ید او تلف شده است و به طور کلی ضمان بر عهده کسی مستقر است که مال‌ مغصوب در نزد او تلف شده است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 319

                اگر مالک تمام یا قسمتی از مال مغصوب را از یکی از غاصبین بگیرد حق رجوع به قدر ماخوذ به غاصبین دیگر ندارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 320

                نسبت به منافع مال مغصوب هر یک از غاصبین به اندازه منافع زمان تصرف خود و مابعد خود ضامن است اگر چه استیفاء منفعت‌ نکرده باشد لیکن غاصبی که از عهده منافع زمان تصرف غاصبین لاحق خود بر آمده است میتواند به هر یک نسبت به زمان تصرف او رجوع کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 321

                هر گاه مالک ذمه یکی از غاصبین را نسبت به مثل یا قیمت مال مغصوب ابراء کند حق رجوع به غاصبین دیگر نخواهد داشت. ولی اگر ‌حق خود را به یکی از آنان به نحوی از انحاء انتقال دهد آن کس قائم مقام مالک میشود و دارای همان حقی خواهد بود که مالک دارا بوده است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 322

                ابراء ذمه یکی از غاصبین نسبت به منافع زمان تصرف او موجب ابراء ذمه دیگران از حصه آن‌ها نخواهد بود لیکن اگر یکی از غاصبین را نسبت به منافع عین ابراء کند حق رجوع به لاحقین نخواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 323

                اگر کسی ملک مغصوب را از غاصب بخرد آن کس نیز ضامن است و مالک می‌تواند بر طبق مقررات مواد فوق به هر یک از بایع و ‌مشتری رجوع کرده عین و در صورت تلف شدن آن مثل یا قیمت مال و همچنین منافع آن را در هر حال مطالبه نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 324

                در صورتی که مشتری عالم به غصب باشد حکم رجوع هر یک از بایع و مشتری به یکدیگر در آن چه که مالک از آنها گرفته است حکم‌ غاصب از غاصب بوده تابع مقررات فوق خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 325

                اگر مشتری جاهل به غصب بوده و مالک به او رجوع نموده باشد او نیز میتواند نسبت به ثمن و خسارات به بایع رجوع کند اگرچه مبیع ‌نزد خود مشتری تلف شده باشد و اگر مالک نسبت به مثل یا قیمت رجوع به بایع کند بایع حق رجوع به مشتری را نخواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 326

                اگر عوضی که مشتری عالم بر غصب در صورت تلف مبیع به مالک داده است زیاد بر مقدار ثمن باشد به مقدار زیاده نمیتواند رجوع به‌ بایع کند ولی نسبت به مقدار ثمن حق رجوع دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 327

                اگر ترتّب ایادی بر مال مغصوب به معامله دیگری غیر از بیع باشد احکام راجعه به بیع مال غصب که فوقاً ذکر شده مجری خواهد بود.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در اتلاف

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 328

                هر کس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد اعم از این که از روی عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد و ‌اعم از این که عین باشد یا منفعت و اگر آن را ناقص یا معیوب کند ضامن نقص قیمت آن مال است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 329

                اگر کسی خانه یا بنای کسی را خراب کند باید آن را به مثل صورت اول بنا نماید و اگر ممکن نباشد باید از عهده قیمت بر آید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 330

                اگر کسی حیوان متعلق به غیر را بدون اذن صاحب آن بکشد باید تفاوت قیمت زنده و کشته آن را بدهد ولیکن اگر برای دفاع از نفس‌ بکشد یا ناقص کند ضامن نیست.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در تسبیب

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 331

                هر کس سبب تلف مالی بشود باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر سبب نقص یا عیب آن شده باشد باید از عهده نقص قیمت آن برآید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 332

                هر گاه یک نفر سبب تلف مالی را ایجاد کند و دیگری مباشر تلف شدن آن مال بشود مباشر مسئول است نه مسبب مگر این که سبب‌ اقوی باشد به نحوی که عرفاً اتلاف مستند به او باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 333

                صاحب دیوار یا عمارت یا کارخانه مسئول خساراتی است که از خراب شدن آن وارد میشود مشروط بر این که خرابی در نتیجه عیبی‌ حاصل گردد که مالک مطلع بر آن بوده و یا از عدم مواظبت او تولید شده است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 334

                مالک یا متصرف حیوان مسئول خساراتی نیست که از ناحیه آن حیوان وارد میشود مگر این که در حفظ حیوان تقصیر کرده باشد لیکن ‌در هر حال اگر حیوان به واسطه عمل کسی منشاء ضرر گردد فاعل آن عمل مسئول خسارات وارده خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 335

                در صورت تصادم بین دو کشتی یا دو قطار راه‌ آهن یا دو اتومبیل و امثال آنها مسئولیت متوجه طرفی خواهد بود که تصادم در نتیجه عمد یا مسامحه او حاصل شده باشد و اگر طرفین تقصیر یا مسامحه کرده باشند هر دو مسئول خواهند بود.

            • role-of-daadpors

              مبحث چهارم - در استیفا

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 336

                هر گاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفاً برای آن عمل اجرتی بوده و یا آن شخص عادتاً مهیای آن عمل باشد عامل ‌مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر این‌که معلوم شود که قصد تبرع داشته است. تبصره (الحاقی 1385/05/09) - چنانچه زوجه کارهایی را که شرعا به عهده وی نبوده و عرفا برای آن کار اجرت‌المثل باشد، به دستور زوج و با عدم قصد تبرع انجام داده باشد و برای دادگاه نیز ثابت شود، دادگاه اجرت‌المثل کارهای انجام گرفته را محاسبه و به پرداخت آن حکم می‌نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 337

                هرگاه کسی بر حسب اذن صریح یا ضمنی از مال غیر استیفای منفعت کند صاحب مال مستحق اجرت‌المثل خواهد بود مگر این که معلوم شود که اذن در انتفاع مجانی بوده است.

        • role-of-daadpors

          باب سوم‌ - در عقود معینه مختلفه

          • role-of-daadpors

            فصل اول - در بیع

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در احکام بیع

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 338

                بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 339

                پس از توافق بایع و مشتری در مبیع و قیمت آن عقد بیع به ایجاب و قبول واقع میشود. ‌ممکن است بیع به داد و ستد نیز واقع گردد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 340

                در ایجاب و قبول الفاظ و عبارات باید صریح در معنی بیع باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 341

                بیع ممکن است مطلق باشد یا مشروط و نیز ممکن است که برای تسلیم تمام یا قسمتی از مبیع یا برای تادیه تمام یا قسمتی از ثمن‌ اجلی قرار داده شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 342

                مقدار و جنس و وصف مبیع باید معلوم باشد و تعیین مقدار آن به وزن یا کیل یا عدد یا ذرع یا مساحت یا مشاهده تابع عرف بلد است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 343

                اگر مبیع به شرط مقدار معین فروخته شود بیع واقع میشود اگرچه هنوز مبیع شمرده نشده یا کیل یا ذرع نشده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 344

                اگر در عقد بیع شرطی ذکر نشده یا برای تسلیم مبیع یا تادیه قیمت موعدی معین نگشته باشد بیع قطعی و ثمن حال محسوب است مگر‌ این که بر حسب عرف و عادت محل یا عرف و عادت تجارت در معاملات تجارتی وجود شرطی یا موعدی معهود باشد اگرچه در قرارداد بیع ذکری‌ نشده باشد.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در طرفین معامله

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 345

                هر یک از بایع و مشتری باید علاوه بر اهلیت قانونی برای معامله اهلیت برای تصرف در مبیع یا ثمن را نیز داشته باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 346

                عقد بیع باید مقرون به رضای طرفین باشد و عقد مکره نافذ نیست.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 347

                شخص کور می‌تواند خرید و فروش نماید مشروط بر اینکه شخصاً به طریقی غیر از معاینه یا به وسیله کس دیگر ولو طرف معامله جهل خود را مرتفع نماید.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در مبیع

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 348

                بیع چیزی که خرید و فروش آن قانوناً ممنوع است و یا چیزی که مالیت و یا منفعت عقلایی ندارد یا چیزی که بایع قدرت بر تسلیم آن‌ ندارد باطل است مگر این که مشتری خود قادر بر تَسَلُّم باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 349

                بیع مال وقف صحیح نیست مگر در موردی که بین موقوف‌ علیهم تولید اختلاف شود به نحوی که بیم سفک دماء رود یا منجر به خرابی ‌مال موقوفه گردد و همچنین در مواردی که در مبحث راجع به وقف مقرر است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 350

                مبیع ممکن است مفروز باشد یا مشاع یا مقدار معین به طور کلی از شیء متساوی‌الاجزاء و همچنین ممکن است کلی فی‌الذمه باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 351

                در صورتی که مبیع کلی یعنی صادق بر افراد عدیده باشد بیع وقتی صحیح است که مقدار و جنس و وصف مبیع ذکر بشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 352

                بیع فضولی نافذ نیست مگر بعد از اجازه مالک به طوری که در معاملات فضولی مذکور است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 353

                هر گاه چیز معین به عنوان جنس خاصی فروخته شود و در واقع از آن جنس نباشد بیع باطل است و اگر بعضی از آن از غیر جنس باشد نسبت به آن بعض باطل است و نسبت به مابقی مشتری حق فسخ دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 354

                ممکن است بیع از روی نمونه به عمل آید در این صورت باید تمام مبیع مطابق نمونه تسلیم شود والا مشتری خیار فسخ خواهد‌ داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 355

                اگر ملکی به شرط داشتن مساحت معین فروخته شده باشد و بعد معلوم شود که کمتر از آن مقدار است مشتری حق فسخ معامله را‌ خواهد داشت و اگر معلوم شود که بیشتر است، بایع میتواند آن را فسخ کند مگر این که در هر دو صورت، طرفین به محاسبه زیاده یا نقیصه تراضی‌ نمایند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 356

                هر چیزی که بر حسب عرف و عادت جزء یا تابع مبیع شمرده شود یا قرائن دلالت بر دخول آن در مبیع نماید داخل در بیع و متعلق به مشتری است اگرچه در عقد صریحاً ذکر نشده باشد و اگرچه متعاملین جاهل بر عرف باشند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 357

                هر چیزی که بر حسب عرف و عادت جزء یا از تابع مبیع شمرده نشود داخل در بیع نمیشود مگر این که صریحاً در عقد ذکر شده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 358

                نظر به دو ماده فوق در بیع باغ اشجار و در بیع خانه ممر و مجری و هر چه ملصق به بنا باشد به طوری که نتوان آن را بدون خرابی نقل‌ نمود متعلق به مشتری میشود و بر عکس زراعت در بیع زمین و میوه در بیع درخت و حمل در بیع حیوان متعلق به مشتری نمیشود مگر این که تصریح شده باشد یا بر حسب عرف از توابع شمرده شود. ‌در هر حال طرفین عقد میتوانند به عکس ترتیب فوق تراضی کنند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 359

                هرگاه دخول شیء در مبیع عرفاً مشکوک باشد آن شیء داخل در بیع نخواهد بود مگر آن که تصریح شده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 360

                هر چیزی که فروش آن مستقلاً جایز است استثناء آن از مبیع نیز جایز است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 361

                اگر در بیع عین معین معلوم شود که مبیع وجود نداشته بیع باطل است.

            • role-of-daadpors

              مبحث چهارم - در آثار بیع

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 362

                آثار بیعی که صحیحاً واقع شده باشد از قرار ذیل است: 1) به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن می‌شود. 2) عقد بیع بایع را ضامن درک مبیع و مشتری را ضامن درک ثمن قرار میدهد. 3) ‌عقد بیع بایع را به تسلیم مبیع ملزم مینماید. 4) ‌عقد بیع مشتری را به تادیه ثمن ملزم می‌کند.

              • role-of-daadpors

                فقره اول - در ملکیت مبیع و ثمن

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 363

                  در عقد بیع وجود خیار فسخ برای متبایعین با وجود اجلی برای تسلیم مبیع یا تادیه ثمن مانع انتقال نمیشود بنابراین اگر ثمن یا مبیع‌ عین معین بوده و قبل از تسلیم آن احد متعاملین مفلس شود طرف دیگر حق مطالبه آن عین را خواهد داشت.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 364

                  در بیع خیاری مالکیت از حین عقد بیع است نه از تاریخ انقضاء خیار و در بیعی که قبض شرط صحت است مثل بیع صرف انتقال از حین‌ حصول شرط است نه از حین وقوع بیع.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 365

                  بیع فاسد اثری در تملک ندارد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 366

                  هر گاه کسی به بیع فاسد مالی را قبض کند باید آن را به صاحبش رد نماید و اگر تلف یا ناقص شود ضامن عین و منافع آن خواهد بود.

              • role-of-daadpors

                فقره دوم - در تسلیم

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 367

                  تسلیم عبارت است از دادن مبیع به تصرف مشتری به نحوی که متمکن از انحاء تصرفات و انتفاعات باشد و قبض عبارت است از ‌استیلاء مشتری بر مبیع.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 368

                  تسلیم وقتی حاصل میشود که مبیع تحت اختیار مشتری گذاشته شده باشد اگر چه مشتری آن را هنوز عملاً تصرف نکرده باشد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 369

                  تسلیم به اختلاف مبیع به کیفیات مختلفه است و باید به نحوی باشد که عرفاً آن را تسلیم گویند.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 370

                  اگر طرفین معامله برای تسلیم مبیع موعدی قرار داده باشند قدرت بر تسلیم در آن موعد شرط است نه در زمان عقد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 371

                  در بیعی که موقوف به اجازه مالک است قدرت بر تسلیم در زمان اجازه معتبر است.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 372

                  اگر نسبت به بعض مبیع بایع قدرت بر تسلیم داشته و نسبت به بعض دیگر نداشته باشد بیع نسبت به بعض که قدرت بر تسلیم داشته‌ صحیح است و نسبت به بعض دیگر باطل است.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 373

                  اگر مبیع قبلا در تصرف مشتری بوده باشد محتاج به قبض جدید نیست و همچنین است در ثمن.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 374

                  در حصول قبض اذن بایع شرط نیست و مشتری میتواند مبیع را بدون اذن قبض کند.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 375

                  مبیع باید در محلی تسلیم شود که عقد بیع در آنجا واقع شده است مگر این که عرف و عادت مقتضی تسلیم در محل دیگر باشد و یا در ‌ضمن بیع محل مخصوصی برای تسلیم معین شده باشد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 376

                  در صورت تاخیر در تسلیم مبیع یا ثمن ممتنع اجبار به تسلیم میشود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 377

                  هر یک از بایع و مشتری حق دارد از تسلیم مبیع یا ثمن خودداری کند تا طرف دیگر حاضر به تسلیم شود مگر این که مبیع یا ثمن ‌موجل باشد در این صورت هر کدام از مبیع یا ثمن که حال باشد باید تسلیم شود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 378

                  اگر بایع قبل از اخذ ثمن مبیع را به میل خود تسلیم مشتری نماید حق استرداد آن را نخواهد داشت مگر به موجب فسخ در مورد خیار.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 379

                  اگر مشتری ملتزم شده باشد که برای ثمن ضامن یا رهن بدهد و عمل به شرط نکند بایع حق فسخ خواهد داشت. و اگر بایع ملتزم شده‌ باشد که برای درک مبیع ضامن بدهد و عمل به شرط نکند مشتری حق فسخ دارد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 380

                  در صورتی که مشتری مفلس شود و عین مبیع نزد او موجود باشد بایع حق استرداد آن را دارد و اگر مبیع هنوز تسلیم نشده باشد‌ میتواند از تسلیم آن امتناع کند.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 381

                  مخارج تسلیم مبیع از قبیل اجرت نقل آن به محل تسلیم، اجرت شمردن و وزن کردن و غیره به عهده بایع است مخارج تسلیم ثمن بر‌عهده مشتری است.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 382

                  هر گاه عرف و عادت از بابت مخارج معامله یا محل تسلیم برخلاف ترتیبی باشد که ذکر شده و یا در عقد برخلاف آن شرط شده باشد ‌باید بر طبق متعارف یا مشروط در عقد رفتار شود و همچنین متبایعین میتوانند آن را به تراضی تغییر دهند.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 383

                  تسلیم باید شامل آن چیزی هم باشد که اجزاء و توابع مبیع شمرده میشود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 384

                  هر گاه در حال معامله مبیع از حیث مقدار معین بوده و در وقت تسلیم کمتر از آن مقدار در آید مشتری حق دارد که بیع را فسخ کند یا‌ قیمت موجود را با تادیه حصه‌ای از ثمن به نسبت موجود قبول نماید و اگر مبیع زیاده از مقدار معین باشد زیاده مال بایع است.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 385

                  اگر مبیع از قبیل خانه یا فرش باشد که تجزیه آن بدون ضرر ممکن نمیشود و به شرط بودن مقدار معین فروخته شده ولی در حین تسلیم‌ کمتر یا بیشتر در آید در صورت اولی مشتری و در صورت دوم بایع حق فسخ خواهد داشت.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 386

                  اگر در مورد دو ماده قبل معامله فسخ شود بایع باید علاوه بر ثمن مخارج معامله و مصارف متعارف را که مشتری نموده است بدهد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 387

                  اگر مبیع قبل از تسلیم بدون تقصیر و اهمال از طرف بایع تلف شود بیع منفسخ و ثمن باید به مشتری مسترد گردد مگر این که بایع برای‌ تسلیم به حاکم یا قائم مقام او رجوع نموده باشد که در این صورت تلف از مال مشتری خواهد بود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 388

                  اگر قبل از تسلیم در مبیع نقصی حاصل شود مشتری حق خواهد داشت که معامله را فسخ نماید.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 389

                  اگر در مورد دو ماده فوق تلف شدن مبیع یا نقص آن ناشی از عمل مشتری باشد مشتری حقی بر بایع ندارد و باید ثمن را تادیه کند.

              • role-of-daadpors

                فقره سوم - در ضمان درک

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 390

                  اگر بعد از قبض ثمن مبیع کلاً یا جزائاً مستحق‌للغیر در آید بایع ضامن است اگر چه تصریح به ضمان نشده باشد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 391

                  در صورت مستحق‌ للغیر برآمدن کل یا بعض از مبیع، بایع باید ثمن مبیع را مسترد دارد و در صورت جهل مشتری به وجود فساد، بایع باید‌ از عهده غرامات وارده بر مشتری نیز برآید.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 392

                  در مورد ماده قبل بایع باید از عهده تمام ثمنی که اخذ نموده است نسبت به کل یا بعض بر آید اگرچه بعد از عقد بیع به علتی از علل در‌ مبیع کسر قیمتی حاصل شده باشد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 393

                  راجع به زیادتی که از عمل مشتری در مبیع حاصل شده باشد مقررات ماده 314 مجری خواهد بود.

              • role-of-daadpors

                فقره چهارم - در تادیه ثمن

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 394

                  مشتری باید ثمن را در موعد و در محل و بر طبق شرایطی که در عقد بیع مقرر شده است تادیه نماید.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 395

                  اگر مشتری ثمن را در موعد مقرر تادیه نکند بایع حق خواهد داشت که بر طبق مقررات راجعه به خیار تاخیر ثمن معامله را فسخ یا از‌ حاکم اجبار مشتری را به تادیه ثمن بخواهد.

            • role-of-daadpors

              مبحث پنجم - در خیارات و احکام راجعه به آن

              • role-of-daadpors

                فقره اول - در خیارات

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 396

                  خیارات از قرار ذیل‌اند: 1) خیار مجلس 2) خیار حیوان 3) خیار شرط 4) خیار تاخیر ثمن 5) خیار رویت و تخلف وصف 6) خیار غبن 7) خیار عیب 8) خیار تدلیس 9) خیار تبعض صفقه 10) خیار تخلف شرط

                • role-of-daadpors

                  اول - در خیار مجلس

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 397

                    هر یک از متبایعین بعد از عقد فی‌المجلس و مادام که متفرق نشده‌اند اختیار فسخ معامله را دارند.

                • role-of-daadpors

                  دوم - در خیار حیوان

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 398

                    اگر مبیع حیوان باشد مشتری تا سه روز از حین عقد اختیار فسخ معامله را دارد.

                • role-of-daadpors

                  سوم - در خیار شرط

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 399

                    در عقد بیع ممکن است شرط شود که در مدت معین برای بایع یا مشتری یا هر دو یا شخص خارجی اختیار فسخ معامله باشد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 400

                    اگر ابتداء مدت خیار ذکر نشده باشد ابتداء آن از تاریخ عقد محسوب است والا تابع قرارداد متعاملین است.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 401

                    اگر برای خیار شرط مدت تعیین نشده باشد هم شرط خیار و هم بیع باطل است.

                • role-of-daadpors

                  چهارم - در خیار تاخیر ثمن

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 402

                    هر گاه مبیع عین خارجی و یا در حکم آن بوده و برای تادیه ثمن یا تسلیم مبیع بین متبایعین اجلی معین نشده باشد اگر سه روز از تاریخ‌ بیع بگذرد و در این مدت نه بایع مبیع را تسلیم مشتری نماید و نه مشتری تمام ثمن را به بایع بدهد بایع مختار در فسخ معامله میشود.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 403

                    اگر بایع به نحوی از انحاء مطالبه ثمن نماید و به قرائن معلوم گردد که مقصود التزام به بیع بوده است خیار او ساقط خواهد شد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 404

                    هر گاه بایع در ظرف سه روز از تاریخ بیع تمام مبیع را تسلیم مشتری کند یا مشتری تمام ثمن را به بایع بدهد دیگر برای بایع اختیار فسخ نخواهد بود اگرچه ثانیاً به نحوی از انحاء مبیع به بایع و ثمن به مشتری برگشته باشد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 405

                    اگر مشتری ثمن را حاضر کرد که بدهد و بایع از اخذ آن امتناع نمود خیار فسخ نخواهد داشت.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 406

                    خیار تاخیر مخصوص بایع است و برای مشتری از جهت تاخیر در تسلیم مبیع این اختیار نمی‌باشد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 407

                    تسلیم بعض ثمن یا دادن آن به کسی که حق قبض ندارد خیار بایع را ساقط نمی‌کند.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 408

                    اگر مشتری برای ثمن ضامن بدهد یا بایع ثمن را حواله دهد بعد از تحقیق حواله خیار تاخیر ساقط میشود.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 409

                    هر گاه مبیع از چیزهایی باشد که در کمتر از سه روز فاسد و یا کم قیمت می‌شود ابتداء خیار از زمانی است که مبیع مشرف به فساد یا ‌کسر قیمت می‌گردد.

                • role-of-daadpors

                  پنجم - در خیار رویت و تخلف وصف

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 410

                    هر گاه کسی مالی را ندیده و آن را فقط به وصف بخرد بعد از دیدن اگر دارای اوصافی که ذکر شده است نباشد مختار میشود که بیع را فسخ کند یا به همان نحو که هست قبول نماید.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 411

                    اگر بایع مبیع را ندیده ولی مشتری آن را دیده باشد و مبیع غیر اوصافی که ذکر شده است دارا باشد فقط بایع خیار فسخ خواهد داشت.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 412

                    هر گاه مشتری بعضی از مبیع را دیده و بعض دیگر را به وصف یا از روی نمونه خریده باشد و آن بعض مطابق وصف یا نمونه نباشد ‌میتواند تمام مبیع را رد کند یا تمام آن را قبول نماید.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 413

                    هر گاه یکی از متبایعین مالی را سابقاً دیده و به اعتماد رویت سابق معامله کند و بعد از رویت معلوم شود که مال مزبور اوصاف سابقه را ندارد اختیار فسخ خواهد داشت.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 414

                    در بیع کلی خیار رویت نیست و بایع باید جنسی بدهد که مطابق با اوصاف مقرره بین طرفین باشد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 415

                    خیار رویت و تخلف وصف بعد از رویت فوری است.

                • role-of-daadpors

                  ششم - در خیار غبن

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 416

                    هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن میتواند معامله را فسخ کند.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 417

                    غبن در صورتی فاحش است که عرفاً قابل مسامحه نباشد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 418

                    اگر مغبون در حین معامله عالم به قیمت عادله بوده است خیار فسخ نخواهد داشت.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 419

                    در تعیین مقدار غبن شرایط معامله نیز باید منظور گردد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 420

                    خیار غبن بعد از علم به غبن فوری است.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 421

                    اگر کسی که طرف خود را مغبون کرده است تفاوت قیمت را بدهد خیار غبن ساقط نمیشود مگر اینکه مغبون به اخذ تفاوت قیمت ‌راضی گردد.

                • role-of-daadpors

                  هفتم-خیار عیب

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 422

                    اگر بعد از معامله ظاهر شود که مبیع معیوب بوده مشتری مختار است در قبول مبیع معیوب با اخذ ارش یا فسخ معامله.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 423

                    خیار عیب وقتی برای مشتری ثابت میشود که عیب مخفی و موجود در حین عقد باشد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 424

                    عیب وقتی مخفی محسوب است که مشتری در زمان بیع عالم به آن نبوده است اعم از اینکه این عدم علم ناشی از آن باشد که عیب ‌واقعاً مستور بوده است یا اینکه ظاهر بوده ولی مشتری ملتفت آن نشده است.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 425

                    عیبی که بعد از بیع و قبل از قبض در مبیع حادث شود در حکم عیب سابق است.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 426

                    تشخیص عیب بر حسب عرف و عادت میشود و بنابراین ممکن است بر حسب ازمنه و امکنه مختلف شود.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 427

                    اگر در مورد ظهور عیب مشتری اختیار ارش کند تفاوتی که باید به او داده شود به طریق ذیل معین میگردد: ‌قیمت حقیقی مبیع در حال بی‌عیبی و قیمت حقیقی آن در حال معیوبی به توسط اهل خبره معین شود. ‌اگر قیمت آن در حال بی‌عیبی مساوی با قیمتی باشد که در زمان بیع بین طرفین مقرر شده است تفاوت بین این قیمت و قیمت مبیع در حال معیوبی ‌مقدار ارش خواهد بود. ‌و اگر قیمت مبیع در حال بی‌عیبی کمتر یا زیادتر از ثمن معامله باشد نسبت بین قیمت مبیع در حال معیوبی و قیمت آن در حال بی‌عیبی معین شده و بایع باید از ثمن مقرر به همان نسبت نگاه داشته و بقیه را به عنوان ارش به مشتری رد کند.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 428

                    در صورت اختلاف بین اهل خبره حد وسط قیمت‌ها معتبر است.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 429

                    در موارد ذیل مشتری نمیتواند بیع را فسخ کند و فقط میتواند ارش بگیرد: 1- در صورت تلف شدن مبیع نزد مشتری یا منتقل کردن آن به غیر. 2- در صورتی که تغییری در مبیع پیدا شود اعم از اینکه تغییر به فعل مشتری باشد یا نه. 3 -در صورتی که بعد از قبض مبیع عیب دیگری در آن حادث شود مگر اینکه در زمان خیار مختص به مشتری حادث شده باشد که در اینصورت ‌مانع از فسخ و رد نیست.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 430

                    اگر عیب حادث بعد از قبض در نتیجه عیب قدیم باشد مشتری حق رد را نیز خواهد داشت.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 431

                    در صورتی که در یک عقد چند چیز فروخته شود بدون اینکه قیمت هر یک علیحده معین شده باشد و بعضی از آنها معیوب درآید‌ مشتری باید تمام آن را رد کند و ثمن را مسترد دارد یا تمام را نگه دارد و ارش بگیرد و تبعیض نمیتواند بکند مگر به رضای بایع.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 432

                    در صورتی که در یک عقد بایع یک نفر و مشتری متعدد باشد و در مبیع عیبی ظاهر شود یکی از مشتری‌ها نمیتواند سهم خود را به تنهایی رد کند و دیگری سهم خود را نگاه دارد مگر با رضای بایع و بنابراین اگر در رد مبیع اتفاق نکردند فقط هر یک از آن‌ها حق ارش خواهد داشت.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 433

                    اگر در یک عقد بایع متعدد باشد مشتری میتواند سهم یکی را رد و دیگری را با اخذ ارش قبول کند.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 434

                    اگر ظاهر شود که مبیع معیوب اصلاً مالیت و قیمت نداشته بیع باطل است و اگر بعض مبیع قیمت نداشته باشد بیع نسبت به آن بعض ‌باطل است و مشتری نسبت به باقی از جهت تبعض صفقه اختیار فسخ دارد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 435

                    خیار عیب بعد از علم به آن فوری است.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 436

                    اگر بایع از عیوب مبیع تبری کرده باشد به اینکه عهده عیوب را از خود سلب کرده یا با تمام عیوب بفروشد مشتری در صورت ظهور عیب حق رجوع به بایع نخواهد داشت و اگر بایع از عیب خاصی تبری کرده باشد فقط نسبت به همان عیب حق مراجعه ندارد.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 437

                    از حیث احکام عیب، ثمن شخصی مثل مبیع شخصی است.

                • role-of-daadpors

                  هشتم - در خیار تدلیس

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 438

                    تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 439

                    اگر بایع تدلیس نموده باشد مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت و همچنین است بایع نسبت به ثمن شخصی در صورت تدلیس‌ مشتری.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 440

                    خیار تدلیس بعد از علم به آن فوری است.

                • role-of-daadpors

                  نهم - در خیار تبعض صفقه

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 441

                    خیار تبعض صفقه وقتی حاصل میشود که عقد بیع نسبت به بعض مبیع به جهتی از جهات باطل باشد در این صورت مشتری حق ‌خواهد داشت بیع را فسخ نماید یا به نسبت قسمتی که بیع واقع شده است قبول کند و نسبت به قسمتی که بیع باطل بوده است ثمن را استرداد کند.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 442

                    در مورد تبعض صفقه قسمتی از ثمن که باید به مشتری برگردد به طریق ذیل حساب میشود: ‌آن قسمت از مبیع که به ملکیت مشتری قرار گرفته منفرداً قیمت میشود و هر نسبتی که بین قیمت مزبور و قیمتی که مجموع مبیع در حال اجتماع دارد‌ پیدا شود به همان نسبت از ثمن را بایع نگاه داشته و بقیه را باید به مشتری رد نماید.

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 443

                    تبعض صفقه وقتی موجب خیار است که مشتری در حین معامله عالم به آن نباشد ولی در هر حال ثمن تقسیط می‌شود.

                • role-of-daadpors

                  دهم - در خیار تخلف شرط

                  • گروه وکلای دادپرس

                    ماده 444

                    احکام خیار تخلف شرط به طوری است که در مواد 234 الی 245 ذکر شده است.

              • role-of-daadpors

                فقره دوم - در احکام خیارات به طور کلی

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 445

                  هر یک از خیارات بعد از فوت منتقل به وراث می‌شود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 446

                  خیار شرط ممکن است به قید مباشرت و اختصاص به شخص مشروط ‌له قرار داده شود در این صورت منتقل به وراث نخواهد شد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 447

                  هر گاه شرط خیار برای شخصی غیر از متعاملین شده باشد منتقل به ورثه نخواهد شد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 448

                  سقوط تمام یا بعضی از خیارات را میتوان در ضمن عقد شرط نمود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 449

                  فسخ به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن نماید حاصل میشود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 450

                  تصرفاتی که نوعاً کاشف از رضای معامله باشد امضای فعلی است مثل آن که مشتری که خیار دارد با علم به خیار مبیع را بفروشد یا رهن ‌بگذارد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 451

                  تصرفاتی که نوعاً کاشف از بهم زدن معامله باشد فسخ فعلی است.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 452

                  اگر متعاملین هر دو خیار داشته باشند و یکی از آن‌ها امضا کند و دیگری فسخ نماید معامله منفسخ میشود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 453

                  در خیار مجلس و حیوان و شرط اگر مبیع بعد از تسلیم و در زمان خیار بایع یا متعاملین تلف یا ناقص شود بر عهده مشتری است و اگر ‌خیار مختص مشتری باشد تلف یا نقص به عهده بایع است.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 454

                  هر گاه مشتری مبیع را اجاره داده باشد و بیع فسخ شود اجاره باطل نمیشود مگر اینکه عدم تصرفات ناقله در عین و منفعت بر مشتری ‌صریحاً یا ضمناً شرط شده که در این صورت اجاره باطل است.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 455

                  اگر پس از عقد بیع مشتری تمام یا قسمتی از مبیع را متعلق حق غیر قرار دهد مثل اینکه نزد کسی رهن گذارد فسخ معامله موجب زوال ‌حق شخص مزبور نخواهد شد مگر اینکه شرط خلاف شده باشد.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 456

                  تمام انواع خیار در جمیع معاملات لازمه ممکن است موجود باشد مگر خیار مجلس و حیوان و تاخیر ثمن که مخصوص بیع است.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 457

                  هر بیع لازم است مگر اینکه یکی از خیارات در آن ثابت شود.

          • role-of-daadpors

            فصل دوم - در بیع شرط

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 458

              در عقد بیع متعاملین میتوانند شرط نمایند که هر گاه بایع در مدت معینی تمام مثل ثمن را به مشتری رد کند خیار فسخ معامله را نسبت ‌به تمام مبیع داشته باشد و همچنین میتوانند شرط کنند که هر گاه بعض مثل ثمن را رد کرد خیار فسخ معامله را نسبت ‌به تمام یا بعض مبیع داشته باشد‌ در هر حال حق خیار تابع قرار داد متعاملین خواهد بود و هر گاه نسبت ‌به ثمن قید تمام یا بعض نشده باشد خیار ثابت نخواهد بود مگر با رد تمام ثمن.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 459

              در بیع شرط به مجرد عقد مبیع ملک مشتری میشود با قید خیار برای بایع بنابراین اگر بایع به شرایطی که بین او و مشتری برای ‌استرداد مبیع مقرر شده است عمل ننماید بیع قطعی شده و مشتری مالک قطعی مبیع میگردد و اگر بالعکس بایع به شرایط مزبوره عمل ننماید و مبیع را‌ استرداد کند از حین فسخ مبیع مال بایع خواهد شد ولی نمائات و منافع حاصله از حین عقد تا حین فسخ مال مشتری است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 460

              در بیع شرط مشتری نمیتواند در مبیع تصرفی که منافی خیار باشد از قبیل نقل و انتقال و غیره بنماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 461

              اگر مشتری در زمان خیار از اخذ ثمن امتناع کند بایع میتواند با تسلیم ثمن به حاکم یا قائم مقام او معامله را فسخ کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 462

              اگر مبیع به شرط به واسطه فوت مشتری به ورثه او منتقل شود حق فسخ بیع در مقابل ورثه به همان ترتیبی که بوده است باقی خواهد‌ بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 463

              اگر در بیع شرط معلوم شود که قصد بایع حقیقت بیع نبوده است احکام بیع در آن مجری نخواهد بود.

          • role-of-daadpors

            فصل سوم - در معاوضه

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 464

              معاوضه عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مالی میدهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ میکند بدون ملاحظه اینکه یکی از عوضین مبیع و دیگری ثمن باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 465

              در معاوضه احکام خاصه بیع جاری نیست.

          • role-of-daadpors

            فصل چهارم - در اجاره

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 466

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده 467

              مورد اجاره ممکن است اشیاء یا حیوان یا انسان باشد.

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در اجاره‌ی اشیا

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 468

                در اجاره اشیاء مدت اجاره باید معین شود والا اجاره باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 469

                مدت اجاره از روزی شروع میشود که بین طرفین مقرر شده است و اگر در عقد اجاره ابتدای مدت ذکر نشده باشد از وقت عقد ‌محسوب است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 470

                در صحت اجاره قدرت بر تسلیم عین مستاجره شرط است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 471

                برای صحت اجاره باید انتفاع از عین مستاجره با بقای اصل آن ممکن باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 472

                عین مستاجره باید معین باشد و اجاره عین مجهول یا مردد باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 473

                لازم نیست که موجر مالک عین مستاجره باشد ولی باید مالک منافع آن باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 474

                مستاجر میتواند عین مستاجره را به دیگری اجاره بدهد مگر اینکه در عقد اجاره خلاف آن شرط شده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 475

                اجاره مال مشاع جائز است لیکن تسلیم عین مستاجره موقوف است به اذن شریک.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 476

                موجر باید عین مستاجره را تسلیم مستاجر کند و در صورت امتناع موجر اجبار میشود و در صورت تعذر اجبار مستاجر خیار فسخ ‌دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 477

                موجر باید عین مستاجره را در حالتی تسلیم نماید که مستاجر بتواند استفاده مطلوبه از آن را بکند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 478

                هر گاه معلوم شود عین مستاجره در حال اجاره معیوب بوده مستاجر میتواند اجاره را فسخ کند یا به همان نحوی که بوده است اجاره را‌ با تمام اجرت قبول کند ولی اگر موجر رفع عیب کند به نحوی که به مستاجر ضرری نرسد مستاجر حق فسخ ندارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 479

                عیبی که موجب فسخ اجاره میشود عیبی است که موجب نقصان منفعت یا صعوبت در انتفاع باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 480

                عیبی که بعد از عقد و قبل از قبض منفعت در عین مستاجره حادث شود موجب خیار است و اگر عیب در اثناء مدت اجاره حادث شود ‌نسبت به بقیه مدت خیار ثابت است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 481

                هر گاه عین مستاجره به واسطه عیب از قابلیت انتفاع خارج شده و نتوان رفع عیب نمود اجاره باطل میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 482

                اگر مورد اجاره عین کلی باشد و فردی که موجر داده معیوب درآید مستاجر حق فسخ ندارد و میتواند موجر را مجبور به تبدیل آن‌ نماید و اگر تبدیل آن ممکن نباشد حق فسخ خواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 483

                اگر در مدت اجاره عین مستاجره به واسطه حادثه کلاً یا بعضاً تلف شود از زمان تلف نسبت به مقدار تلف شده منفسخ میشود و در صورت تلف بعض آن مستاجر حق دارد اجاره را نسبت به بقیه فسخ کند یا فقط مطالبه تقلیل نسبی مال‌الاجاره نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 484

                موجر نمیتواند در مدت اجاره در عین مستاجره تغییری دهد که منافی مقصود مستاجر از استیجار باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 485

                اگر در مدت اجاره در عین مستاجره تعمیراتی لازم آید که تاخیر در آن موجب ضرر موجر باشد مستاجر نمیتواند مانع تعمیرات مزبوره‌ گردد اگر چه در مدت تمام یا قسمتی از زمان تعمیر نتواند از عین مستاجره کلاً یا بعضاً استفاده نماید در این صورت حق فسخ اجاره را خواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 486

                تعمیرات و کلیه مخارجی که در عین مستاجره برای امکان انتفاع از آن لازم است به عهده مالک است مگر آنکه شرط خلاف شده یا‌ عرف بلد بر خلاف آن جاری باشد و همچنین است آلات و ادواتی که برای امکان انتفاع از عین مستاجره لازم میباشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 487

                هر گاه مستاجر نسبت به عین مستاجره تعدی یا تفریط نماید و موجر قادر بر منع آن نباشد موجر حق فسخ دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 488

                اگر شخص ثالثی بدون ادعای حقی در عین مستاجره یا منافع آن مزاحم مستاجر گردد در صورتی که قبل از قبض باشد مستاجر حق فسخ ‌دارد و اگر فسخ ننمود میتواند برای رفع مزاحمت و مطالبه اجرت‌المثل به خود مزاحم رجوع کند و اگر مزاحمت بعد از قبض واقع شود حق فسخ ندارد ‌و فقط میتواند به مزاحم رجوع کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 489

                اگر شخصی که مزاحمت مینماید مدعی حق نسبت به عین مستاجره یا منافع آن باشد مزاحم نمیتواند عین مزبور را از ید مستاجر ‌انتزاع نماید مگر بعد از اثبات حق با طرفیت مالک و مستاجر هر دو.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 490

                مستاجر باید: اولاً- در استعمال عین مستاجره به نحو متعارف رفتار کرده و تعدی یا تفریط نکند. ثانیاً- عین مستاجره برای همان مصرفی که در اجاره مقرر شده و در صورت عدم تعیین در منافع مقصوده که از اوضاع و احوال استنباط میشود ‌استعمال نماید. ثالثاً- مال‌الاجاره را در مواعدی که بین طرفین مقرر است تادیه کند و در صورت عدم تعیین موعد نقداً باید بپردازد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 491

                اگر منفعتی که در اجاره تعیین شده است به خصوصیت آن منظور نبوده مستاجر میتواند استفاده منفعتی کند که از حیث ضرر مساوی یا ‌کمتر از منفعت معینه باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 492

                اگر مستاجر عین مستاجره را در غیر موردی که در اجاره ذکر شده باشد یا از اوضاع و احوال استنباط میشود استعمال کند و منع آن ‌ممکن نباشد موجر حق فسخ اجاره را خواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 493

                مستاجر نسبت به عین مستاجره ضامن نیست به این معنی که اگر عین مستاجره بدون تفریط یا تعدی او کلاً یا بعضاً تلف شود مسئول نخواهد بود ولی اگر مستاجر تفریط یا تعدی نماید ضامن است اگر چه نقص در ‌نتیجه تفریط یا تعدی حاصل نشده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 494

                عقد اجاره به محض انقضاء مدت برطرف میشود و اگر پس از انقضاء آن مستاجر عین مستاجره را بدون اذن مالک مدتی در تصرف‌ خود نگاه دارد موجر برای مدت مزبور مستحق اجرت‌المثل خواهد بود اگرچه مستاجر استیفاء منفعت نکرده باشد و اگر با اجازه مالک در تصرف نگه دارد وقتی باید اجرت‌المثل بدهد که استیفاء منفعت کرده باشد مگر اینکه مالک اجازه داده باشد که مجاناً استفاده نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 495

                اگر برای تادیه مال‌الاجاره ضامنی داده شده باشد ضامن مسئول اجرت‌المثل مذکور در ماده فوق نخواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 496

                عقد اجاره به واسطه تلف شدن عین مستاجره از تاریخ تلف باطل می‌شود و نسبت به تخلف از شرایطی که بین موجر و مستاجر مقرر‌ است خیار فسخ از تاریخ تخلف ثابت میگردد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 497

                عقد اجاره به واسطه فوت موجر یا مستاجر باطل نمیشود ولیکن اگر موجر فقط برای مدت عمر خود مالک منافع عین مستاجره بوده ‌است اجاره به فوت موجر باطل میشود. اگر شرط مباشرت مستاجر شده باشد به فوت مستاجر باطل میگردد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 498

                اگر عین مستاجره به دیگری منتقل شود اجاره به حال خود باقی است مگر اینکه موجر حق فسخ در صورت نقل را برای خود شرط ‌کرده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 499

                هر گاه متولی با ملاحظه صرفه وقف مال موقوفه را اجاره دهد اجاره به فوت او باطل نمیگردد

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 500

                در بیع شرط مشتری میتواند مبیع را برای مدتی که بایع حق خیار ندارد اجاره دهد و اگر اجاره منافی با خیار بایع باشد به وسیله جعل ‌خیار یا نحو آن حق بایع را محفوظ دارد والا اجاره تا حدی که منافی با حق بایع باشد باطل خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 501

                اگر در عقد اجاره مدت به طور صریح ذکر نشده و مال‌الاجاره هم از قرار روز یا ماه یا سالی فلان مبلغ معین شده باشد اجاره برای یک روز یا یک ماه یا یک سال صحیح خواهد بود و اگر مستاجر عین مستاجره را بیش از مدت‌های مزبوره در تصرف خود نگاه دارد و موجر هم تخلیه ید او را‌ نخواهد موجر به موجب مراضات حاصله برای بقیه مدت و به نسبت زمان تصرف مستحق اجرت مقرر بین طرفین خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 502

                اگر مستاجر در عین مستاجره بدون اذن موجر تعمیراتی نماید حق مطالبه قیمت آن را نخواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 503

                هر گاه مستاجر بدون اجازه موجر در خانه یا زمینی که اجاره کرده وضع بنا یا غرس اشجار کند هر یک از موجر و مستاجر حق دارد هر‌ وقت بخواهد بنا را خراب یا درخت را قطع نماید در این صورت اگر در عین مستاجره نقصی حاصل شود بر عهده مستاجر است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 504

                هر گاه مستاجر به موجب عقد اجاره مجاز در بنا یا غرس بوده موجر نمیتواند مستاجر را به خراب کردن یا کندن آن اجبار کند و بعد از‌ انقضاء مدت اگر بنا یا درخت در تصرف مستاجر باقی بماند موجر حق مطالبه اجرت‌المثل زمین را خواهد داشت و اگر در تصرف موجر باشد مستاجر ‌حق مطالبه اجرت‌المثل بنا یا درخت را خواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 505

                اقساط مال‌الاجاره که به علت نرسیدن موعد پرداخت آن بر ذمه مستاجر مستقر نشده است به موت او حال نمیشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 506

                در اجاره عقار آفت زراعت از هر قبیل که باشد به عهده مستاجر است مگر اینکه در عقد اجاره طور دیگر شرط شده باشد.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در اجاره‌ی حیوانات

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 507

                در اجاره حیوان تعیین منفعت یا به تعیین مدت اجاره است یا به بیان مسافت و محلی که راکب یا محمول باید به آنجا حمل شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 508

                در موردی که منفعت به بیان مدت اجاره معلوم شود تعیین راکب یا محمول لازم نیست ولی مستاجر نمیتواند زیاده بر مقدار متعارف ‌حمل کند و اگر منفعت به بیان مسافت و محل معین شده باشد تعیین راکب یا محمول لازم است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 509

                در اجاره حیوان ممکن است شرط شود که اگر موجر در وقت معین محمول را به مقصد نرساند مقدار معینی از مال‌الاجاره کم شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 510

                در اجاره حیوان لازم نیست که عین مستاجره حیوان معینی باشد بلکه تعیین آن به نوع معینی کافی خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 511

                حیوانی که مورد اجاره است باید برای همان مقصودی استعمال شود که قصد طرفین بوده است بنابراین حیوانی که برای سواری اجاره‌ شده است نمی‌توان برای بارکشی استعمال نمود.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در اجاره‌ی اشخاص

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 512

                در اجاره اشخاص کسی که اجاره میکند مستاجر و کسی که مورد اجاره واقع میشود اجیر و مال‌الاجاره اجرت نامیده می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 513

                اقسام عمده اجاره اشخاص از قرار ذیل است: 1) اجاره خدمه و کارگران از هر قبیل. 2) اجاره متصدیان حمل و نقل اشخاص یا مال‌التجاره اعم از راه خشکی یا آب یا هوا.

              • role-of-daadpors

                فقره اول - در اجاره‌ی خدمه و کارگر

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 514

                  خادم یا کارگر نمی‌تواند اجیر شود مگر برای مدت معینی یا برای انجام امر معینی.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 515

                  اگر کسی بدون تعیین انتهاء مدت اجیر شود مدت اجاره محدود خواهد بود به مدتی که مزد از قرار آن معین شده است بنابراین اگر مزد ‌اجیر از قرار روز یا هفته یا ماه یا سالی فلان مبلغ معین شده باشد مدت اجاره محدود به یک روز یا یک هفته یا یک ماه یا یک سال خواهد بود و پس از‌ انقضاء مدت مزبور اجاره برطرف میشود ولی اگر پس از انقضاء مدت اجیر به خدمت خود دوام دهد و موجر او را نگاه دارد اجیر نظر به مراضات حاصله به همان طوری که در زمان اجاره بین او و موجر مقرر بود مستحق اجرت خواهد شد.

              • role-of-daadpors

                فقره دوم - در اجاره‌ی متصدی حمل و نقل

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 516

                  تعهدات متصدیان حمل و نقل، اعم از اینکه از راه خشکی یا آب یا هوا باشد برای حفاظت و نگاهداری اشیایی که به آن‌ها سپرده می‌شود ‌همان است که برای امانتداران مقرر است. بنابراین در صورت تفریط یا تعدی، مسئول تلف یا ضایع شدن اشیایی خواهند بود که برای حمل به آن‌ها داده ‌‌‌می‌شود و این مسئولیت از تاریخ تحویل اشیا به آنان خواهد بود.

                • گروه وکلای دادپرس

                  ماده 517

                  مفاد ماده 509 در مورد متصدیان حمل و نقل نیز مجری خواهد بود.

          • role-of-daadpors

            فصل پنجم - در مزارعه و مساقات

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در مزارعه

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 518

                مزارعه عقدی است که به موجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معینی به طرف دیگر میدهد که آن را زراعت کرده و حاصل را‌ تقسیم کنند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 519

                در عقد مزارعه حصه هر یک از مزارع و عامل باید به نحو اشاعه از قبیل ربع یا ثلث یا نصف و غیره معین گردد و اگر به نحو دیگر باشد ‌احکام مزارعه جاری نخواهد شد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 520

                در مزارعه جائز است شرط شود که یکی از دو طرف علاوه بر حصه از حاصل مال دیگری نیز به طرف مقابل بدهد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 521

                در عقد مزارعه ممکن است هر یک از بذر و عوامل مال مزارع باشد یا عامل در این صورت نیز حصه مشاع هر یک از طرفین بر طبق‌ قرارداد یا عرف بلد خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 522

                در عقد مزارعه لازم نیست که متصرف زمین مالک آن هم باشد ولی لازم است که مالک منافع بوده باشد یا به عنوانی از عناوین از قبیل ‌ولایت و غیره حق تصرف در آن را داشته باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 523

                زمینی که مورد مزارعه است باید برای زرع مقصود قابل باشد اگرچه محتاج به اصلاح یا تحصیل آب باشد و اگر زرع محتاج به عملیاتی‌ باشد از قبیل حفر نهر یا چاه و غیره و عامل در حین عقد جاهل به آن بوده باشد حق فسخ معامله را خواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 524

                نوع زرع باید در عقد مزارعه معین باشد مگر اینکه بر حسب عرف بلد معلوم و یا عقد برای مطلق زراعت بوده باشد در صورت اخیر‌ عامل در اختیار نوع زراعت مختار خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 525

                عقد مزارعه عقدی است لازم.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 526

                هر یک از مالک، عامل و مزارع میتواند در صورت غبن معامله را فسخ کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 527

                هر گاه زمین به واسطه فقدان آب یا علل دیگر از این قبیل از قابلیت انتفاع خارج شود و رفع مانع ممکن نباشد عقد مزارعه منفسخ‌ میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 528

                اگر شخص ثالثی قبل از اینکه زمین مورد مزارعه تسلیم عامل شود آن را غصب کند عامل مختار بر فسخ میشود ولی اگر غصب بعد از‌ تسلیم واقع شود حق فسخ ندارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 529

                عقد مزارعه به فوت متعاملین یا احد آنها باطل نمی‌شود مگر اینکه مباشرت عامل شرط شده باشد در این صورت به فوت او منفسخ ‌میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 530

                هر گاه کسی به مدت عمر خود مالک منافع زمینی بوده و آن را به مزارعه داده باشد عقد مزارعه به فوت او منفسخ میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 531

                بعد از ظهور ثمره زرع، عامل مالک حصه خود از آن میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 532

                در عقد مزارعه اگر شرط شود که تمام ثمره مال مزارع یا عامل تنها باشد عقد باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 533

                اگر عقد مزارعه به علتی باطل شود تمام حاصل مال صاحب بذر است و طرف دیگر که مالک زمین یا آب یا صاحب عمل بوده است به نسبت آنچه که مالک بوده مستحق اجرت‌المثل خواهد بود. اگر بذر مشترک بین مزارع و عامل باشد حاصل و اجرت‌المثل نیز به نسبت بذر بین آنها ‌تقسیم میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 534

                هر گاه عامل در اثناء یا در ابتداء عمل آن را ترک کند و کسی نباشد که عمل را به جای او انجام دهد حاکم به تقاضای مزارع عامل را اجبار ‌به انجام میکند و یا عمل را به خرج عامل ادامه میدهد و در صورت عدم امکان مزارع حق فسخ دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 535

                اگر عامل زراعت نکند و مدت منقضی شود مزارع مستحق اجرت‌المثل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 536

                هر گاه عامل به طور متعارف مواظبت در زراعت ننماید و از این حیث حاصل کم شود یا ضرر دیگر متوجه مزارع گردد عامل ضامن‌ تفاوت خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 537

                هر گاه در عقد مزارعه زرع معینی قید شده باشد و عامل غیر آن را زرع نماید مزارعه باطل و بر طبق ماده 533 رفتار میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 538

                هر گاه مزارعه در اثناء مدت قبل از ظهور ثمره فسخ شود حاصل مال مالک بذر است و طرف دیگر مستحق اجرت‌المثل خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 539

                هر گاه مزارعه بعد از ظهور ثمره فسخ شود هر یک از مزارع و عامل به نسبتی که بین آنها مقرر بوده شریک در ثمره هستند لیکن از تاریخ ‌فسخ تا برداشت حاصل هر یک به اخذ اجرت‌المثل زمین و عمل و سایر مصالح‌الاملاک خود که به حصه مقرر به طرف دیگر تعلق میگیرد مستحق‌ خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 540

                هر گاه مدت مزارعه منقضی شود و اتفاقاً زرع نرسیده باشد مزارع حق دارد که زراعت را ازاله کند یا آن را به اخذ اجر‌المثل ابقاء نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 541

                عامل میتواند برای زراعت اجیر بگیرد یا با دیگری شریک شود ولی برای انتقال معامله یا تسلیم زمین به دیگری رضای مزارع لازم‌ است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 542

                خراج زمین به عهده مالک است مگر اینکه خلاف آن شرط شده باشد سایر مخارج زمین بر حسب تعیین طرفین یا متعارف است.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در مساقات

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 543

                مساقات معامله‌ای است که بین صاحب درخت و امثال آن با عامل در مقابل حصه مشاع معین از ثمره واقع می‌شود و ثمره اعم است از‌ میوه و برگ و گل و غیر آن.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 544

                در هر مورد که مساقات باطل باشد یا فسخ شود تمام ثمره مال مالک است و عامل مستحق اجرت‌المثل خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده 545

                مقررات راجعه به مزارعه که در مبحث قبل ذکر شده است در مورد عقد مساقات نیز مرعی خواهد بود مگر اینکه عامل نمیتواند بدون ‌اجازه مالک معامله را به دیگری واگذار یا با دیگری شرکت نماید.

          • role-of-daadpors

            فصل ششم - در مضاربه

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده546

              مضاربه عقدی است که به موجب آن احد متعاملین سرمایه میدهد با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک ‌باشند صاحب سرمایه مالک و عامل مضارب نامیده میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده547

              سرمایه باید وجه نقد باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده548

              حصه هر یک از مالک و مضارب در منافع باید جزء مشاع از کل از قبیل ربع یا ثلث و غیره باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده549

              حصه‌های مزبوره در ماده فوق باید در عقد مضاربه معین شود مگر اینکه در عرف منجزاً معلوم بوده و سکوت در عقد منصرف به آن گردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده550

              مضاربه عقدی است جائز.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده551

              عقد مضاربه به یکی از علل ذیل منفسخ میشود: 1) در صورت موت یا جنون یا سفه احد طرفین. 2) در صورت مفلس شدن مالک. 3) در صورت تلف شدن تمام سرمایه و ربح. 4) ‌در صورت عدم امکان تجارتی که منظور طرفین بوده.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده552

              هر گاه در مضاربه برای تجارت مدت معین شده باشد تعیین مدت موجب لزوم عقد نمیشود لیکن پس از انقضاء مدت مضارب‌ نمیتواند معامله بکند مگر با اجازه جدید مالک.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده553

              در صورتی که مضاربه مطلق باشد یعنی تجارت خاصی شرط نشده باشد عامل میتواند هر قسم تجارتی را که صلاح بداند بنماید ولی ‌در طرز تجارت باید متعارف را رعایت کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده554

              مضارب نمیتواند نسبت به همان سرمایه با دیگری مضاربه کند یا آن را به غیر واگذار نماید مگر با اجازه مالک.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده555

              مضارب باید اعمالی را که برای نوع تجارت متعارف و معمول بلد و زمان است بجا آورد ولی اگر اعمالی را که بر طبق عرف بایستی به اجیر رجوع کند خود شخصاً انجام دهد مستحق اجرت آن نخواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده556

              مضارب در حکم امین است و ضامن مال مضاربه نمیشود مگر در صورت تفریط یا تعدی.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده557

              اگر کسی مالی برای تجارت بدهد و قرار گذارد که تمام منافع مال مالک باشد در این صورت معامله مضاربه محسوب نمیشود و عامل ‌مستحق اجرت‌المثل خواهد بود مگر اینکه معلوم شود که عامل عمل را تبرعاً انجام داده است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده558

              اگر شرط شود که مضارب ضامن سرمایه خواهد بود و یا خسارات حاصله از تجارت متوجه مالک نخواهد شد عقد باطل است مگر اینکه به طور لزوم شرط شده باشد که مضارب از مال خود به مقدار خسارت یا تلف مجاناً به مالک تملیک کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده559

              در حساب جاری یا حساب به مدت ممکن است با رعایت شرط قسمت اخیر ماده قبل احکام مضاربه جاری و حق‌المضاربه به آن تعلق‌ بگیرد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده560

              به غیر از آنکه فوقاً مذکور شد مضاربه تابع شرایط و مقرراتی است که به موجب عقد بین طرفین مقرر است.

          • role-of-daadpors

            فصل هفتم - در جعاله

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده561

              جعاله عبارت است از التزام شخصی به اداء اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از اینکه طرف معین باشد یا غیر معین.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده562

              در جعاله ملتزم را جاعل و طرف را عامل و اجرت را جعل میگویند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده563

              در جعاله معلوم بودن اجرت من‌جمیع‌الجهات لازم نیست بنابراین اگر کسی ملتزم شود که هر کس گم شده او را پیدا کند حصه مشاع ‌معینی از آن مال او خواهد بود جعاله صحیح است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده564

              در جعاله گذشته از عدم لزوم تعیین عامل ممکن است عمل هم مردد و کیفیات آن نامعلوم باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده565

              جعاله تعهدی است جائز و مادامی که عمل به اتمام نرسیده است هر یک از طرفین میتوانند رجوع کنند ولی اگر جاعل در اثناء عمل ‌رجوع نماید باید اجرت‌المثل عمل عامل را بدهد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده566

              هر گاه در جعاله عمل دارای اجزاء متعدد بوده و هر یک از اجزاء مقصود بالاصاله جاعل بوده باشد و جعاله فسخ گردد عامل از اجرت‌المسمی به نسبت عملی که کرده است مستحق خواهد بود اعم از اینکه فسخ از طرف جاعل باشد یا از طرف خود عامل.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده567

              عامل وقتی مستحق جعل میگردد که متعلق جعاله را تسلیم کرده یا انجام داده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده568

              اگر عاملین متعدد به شرکت هم عمل را انجام دهند هر یک به نسبت مقدار عمل خود مستحق جعل میگردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده569

              مالی که جعاله برای آن واقع شده است از وقتی که به دست عامل میرسد تا به جاعل رد کند در دست او امانت است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده570

              جعاله بر عمل نامشروع و یا بر عمل غیر عقلائی باطل است.

          • role-of-daadpors

            فصل هشتم - در شرکت

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در احکام شرکت

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده571

                شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیئی واحد به نحو اشاعه.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده572

                شرکت اختیاری است یا قهری.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده573

                شرکت اختیاری یا در نتیجه عقدی از عقود حاصل میشود یا در نتیجه عمل شرکاء از قبیل مزج اختیاری یا قبول مالی مشاعاً در ازاء ‌عمل چند نفر و نحو این‌ها.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده574

                شرکت قهری اجتماع حقوق مالکین است که در نتیجه امتزاج یا ارث حاصل میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده575

                هر یک از شرکاء به نسبت سهم خود در نفع و ضرر سهیم میباشد مگر اینکه برای یک یا چند نفر از آن‌ها در مقابل عملی سهم زیادتری ‌منظور شده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده576

                طرز اداره کردن اموال مشترک تابع شرایط مقرره بین شرکاء خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده577

                شریکی که در ضمن عقد به اداره کردن اموال مشترک ماذون شده است میتواند هر عملی را که لازمه اداره کردن است انجام دهد و به هیچ وجه مسئول خسارات حاصله از اعمال خود نخواهد بود مگر در صورت تفریط یا تعدی.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده578

                شرکاء همه وقت میتوانند از اذن خود رجوع کنند مگر اینکه اذن در ضمن عقد لازم داده شده باشد که در این صورت مادام که شرکت ‌باقی است حق رجوع ندارند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده579

                اگر اداره کردن شرکت به عهده شرکاء متعدد باشد به نحوی که هر یک به طور استقلال مأذون در اقدام باشد هر یک از آنها میتواند منفرداً به اعمالی که برای اداره کردن لازم است اقدام کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده580

                اگر بین شرکاء مقرر شده باشد که یکی از مدیران نمیتواند بدون دیگری اقدام کند مدیری که به تنهایی اقدام کرده باشد در صورت عدم ‌امضاء شرکاء دیگر در مقابل شرکاء ضامن خواهد بود اگرچه برای مأذونین دیگر امکان فعلی برای مداخله در امر اداره کردن موجود نبوده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده581

                تصرفات هر یک از شرکاء در صورتی که بدون اذن یا خارج از حدود اذن باشد فضولی بوده و تابع مقررات معاملات فضولی خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده582

                شریکی که بدون اذن یا در خارج از حدود اذن تصرف در اموال شرکت نماید ضامن است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده583

                هر یک از شرکاء میتواند بدون رضایت شرکاء دیگر سهم خود را جزئاً یا کلاً به شخص ثالثی منتقل کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده584

                شریکی که مال‌الشرکه در ید اوست در حکم امین است و ضامن تلف و نقص آن نمیشود مگر در صورت تفریط یا تعدی.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده585

                شریک غیرمأذون در مقابل اشخاصی که با آن‌ها معامله کرده مسئول بوده و طلبکاران فقط حق رجوع به او دارند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده586

                اگر برای شرکت در ضمن عقد لازمی مدت معین نشده باشد هر یک از شرکاء هر وقت بخواهد میتواند رجوع کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده587

                شرکت به یکی از طرق ذیل مرتفع میشود: 1) در صورت تقسیم. 2) در صورت تلف شدن تمام مال شرکت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده588

                در موارد ذیل شرکاء مأذون در تصرف اموال مشترکه نمی‌باشند: 1) در صورت انقضاء مدت مأذونیت یا رجوع از آن در صورت امکان رجوع. 2) در صورت فوت یا محجور شدن یکی از شرکاء.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در تقسیم اموال شرکت

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده589

                هر شریک‌المال میتواند هر وقت بخواهد تقاضای تقسیم مال مشترک را بنماید مگر در مواردی که تقسیم به موجب این قانون ممنوع یا‌ شرکاء به وجه ملزمی ملتزم بر عدم تقسیم شده باشند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده590

                در صورتی که شرکا بیش از دو نفر باشند ممکن است تقسیم فقط به نسبت سهم یک یا چند نفر از آن‌ها به عمل آید و سهام دیگران به اشاعه باقی بماند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده591

                هر گاه تمام شرکاء به تقسیم مال مشترک راضی باشند تقسیم به نحوی که شرکاء تراضی نمایند به عمل می‌آید و در صورت عدم توافق ‌بین شرکاء حاکم اجبار به تقسیم میکند مشروط بر اینکه تقسیم مشتمل بر ضرر نباشد که در این صورت اجبار جائز نیست و تقسیم باید به تراضی ‌باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده592

                هر گاه تقسیم برای بعضی از شرکاء مضر و برای بعض دیگر بی‌ضرر باشد در صورتی که تقاضا از طرف متضرر باشد طرف دیگر اجبار ‌میشود و اگر برعکس تقاضا از طرف غیر متضرر بشود شریک متضرر اجبار بر تقسیم نمیشود

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده593

                ضرری که مانع از تقسیم میشود عبارت است از نقصان فاحش قیمت به مقداری که عادتا قابل مسامحه نباشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده594

                هر گاه قنات مشترک یا امثال آن خرابی پیدا کرده و محتاج به تنقیه یا تعمیر شود و یک یا چند نفر از شرکاء بر ضرر شریک یا شرکاء دیگر ‌از شرکت در تنقیه یا تعمیر امتناع نمایند شریک یا شرکاء متضرر میتوانند به حاکم رجوع نمایند در این صورت اگر ملک قابل تقسیم نباشد حاکم‌ میتواند برای قلع ماده نزاع و دفع ضرر شریک ممتنع را به اقتضای موقع به شرکت در تنقیه یا تعمیر یا اجاره یا بیع سهم خود اجبار کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده595

                هر گاه تقسیم متضمن افتادن تمام مال مشترک یا حصه یک یا چند نفر از شرکاء از مالیت باشد تقسیم ممنوع است اگر چه شرکاء تراضی‌ نمایند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده596

                در صورتی که اموال مشترک متعدد باشد قسمت اجباری در بعضی از آن‌ها ملازم با تقسیم باقی اموال نیست.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده597

                تقسیم ملک از وقف جایز است ولی تقسیم مال موقوفه بین موقوف‌علیهم جایز نیست.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده598

                ترتیب تقسیم آن است که اگر مال مشترک مثلی باشد به نسبت سهام شرکاء افراز میشود و اگر قیمتی باشد بر حسب قیمت تعدیل ‌میشود و بعد از افراز یا تعدیل در صورت عدم تراضی بین شرکاء حصص آنها به قرعه معین میگردد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده599

                تقسیم بعد از آن که صحیحاً واقع شد لازم است و هیچ یک از شرکاء نمیتواند بدون رضای دیگران از آن رجوع کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده600

                هر گاه در حصه یک یا چند نفر از شرکا عیبی ظاهر شود که در حین تقسیم عالم به آن نبوده شریک یا شرکاء مزبور حق دارند تقسیم را ‌بهم بزنند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده601

                هر گاه بعد از تقسیم معلوم شود که قسمت به غلط واقع شده است تقسیم باطل میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده602

                هر گاه بعد از تقسیم معلوم شود که مقدار معینی از اموال تقسیم شده مال غیر بوده است در صورتی که مال غیر در تمام حصص مفروزاً ‌به تساوی باشد تقسیم صحیح والا باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده603

                ممر و مجرای هر قسمتی که از متعلقات آن است بعد از تقسیم مخصوص همان قسمت میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده604

                کسی که در ملک دیگری حق ارتفاق دارد نمیتواند مانع از تقسیم آن ملک بشود ولی بعد از تقسیم حق مزبور به حال خود باقی میماند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده605

                هر گاه حصه بعضی از شرکاء مجرای آب یا محل عبور حصه شریک دیگر باشد بعد از تقسیم حق مجری یا عبور ساقط نمیشود مگر ‌اینکه سقوط آن شرط شده باشد و همچنین است سایر حقوق ارتفاقی.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده606

                هر گاه ترکه میت قبل از اداء دیون تقسیم شود و یا بعد از تقسیم معلوم شود که بر میت دینی بوده است طلبکار باید به هر یک از وراث به نسبت سهم او رجوع کند و اگر یک یا چند نفر از وراث معسر شده باشد طلبکار میتواند برای سهم معسر یا معسرین نیز به وارث دیگر رجوع نماید.

          • role-of-daadpors

            فصل نهم - در ودیعه

            • role-of-daadpors

              مبحث اول- در کلیات

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده607

                ودیعه عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری می‌سپارد برای آنکه آن را مجاناً نگه دارد. ودیعه‌گذار مودع و‌ ودیعه‌گیر را مستودع یا امین میگویند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده608

                در ودیعه قبول امین لازم است اگر چه به فعل باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده609

                کسی میتواند مالی را به ودیعه گذارد که مالک یا قائم مقام مالک باشد و یا از طرف مالک صراحتاً یا ضمناً مجاز باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده610

                در ودیعه طرفین باید اهلیت برای معامله داشته باشند و اگر کسی مالی را از کسی دیگر که برای معامله اهلیت ندارد به عنوان ودیعه ‌قبول کند باید آن را به ولی او رد نماید و اگر در ید او ناقص یا تلف شود ضامن است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده611

                ودیعه عقدی است جائز.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در تعهدات امین

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده612

                امین باید مال ودیعه را به طوری که مالک مقرر نموده حفظ کند و اگر ترتیبی تعیین نشده باشد آن را به طوری که نسبت به آن مال ‌متعارف است حفظ کند و الا ضامن است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده613

                هر گاه مالک برای حفاظت مال ودیعه ترتیبی مقرر نموده باشد و امین از برای حفظ مال تغییر آن ترتیب را لازم بداند میتواند تغییر دهد ‌مگر اینکه مالک صریحاً نهی از تغییر کرده باشد که در این صورت ضامن است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده614

                امین ضامن تلف یا نقصان مالی که به او سپرده شده است نمی‌باشد مگر در صورت تعدی یا تفریط.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده615

                امین در مقام حفظ مسئول وقایعی نمی‌باشد که دفع آن از اقتدار او خارج است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده616

                هر گاه رد مال ودیعه مطالبه شود و امین از رد آن امتناع کند از تاریخ امتناع احکام امین به او مترتب نشده و ضامن تلف و هر نقص یا عیبی است که در مال ودیعه حادث شود اگرچه آن عیب یا نقص مستند به فعل او نباشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده617

                امین نمی‌تواند غیر از جهت حفاظت تصرفی در ودیعه کند یا به نحوی از انحاء از آن منتفع گردد مگر با اجازه صریح یا ضمنی امانت‌گذار‌ و الا ضامن است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده618

                اگر مال ودیعه در جعبه سربسته یا پاکت مختوم به امین سپرده شده باشد حق ندارد آن را باز کند و الا ضامن است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده619

                امین باید عین مالی را که دریافت کرده است رد نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده620

                امین باید مال ودیعه را به همان حالی که موقع پس دادن موجود است مسترد دارد و نسبت به نواقصی که در آن حاصل شده و مربوط به عمل امین نباشد ضامن نیست.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده621

                اگر مال ودیعه قهراً از امین گرفته شود و مشارالیه قیمت یا چیز دیگری به جای آن اخذ کرده باشد باید آنچه را که در عوض گرفته است ‌به امانت‌گذار بدهد ولی امانت‌گذار مجبور به قبول آن نبوده و حق دارد مستقیماً به قاهر رجوع کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده622

                اگر وارث امین مال ودیعه را تلف کند باید از عهده مثل یا قیمت آن بر آید اگر چه عالم به ودیعه بودن مال نبوده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده623

                منافع حاصله از ودیعه مال مالک است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده624

                امین باید مال ودیعه را فقط به کسی که آن را از او دریافت کرده است یا قائم‌مقام قانونی او یا به کسی که مأذون در اخذ میباشد مسترد‌ دارد و اگر به واسطه ضرورتی بخواهد آن را رد کند و به کسی که حق اخذ دارد دسترس نداشته باشد باید به حاکم رد نماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده625

                هر گاه مستحق‌ للغیر بودن مال ودیعه محقق گردد باید امین آن را به مالک حقیقی رد کند و اگر مالک معلوم نباشد تابع احکام اموال ‌مجهول‌المالک است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده626

                اگر کسی مال خود را به ودیعه گذارد ودیعه به فوت امانت‌گذار باطل و امین ودیعه را نمیتواند رد کند مگر به وراث او.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده627

                در صورت تعدد وراث و عدم توافق بین آن‌ها مال ودیعه باید به حاکم رد شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده628

                اگر در احوال شخص امانت‌گذار تغییری حاصل گردد مثلاً اگر امانت‌گذار محجور شود عقد ودیعه منفسخ و ودیعه را نمیتوان مسترد‌ نمود مگر به کسی که حق اداره کردن اموال محجور را دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده629

                اگر مال محجوری به ودیعه گذارده شده باشد آن مال باید پس از رفع حجر به مالک مسترد شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده630

                اگر کسی مالی را به سمت قیمومت یا ولایت ودیعه گذارد آن مال باید پس از رفع سمت مزبور به مالک آن رد شود مگر اینکه از مالک ‌رفع حجر نشده باشد که در این صورت به قیم یا ولی بعدی مسترد میگردد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده631

                هر گاه کسی مال غیر را به عنوانی غیر از مستودع متصرف باشد و مقررات این قانون او را نسبت به آن مال امین قرار داده باشد مثل ‌مستودع است بنابراین مستاجر نسبت به عین مستاجره قیم یا ولی نسبت به مال صغیر یا مولی‌علیه و امثال آن‌ها ضامن نمی‌باشد مگر در صورت تفریط ‌یا تعدی و در صورت استحقاق مالک به استرداد از تاریخ مطالبه او و امتناع متصرف با امکان رد متصرف مسئول تلف و هر نقص یا عیبی خواهد بود اگر‌چه مستند به فعل او نباشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده632

                کاروانسرادار و صاحب مهمانخانه و حمامی و امثال آن‌ها نسبت به اشیاء و اسباب یا البسه واردین وقتی مسئول می‌باشند که اشیاء و اسباب یا البسه نزد آن‌ها ایداع شده باشد و یا اینکه بر طبق عرف بلد در حکم ایداع باشد.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در تعهدات امانتگذار

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده633

                امانت‌گذار باید مخارجی را که امانتدار برای حفظ مال ودیعه کرده است به او بدهد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده634

                هر گاه رد مال مستلزم مخارجی باشد بر عهده امانت‌گذار است.

          • role-of-daadpors

            فصل دهم - در عاریه

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده635

              عاریه عقدی است که به موجب آن احد طرفین به طرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او مجاناً منتفع شود. ‌عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده636

              عاریه دهنده علاوه بر اهلیت باید مالک منفعت مالی باشد که عاریه میدهد اگر چه مالک عین نباشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده637

              هر چیزی که بتوان با بقای اصلش از آن منتفع شد می‌تواند موضوع عقد عاریه گردد. منفعتی که مقصود از عاریه است منفعتی است که‌ مشروع و عقلائی باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده638

              عاریه عقدی است جائز و به موت هر یک از طرفین منفسخ میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده639

              هر گاه مال عاریه دارای عیوبی باشد که برای مستعیر تولید خسارتی کند معیر مسئول خسارت وارده نخواهد بود مگر اینکه عرفاً‌ مسبب محسوب شود. ‌همین حکم در مورد مودع و موجر و امثال آن‌ها نیز جاری میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده640

              مستعیر ضامن تلف یا نقصان مال عاریه نمی‌باشد مگر در صورت تفریط یا تعدی.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده641

              مستعیر مسئول منقصت ناشی از استعمال مال عاریه نیست مگر اینکه در غیر مورد اذن استعمال نموده باشد و اگر عاریه مطلق بوده بر ‌خلاف متعارف استفاده کرده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده642

              اگر بر مستعیر شرط ضمان شده باشد مسئول هر کسر و نقصانی خواهد بود اگر چه مربوط به عمل او نباشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده643

              اگر بر مستعیر شرط ضمان منقصت ناشی از صرف استعمال نیز شده باشد ضامن این منقصت خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده644

              در عاریه طلا و نقره اعم از مسکوک و غیر مسکوک مستعیر ضامن است هر چند شرط ضمان نشده و تفریط یا تعدی هم نکرده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده645

              در رد عاریه باید مفاد مواد 624 و 626 تا 630 رعایت شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده646

              مخارج لازمه برای انتفاع از مال عاریه بر عهده مستعیر است و مخارج نگاهداری آن تابع عرف و عادت است مگر اینکه شرط خاصی شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده647

              مستعیر نمیتواند مال عاریه را به هیچ نحوی به تصرف غیر دهد مگر به اذن معیر.

          • role-of-daadpors

            فصل یازدهم - در قرض

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده648

              قرض عقدی است که به موجب آن احد طرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک میکند که طرف مزبور مثل آن را از ‌حیث مقدار و جنس و وصف رد نماید و در صورت تعذر رد مثل قیمت یوم‌الرد را بدهد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده649

              اگر مالی که موضوع قرض است بعد از تسلیم تلف یا ناقص شود از مال مقترض است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده650

              مقترض باید مثل مالی را که قرض کرده است رد کند اگر چه قیمتا ترقی یا تنزل کرده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده651

              اگر برای ادای قرض به وجه ملزمی اجلی معین شده باشد مقرض نمیتواند قبل از انقضای مدت طلب خود را مطالبه کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده652

              در موقع مطالبه حاکم مطابق اوضاع و احوال برای مقترض مهلت یا اقساطی قرار میدهد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده653

              به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/08/14 حذف شده است.

          • role-of-daadpors

            فصل دوازدهم - در قمار و گروبندی

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده654

              قمار و گروبندی باطل و دعاوی راجعه به آن مسموع نخواهد بود. همین حکم در مورد کلیه تعهداتی که از معاملات نامشروع تولید شده باشد جاری است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده655

              در دوانیدن حیوانات سواری و همچنین در تیراندازی و شمشیر زنی، گروبندی جایز و مفاد ماده قبل در مورد آنها رعایت نمی‌شود.

          • role-of-daadpors

            فصل سیزدهم - در وکالت

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در کلیات

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده656

                وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده684

                عقد ضمان عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است به عهده بگیرد. متعهد را ضامن طرف دیگر را مضمون‌له و شخص ثالث را مضمون‌عنه یا مدیون اصلی میگویند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده657

                تحقق وکالت منوط به قبول وکیل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده658

                وکالت ایجاباً و قبولاً به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن کند واقع میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده659

                وکالت ممکن است مجانی باشد یا با اجرت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده660

                وکالت ممکن است به طور مطلق و برای تمام امور موکل باشد یا مقید و برای امر یا امور خاصی.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده661

                در صورتی که وکالت مطلق باشد فقط مربوط به اداره کردن اموال موکل خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده662

                وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را بجا آورد وکیل هم باید کسی باشد که برای انجام آن امر اهلیت داشته باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده663

                وکیل نمیتواند عملی را که از حدود وکالت او خارج است انجام دهد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده664

                وکیل در محاکمه وکیل در قبض حق نیست مگر اینکه قرائن دلالت بر آن نماید و همچنین وکیل در اخذ حق وکیل در مرافعه نخواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده665

                وکالت در بیع وکالت در قبض ثمن نیست مگر اینکه قرینه قطعی دلالت بر آن کند.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در تعهدات وکیل

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده666

                هر گاه از تقصیر وکیل خسارتی به موکل متوجه شود که عرفاً وکیل مسبب آن محسوب میگردد مسئول خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده667

                وکیل باید در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موکل را مراعات نماید و از آنچه که موکل بالصراحه به او اختیار داده یا بر حسب‌ قرائن و عرف و عادت داخل اختیار اوست تجاوز نکند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده668

                وکیل باید حساب مدت وکالت خود را به موکل بدهد و آنچه را که به جای او دریافت کرده است به او رد کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده669

                هر گاه برای انجام امر دو یا چند نفر وکیل معین شده باشد هیچ یک از آنها نمیتواند بدون دیگری یا دیگران دخالت در آن امر بنماید مگر ‌اینکه هر یک مستقلاً وکالت داشته باشد در این صورت هر کدام میتواند به تنهایی آن امر را بجا آورد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده670

                در صورتی که دو نفر به نحو اجتماع وکیل باشند به موت یکی از آنها وکالت دیگری باطل میشود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده671

                وکالت در هر امر مستلزم وکالت در لوازم و مقدمات آن نیز هست مگر اینکه تصریح به عدم وکالت باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده672

                وکیل در امری نمی‌تواند برای آن امر به دیگری وکالت دهد مگر اینکه صریحاً یا به دلالت قرائن وکیل در توکیل باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده673

                اگر وکیل که وکالت در توکیل نداشته انجام امری را که در آن وکالت دارد به شخص ثالثی واگذار کند هر یک از وکیل و شخص ثالث در مقابل موکل نسبت به خساراتی که مسبب محسوب میشود مسئول خواهد بود.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در تعهدات موکل

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده674

                موکل باید تمام تعهداتی را که وکیل در حدود وکالت خود کرده است انجام دهد. در مورد آنچه که در خارج از حدود وکالت انجام داده شده است موکل هیچگونه تعهد نخواهد داشت مگر اینکه اعمال فضولی وکیل را صراحتاً یا ضمناً اجازه کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده675

                موکل باید تمام مخارجی را که وکیل برای انجام وکالت خود نموده است و همچنین اجرت وکیل را بدهد مگر اینکه در عقد وکالت طور دیگر مقرر شده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده676

                حق‌الوکاله وکیل تابع قرارداد بین طرفین خواهد بود و اگر نسبت به حق‌الوکاله یا مقدار آن قرارداد نباشد تابع عرف و عادت است اگر‌ عادت مسلمی نباشد وکیل مستحق اجرت‌المثل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده677

                اگر در وکالت مجانی یا با اجرت بودن آن تصریح نشده باشد محمول بر این است که با اجرت باشد.

            • role-of-daadpors

              مبحث چهارم - در طرق مختلفه‌ی انقضای وکالت

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده678

                وکالت به طریق ذیل مرتفع میشود: 1) به عزل موکل 2) به استعفای وکیل 3) به موت یا به جنون وکیل یا موکل

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده679

                موکل میتواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل با عدم عزل در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده680

                تمام اموری که وکیل قبل از رسیدن خبر عزل به او در حدود وکالت خود بنماید نسبت به موکل نافذ است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده681

                بعد از اینکه وکیل استعفا داد مادامی که معلوم است موکل به اذن خود باقی است میتواند در آنچه وکالت داشته اقدام کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده682

                محجوریت موکل موجب بطلان وکالت میشود مگر در اموری که حجر مانع از توکیل در آنها نمی‌باشد و همچنین است محجوریت ‌وکیل مگر در اموری که حجر مانع از اقدام در آن نباشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده683

                هر گاه متعلق وکالت از بین برود یا موکل عملی را که مورد وکالت است خود انجام دهد یا به طور کلی عملی که منافی با وکالت وکیل ‌باشد به جا آورده مثل اینکه مالی را که برای فروش آن وکالت داده بود خود بفروشد وکالت منفسخ میشود.

          • role-of-daadpors

            فصل چهاردهم - در ضمان عقدی

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در کلیات

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده684

                عقد ضمان عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است به عهده بگیرد. متعهد را ضامن طرف دیگر را مضمون‌له و شخص ثالث را مضمون‌عنه یا مدیون اصلی میگویند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده685

                در ضمان رضای مدیون اصلی شرط نیست.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده686

                ضامن باید برای معامله اهلیت داشته باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده687

                ضامن شدن از محجور و میت صحیح است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده688

                ممکن است از ضامن ضمانت کرد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده689

                هر گاه چند نفر ضامن شخصی شوند ضمانت هر کدام که مضمون‌له قبول کند صحیح است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده690

                در ضمان شرط نیست که ضامن مالدار باشد لیکن اگر مضمون‌له در وقت ضمان به عدم تمکن ضامن جاهل بوده باشد میتواند عقد‌ ضمان را فسخ کند ولی اگر ضامن بعد از عقد غیر ملیء شود مضمون‌له خیاری نخواهد داشت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده691

                ضمان دینی که هنوز سبب آن ایجاد نشده است، باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده692

                در دین حال ممکن است ضامن برای تادیه آن اجلی معین کند و همچنین میتواند در دین موجل تعهد پرداخت فوری آن را بنماید.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده693

                مضمون‌له میتواند در عقد ضمان از ضامن مطالبه رهن کند اگر چه دین اصلی رهنی نباشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده694

                علم ضامن به مقدار و اوصاف و شرایط دینی که ضمانت آن را مینماید شرط نیست بنابراین اگر کسی ضامن دین شخص بشود بدون ‌اینکه بداند آن دین چه مقدار است ضمان صحیح است لیکن ضمانت یکی از چند دین به نحو تردید باطل است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده695

                معرفت تفصیلی ضامن به شخص مضمون‌له یا مضمون‌عنه لازم نیست.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده696

                هر دینی را ممکن است ضمانت نمود اگر چه شرط فسخی در آن موجود باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده697

                ضمان عهده از مشتری یا بایع نسبت به درک مبیع یا ثمن در صورت مستحق‌للغیر درآمدن آن جایز است.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در اثر ضمان بین ضامن و مضمون‌له

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده698

                بعد از اینکه ضمان به طور صحیح واقع شد ذمه مضمون‌عنه بری و ذمه ضامن به مضمون‌له مشغول می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده699

                تعلیق در ضمان مثل اینکه ضامن قید کند که اگر مدیون نداد من ضامنم باطل است ولی التزام به تادیه ممکن است معلق باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده700

                تعلیق ضمان به شرایط صحت آن مثل اینکه ضامن قید کند که اگر مضمون‌عنه مدیون باشد من ضامنم موجب بطلان آن نمی‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده701

                ضمان عقدی است لازم و ضامن یا مضمون‌له نمی‌توانند آن را فسخ کنند مگر در صورت اعسار ضامن به طوری که در ماده 690 مقرر است یا در صورت بودن حق فسخ نسبت به دین مضمون‌له و یا در صورت تخلف از مقررات عقد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده702

                هر گاه ضمان مدت داشته باشد مضمون‌له نمی‌تواند قبل از انقضاء مدت مطالبه طلب خود را از ضامن کند اگرچه دین حال باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده703

                در ضمان حال مضمون‌له حق مطالبه طلب خود را دارد اگر چه دین موجل باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده704

                ضمان مطلق محمول به حال است مگر آن که به قرائن معلوم شود که موجل بوده است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده705

                ضمان موجل به فوت ضامن حال می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده706

                به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/08/14 حذف شده است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده707

                اگر مضمون‌له ذمه مضمون‌عنه را بری کند ضامن بری نمی‌شود مگر اینکه مقصود ابراء از اصل دین باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده708

                کسی که ضامن درک مبیع است در صورت فسخ بیع به سبب اقاله یا خیار از ضمان بری میشود.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در اثر ضمان بین ضامن و مضمون‌عنه

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده709

                ضامن حق رجوع به مضمون‌عنه ندارد مگر بعد از اداء دین ولی میتواند در صورتی که مضمون‌عنه ملتزم شده باشد که در مدت معینی برائت او را تحصیل نماید و مدت مزبور هم منقضی شده باشد رجوع کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده710

                اگر ضامن با رضایت مضمون‌له حواله کند به کسی که دین را بدهد و آن شخص قبول نماید مثل آن است که دین را ادا کرده است و حق‌ رجوع به مضمون‌عنه دارد و همچنین است حواله مضمون‌له به عهده ضامن.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده711

                اگر ضامن دین را تادیه کند و مضمون‌عنه آن را ثانیاً بپردازد ضامن حق رجوع به مضمون‌له نخواهد داشت و باید به مضمون‌عنه مراجعه کند و مضمون‌عنه میتواند از مضمون‌له آنچه را که گرفته است مسترد دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده712

                هر گاه مضمون‌له فوت شود و ضامن وارث او باشد حق رجوع به مضمون‌عنه دارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده713

                اگر ضامن به مضمون‌له کمتر از دین داده باشد زیاده بر آنچه داده نمی‌تواند از مدیون مطالبه کند اگرچه دین را صلح به کمتر کرده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده714

                اگر ضامن زیادتر از دین به داین بدهد حق رجوع به زیاده ندارد مگر در صورتی که به اذن مضمون‌عنه داده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده715

                هر گاه دین مدت داشته و ضامن قبل از موعد آن را بدهد مادام که دین حال نشده است نمی‌تواند از مدیون مطالبه کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده716

                در صورتی که دین حال باشد هر وقت ضامن ادا کند میتواند رجوع به مضمون‌عنه نماید هر چند ضمان مدت داشته و موعد آن نرسیده‌ باشد مگر آنکه مضمون‌عنه اذن به ضمان موجل داده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده717

                هر گاه مضمون‌عنه دین را ادا کند ضامن بری میشود هر چند ضامن به مضمون‌عنه اذن در ادا نداده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده718

                هر گاه مضمون‌له ضامن را از دین ابراء کند ضامن و مضمون‌عنه هر دو بری میشوند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده719

                هر گاه مضمون‌له ضامن را ابراء یا دیگری مجاناً دین را بدهد ضامن حق رجوع به مضمون‌عنه ندارد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده720

                ضامنی که به قصد تبرع ضمانت کرده باشد حق رجوع به مضمون‌عنه ندارد.

            • role-of-daadpors

              مبحث چهارم - در اثر ضمان بین ضامنین

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده721

                هر گاه اشخاص متعدد از یک شخص و برای یک قرض به نحو تسهیم ضمانت کرده باشند مضمون‌له به هر یک از آنها فقط به قدر سهم ‌او حق رجوع دارد و اگر یکی از ضامنین تمام قرض را تادیه نماید به هر یک از ضامنین دیگر که اذن تادیه داده باشد میتواند به قدر سهم او رجوع کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده722

                ضامنِ ضامن حق رجوع به مدیون اصلی ندارد و باید به مضمون‌عنه خود رجوع کند و به همین طریق هر ضامنی به مضمون‌عنه خود ‌رجوع میکند تا به مدیون اصلی برسد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده723

                ممکن است کسی در ضمن عقد لازمی به تادیه دین دیگری ملتزم شود در این صورت تعلیق به التزام مبطل نیست مثل اینکه کسی التزام خود را به تادیه دین مدیون، معلق به عدم تادیه او نماید.

          • role-of-daadpors

            فصل پانزدهم - در حواله

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده724

              حواله عقدی است که به موجب آن طلب شخصی از ذمه مدیون به ذمه شخص ثالثی منتقل می‌گردد. ‌مدیون را محیل، طلبکار را محتال، شخص ثالث را محال‌علیه می‌گویند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده725

              حواله محقق نمی‌شود مگر با رضای محتال و قبول محال‌علیه.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده726

              اگر در مورد حواله محیل مدیون محتال نباشد احکام حواله در آن جاری نخواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده727

              برای صحت حواله لازم نیست که محال‌علیه مدیون به محیل باشد در این صورت محال علیه پس از قبولی در حکم ضامن است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده728

              در صحت حواله ملائت محال علیه شرط نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده729

              هر گاه در وقت حواله محال‌علیه معسر بوده و محتال جاهل به اعسار او باشد محتال میتواند حواله را فسخ و به محیل رجوع کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده730

              پس از تحقیق حواله ذمه محیل از دینی که حواله داده بری و ذمه محال علیه مشغول میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده731

              در صورتی که محال‌علیه مدیون محیل نبوده بعد از اداء وجه حواله میتواند به همان مقداری که پرداخته است رجوع به محیل نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده732

              حواله عقدی است لازم و هیچ یک از محیل و محتال و محال‌علیه نمی‌تواند آن را فسخ کند مگر در مورد ماده 729 و یا در صورتی که‌ خیار فسخ شرط شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده733

              اگر در بیع بایع حواله داده باشد که مشتری ثمن را به شخصی بدهد یا مشتری حواله داده باشد که بایع ثمن را از کسی بگیرد و بعد بطلان ‌بیع معلوم گردد حواله باطل میشود و اگر محتال ثمن را اخذ کرده باشد باید مسترد دارد ولی اگر بیع به واسطه فسخ یا اقاله منفسخ شود حواله باطل ‌نبوده لیکن محال علیه بری و بایع یا مشتری میتواند به یکدیگر رجوع کند. ‌مفاد این ماده در مورد سایر تعهدات نیز جاری خواهد بود.

          • role-of-daadpors

            فصل شانزدهم - در کفالت

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده734

              کفالت عقدی است که به موجب آن احد طرفین در مقابل طرف دیگر احضار شخص ثالثی را تعهد میکند. ‌متعهد را کفیل، شخص ثالث را مکفول و طرف دیگر را مکفول‌له می‌گویند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده735

              کفالت به رضای کفیل و مکفول‌له واقع میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده736

              در صحت کفالت علم کفیل به ثبوت حقی بر عهده مکفول شرط نیست بلکه دعوی حق از طرف مکفول‌له کافی است اگر چه مکفول ‌منکر آن باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده737

              کفالت ممکن است مطلق باشد یا موقت و در صورت موقت بودن باید مدت آن معلوم باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده738

              ممکن است شخص دیگر کفیلِ کفیل شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده739

              در کفالت مطلق مکفول‌له هر وقت بخواهد میتواند احضار مکفول را تقاضا کند ولی در کفالت موقت قبل از رسیدن موعد حق مطالبه ‌ندارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده740

              کفیل باید مکفول را در زمان و مکانی که تعهد کرده است حاضر نماید و الا باید از عهده حقی که بر عهده مکفول ثابت میشود برآید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده741

              اگر کفیل ملتزم شده باشد که مالی در صورت عدم احضار مکفول بدهد باید به نحوی که ملتزم شده است عمل کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده742

              اگر در کفالت محل تسلیم معین نشده باشد کفیل باید مکفول را در محل عقد تسلیم کند مگر اینکه عقد منصرف به محل دیگر باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده743

              اگر مکفول غایب باشد به کفیل مهلتی که برای حاضر کردن مکفول کافی باشد داده میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده744

              اگر کفیل مکفول را در غیر زمان و مکان مقرر یا برخلاف شرایطی که کرده‌اند تسلیم کند قبول آن بر مکفول‌له لازم نیست لیکن اگر قبول ‌کرد کفیل بری میشود و همچنین اگر مکفول‌له برخلاف مقرر بین طرفین تقاضای تسلیم نماید کفیل ملزم به قبول نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده745

              هر کس شخصی را از تحت اقتدار ذیحق یا قائم‌مقام او بدون رضای او خارج کند در حکم کفیل است و باید آن شخص را حاضر کند والا ‌باید از عهده حقی که بر او ثابت شود بر آید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده746

              در موارد ذیل کفیل بری میشود. 1) در صورت حاضر کردن مکفول به نحوی که متعهد شده است. 2) در صورتی که مکفول در موقع مقرر شخصاً حاضر شود. 3) در صورتی که ذمه مکفول به نحوی از انحاء از حقی که مکفول‌له بر او دارد بری شود. 4) در صورتی که مکفول‌له کفیل را بری نماید. 5) در صورتی که حق مکفول‌له به نحوی از انحاء به دیگری منتقل شود. 6) در صورت فوت مکفول.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده747

              هر گاه کفیل مکفول خود را مطابق شرایط مقرره حاضر کند و مکفول له از قبول آن امتناع نماید کفیل می‌تواند احضار مکفول و امتناع مکفول له را با شهادت معتبر نزد حاکم و یا احضار نزد حاکم اثبات نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده748

              فوت مکفول‌له موجب برائت کفیل نمیشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده749

              هر گاه یک نفر در مقابل چند نفر از شخصی کفالت نماید به تسلیم او به یکی از آن‌ها در مقابل دیگران بری نمی‌شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده750

              در صورتی که شخصی کفیلِ کفیل باشد و دیگری کفیل او و هکذا هر کفیل باید مکفول خود را حاضر کند و هر کدام از آنها که مکفول ‌اصلی را حاضر کرد او و سایرین بری میشوند و هر کدام که به یکی از جهات مزبوره در ماده 746 بری شد کفیل‌های ما بعد او هم بری میشوند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده751

              هر گاه کفالت به اذن مکفول بوده و کفیل با عدم تمکن از احضار حقی را که به عهده او است ادا نماید و یا به اذن او ادای حق کند ‌میتواند به مکفول رجوع کرده آنچه را که داده اخذ کند و اگر هیچ یک به اذن مکفول نباشد حق رجوع نخواهد داشت.

          • role-of-daadpors

            فصل هفدهم - در صلح

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده752

              صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده753

              برای صحت صلح طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده754

              هر صلح نافذ است جز صلح بر امری که غیر مشروع باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده755

              صلح با انکار دعوی نیز جائز است بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمی‌شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده756

              حقوق خصوصی که از جرم تولید میشود ممکن است مورد صلح واقع شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده757

              صلح بلاعوض نیز جائز است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده758

              صلح در مقام معاملات هر چند نتیجه معامله را که به جای آن واقع شده است میدهد لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد، ‌بنابراین اگر مورد صلح عین باشد در مقابل عوض، نتیجه آن همان نتیجه بیع خواهد بود بدون اینکه شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجری شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده759

              حق شفعه در صلح نیست هر چند در مقام بیع باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده760

              صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جائزه واقع شده باشد و بر هم نمی‌خورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده761

              صلحی که در مورد تنازع یا مبنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی‌تواند آن را فسخ کند اگرچه به ادعای غبن باشد‌ مگر در صورت تخلف شرط یا اشتراط خیار.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده762

              اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده763

              صلح به اکراه نافذ نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده764

              تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده765

              صلح دعوی مبتنی بر معامله باطله باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده766

              اگر طرفین به طور کلی تمام دعاوی واقعیه و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشند کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگرچه ‌منشاء دعوی در حین صلح معلوم نباشد مگر اینکه صلح به حسب قرائن شامل آن نگردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده767

              اگر بعد از صلح معلوم گردد که موضوع صلح منتفی بوده است صلح باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده768

              در عقد صلح ممکن است احد طرفین در عوض مال‌الصلحی که میگیرد متعهد شود که نفقه معینی همه ساله یا همه ‌ماهه تا مدت معین ‌تادیه کند این تعهد ممکن است به نفع طرفین مصالحه یا به نفع شخص یا اشخاص ثالث واقع شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده769

              در تعهد مذکوره در ماده قبل به نفع هر کس که واقع شده باشد ممکن است شرط نمود که بعد از فوت منتفع نفقه به وراث او داده شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده770

              صلحی که بر طبق دو ماده فوق واقع میشود به ورشکستگی یا افلاس متعهد نفقه فسخ نمی‌شود مگر اینکه شرط شده باشد.

          • role-of-daadpors

            فصل هجدهم - در رهن

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده771

              رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین میدهد. ‌رهن دهنده را راهن و طرف دیگر را مرتهن میگویند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده772

              مال مرهون باید به قبض مرتهن یا به تصرف کسی که بین طرفین معین میگردد داده شود ولی استمرار قبض شرط صحت معامله نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده773

              هر مالی که قابل نقل و انتقال قانونی نیست نمی‌تواند مورد رهن واقع شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده774

              مال مرهون باید عین معین باشد و رهن دین و منفعت باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده775

              برای هر مالی که در ذمه باشد ممکن است رهن داده شود ولو عقدی که موجب اشتغال ذمه است قابل فسخ باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده776

              ممکن است یک نفر مالی را در مقابل دو یا چند دین که به دو یا چند نفر دارد رهن بدهد در این صورت مرتهنین باید به تراضی معین کنند‌ که رهن در تصرف چه کسی باشد و همچنین ممکن است دو نفر یک مال را به یک نفر در مقابل طلبی که از آنها دارد رهن بدهند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده777

              در ضمن عقد رهن یا به موجب عقد علیحده ممکن است راهن مرتهن را وکیل کند که اگر در موعد مقرر راهن قرض خود را اداء ننموده‌ مرتهن از عین مرهونه یا قیمت آن طلب خود را استیفاء کند و نیز ممکن است قرارداد وکالت مزبور بعد از فوت مرتهن با ورثه او باشد و بالاخره ممکن ‌است که وکالت به شخص ثالث داده شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده778

              اگر شرط شده باشد که مرتهن حق فروش عین مرهونه را ندارد باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده779

              هر گاه مرتهن برای فروش عین مرهونه وکالت نداشته باشد و راهن هم برای فروش آن و اداء دین حاضر نگردد مرتهن به حاکم رجوع‌ می‌نماید تا اجبار به بیع یا اداء دین به نحو دیگر بکند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده780

              برای استیفاء طلب خود از قیمت رهن، مرتهن بر هر طلبکار دیگری رجحان خواهد داشت.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده781

              اگر مال مرهون به قیمتی بیش از طلب مرتهن فروخته شود مازاد مال مالک آن است و اگر برعکس حاصل فروش کمتر باشد مرتهن باید‌ برای نقیصه به راهن رجوع کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده782

              در مورد قسمت اخیر ماده قبل اگر راهن مفلس شده باشد مرتهن با غرماء شریک میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده783

              اگر راهن مقداری از دین را ادا کند حق ندارد مقداری از رهن را مطالبه نمایند و مرتهن میتواند تمام آن را تا تادیه کامل دین نگه دارد‌ مگر اینکه بین راهن و مرتهن ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده784

              تبدیل رهن به مال دیگر به تراضی طرفین جائز است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده785

              هر چیزی که در عقد بیع بدون قید صریح به عنوان متعلقات جزء مبیع محسوب می‌شود در رهن نیز داخل خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده786

              ثمره رهن و زیادتی که ممکن است در آن حاصل شود در صورتی که متصل باشد جزء رهن خواهد بود و در صورتی که منفصل باشد‌ متعلق به راهن است مگر اینکه ضمن عقد بین طرفین ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده787

              عقد رهن نسبت به مرتهن جایز و نسبت به راهن لازم است و بنابراین مرتهن می‌تواند هر وقت بخواهد آن را بر هم زند ولی راهن ‌نمیتواند قبل از اینکه دین خود را ادا نماید و یا به نحوی از انحاء قانونی از آن بری شود رهن را مسترد دارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده788

              به موت راهن یا مرتهن رهن منفسخ نمی‌شود ولی در صورت فوت مرتهن راهن میتواند تقاضا نماید که رهن به تصرف شخص ثالثی که‌ به تراضی او و ورثه معین می‌شود داده شود. در صورت عدم تراضی شخص مزبور از طرف حاکم معین میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده789

              رهن در ید مرتهن امانت محسوب است و بنابراین مرتهن مسئول تلف یا ناقص شدن آن نخواهد بود مگر در صورت تقصیر.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده790

              بعد از برائت ذمه مدیون رهن در ید مرتهن امانت است لیکن اگر با وجود مطالبه آن را رد ننماید ضامن آن خواهد بود اگر چه تقصیر‌ نکرده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده791

              اگر عین مرهونه به واسطه عمل خود راهن یا شخص دیگری تلف شود باید تلف‌ کننده بدل آن را بدهد و بدل مزبور رهن خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده792

              وکالت مذکور در ماده 777 شامل بدل مزبور در ماده فوق نخواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده793

              راهن نمیتواند در رهن تصرفی کند که منافی حق مرتهن باشد مگر به اذن مرتهن.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده794

              راهن می‌تواند در رهن تغییراتی بدهد یا تصرفات دیگری که برای رهن نافع باشد و منافی حقوق مرتهن هم نباشد به عمل آورد بدون اینکه مرتهن بتواند او را منع کند، در صورت منع اجازه با حاکم است.

          • role-of-daadpors

            فصل نوزدهم - در هبه

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده795

              هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک می‌کند، تملیک‌ کننده واهب، طرف دیگر را متهب، مالی را که مورد هبه است عین موهوبه می‌گویند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده796

              واهب باید برای معامله و تصرف در مال خود اهلیت داشته باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده797

              واهب باید مالک مالی باشد که هبه می‌کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده798

              هبه واقع نمی‌شود مگر با قبول و قبض متهب اعم از اینکه مباشر قبض خود متهب باشد یا وکیل او و قبض بدون اذن واهب اثری ‌ندارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده799

              در هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه، قبض ولی معتبر است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده800

              در صورتی که عین موهوبه در ید متهب باشد محتاج به قبض نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده801

              هبه ممکن است معوض باشد و بنابراین واهب می‌تواند شرط کند که متهب مالی را به او هبه کند یا عمل مشروعی را مجاناً بجا آورد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده802

              اگر قبل از قبض واهب یا متهب فوت کند هبه باطل میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده803

              بعد از قبض نیز واهب می‌تواند با بقاء عین موهوبه از هبه رجوع کند، مگر در موارد ذیل: 1- در صورتی که متهب پدر یا مادر و یا اولاد واهب باشد. 2- در صورتی که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد. 3- در صورتی که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج شده یا متعلق حق غیر واقع شود خواه قهرا مثل اینکه متهب به واسطه فلس محجور شود خواه اختیارا مثل اینکه عین موهوبه به رهن داده شود. 4- در صورتی که در عین موهوبه تغییری حاصل شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده804

              در صورت رجوع واهب نمائات عین موهوبه اگر متصل باشد مال واهب و اگر منفصل باشد مال متهب خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده805

              بعد از فوت واهب یا متهب رجوع ممکن نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده806

              هر گاه داین طلب خود را به مدیون ببخشد حق رجوع ندارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده807

              اگر کسی مالی را به عنوان صدقه به دیگری بدهد حق رجوع ندارد.

      • role-of-daadpors

        قسمت سوم - در اخذ به شفعه

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده808

          هر گاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند ‌شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند. ‌این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع می‌گویند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده809

          هر گاه بنا و درخت بدون زمین فروخته شود حق شفعه نخواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده810

          اگر ملک دو نفر در ممر یا مجری مشترک باشد و یکی از آن‌ها ملک خود را با حق ممر یا مجری بفروشد دیگری حق شفعه دارد اگر چه در خود ملک مشاعاً شریک نباشد ولی اگر ملک را بدون ممر یا مجری بفروشد دیگری حق شفعه ندارد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده811

          اگر حصه یکی از دو شریک وقف باشد متولی یا موقوف‌علیهم حق شفعه ندارد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده812

          اگر مبیع متعدد بوده و بعض آن قابل شفعه و بعض دیگر قابل شفعه نباشد حق شفعه را میتوان نسبت به بعضی که قابل شفعه است به قدر حصه آن بعض از ثمن اجرا نمود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده813

          در بیع فاسد حق شفعه نیست.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده814

          خیاری بودن بیع مانع از اخذ به شفعه نیست.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده815

          حق شفعه را نمی‌توان فقط نسبت به یک قسمت از مبیع اجرا نمود صاحب حق مزبور یا باید از آن صرف نظر کند یا نسبت ‌به تمام مبیع ‌اجرا نماید.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده816

          اخذ به شفعه هر معامله‌ای را که مشتری قبل از آن و بعد از عقد بیع نسبت به مورد شفعه نموده باشد، باطل می‌نماید.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده817

          در مقابل شریکی که به حق شفعه تملک می‌کند مشتری ضامن درک است نه بایع لیکن اگر در موقع اخذ به شفعه مورد شفعه هنوز به تصرف مشتری داده نشده باشد شفیع حق رجوع به مشتری نخواهد داشت.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده818

          مشتری نسبت به عیب و خرابی و تلفی که قبل از اخذ به شفعه در ید او حادث شده باشد ضامن نیست و همچنین است بعد از اخذ به شفعه و مطالبه در صورتی که تعدی یا تفریط نکرده باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده819

          نمائاتی که قبل از اخذ به شفعه در مبیع حاصل می‌شود در صورتی که منفصل باشد مال مشتری و در صورتی که متصل باشد مال شفیع ‌است ولی مشتری میتواند بنایی را که کرده یا درختی را که کاشته قلع کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده820

          هر گاه معلوم شود که مبیع حین‌البیع معیوب بوده و مشتری ارش گرفته است شفیع در موقع اخذ به شفعه مقدار ارش را از ثمن کسر‌ میگذارد. ‌حقوق مشتری در مقابل بایع راجع به درک مبیع همان است که در ضمن عقد بیع مذکور شده است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده821

          حق شفعه فوری است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده822

          حق شفعه قابل اسقاط است و اسقاط آن به هر چیزی که دلالت بر صرف نظر کردن از حق مزبور نماید واقع می‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده823

          حق شفعه بعد از موت شفیع به وارث یا وراث او منتقل می‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده824

          هر گاه یک یا چند نفر از وراث حق خود را اسقاط کند باقی وراث نمی‌توانند آن را فقط نسبت به سهم خود اجرا نمایند و باید یا از آن صرف‌نظر کنند یا نسبت ‌به تمام مبیع اجرا نمایند.

      • role-of-daadpors

        قسمت چهارم - در وصایا و ارث

        • role-of-daadpors

          باب اول - در وصایا

          • role-of-daadpors

            فصل اول - در کلیات وصایا

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده825

              وصیت بر دو قسم است: تملیکی و عهدی.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده826

              وصیت تملیکی عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی را از مال خود برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجاناً تملیک کند. وصیت عهدی عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مامور مینماید. ‌وصیت کننده موصی، ‌کسی که وصیت تملیکی به نفع او شده است موصی له،‌ مورد وصیت موصی‌به و کسی که به موجب وصیت عهدی ولی بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده میشود وصی نامیده میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده827

              تملیک به موجب وصیت محقق نمی‌شود مگر با قبول موصی‌له پس از فوت موصی.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده828

              هر گاه موصی‌له غیرمحصور باشد مثل اینکه وصیت برای فقرا یا امور عام‌المنفعه شود قبول شرط نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده829

              قبول موصی‌له قبل از فوت موصی موثر نیست و موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند حتی در صورتی که موصی‌له، موصی‌به را‌ قبض کرده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده830

              نسبت به موصی‌له رد یا قبول وصیت بعد از فوت موصی معتبر است، بنابراین اگر موصی‌له قبل از فوت موصی وصیت را رد کرده باشد ‌بعد از فوت میتواند آن را قبول کند و اگر بعد از فوت آن را قبول و موصی به را قبض کرد دیگر نمی‌تواند آن را رد کند، لیکن اگر قبل از فوت قبول کرده ‌باشد بعد از فوت قبول ثانوی لازم نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده831

              اگر موصی‌له صغیر یا مجنون باشد رد یا قبول وصیت با ولی خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده832

              موصی‌له میتواند وصیت را نسبت به قسمتی از موصی به قبول کند در این صورت وصیت نسبت به قسمتی که قبول شده صحیح و نسبت به قسمت دیگر باطل میشود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده833

              ورثه موصی نمی‌تواند در موصی به تصرف کند مادام که موصی‌له رد یا قبول خود را به آنها اعلام نکرده است. اگر تاخیر این اعلام موجب تضرر ورثه باشد حاکم موصی‌له را مجبور میکند که تصمیم خود را معین نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده834

              در وصیت عهدی قبول شرط نیست لیکن وصی می‌تواند مادام که موصی زنده است وصایت را رد کند و اگر قبل از فوت موصی رد‌ نکرد بعد از آن حق رد ندارد گرچه جاهل بر وصایت بوده باشد.

          • role-of-daadpors

            فصل دوم - در موصی

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده835

              موصی باید نسبت به مورد وصیت جائز التصرف باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده836

              هرگاه کسی به قصد خودکشی خود را مجروح یا مسموم کند یا اعمال دیگر از این قبیل که موجب هلاکت است مرتکب گردد و پس از‌ آن وصیت نماید آن وصیت در صورت هلاکت باطل است و هرگاه اتفاقاً منتهی به موت نشد وصیت نافذ خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده837

              اگر کسی به موجب وصیت یک یا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند وصیت مزبور نافذ نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده838

              موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده839

              اگر موصی ثانیاً وصیتی برخلاف وصیت اول نماید وصیت دوم صحیح است.

          • role-of-daadpors

            فصل سوم - در موصی‌به

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده840

              وصیت به صرف مال در امر غیر مشروع باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده841

              موصی‌به باید ملک موصی باشد و وصیت به مال غیر ولو با اجازه مالک باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده842

              ممکن است مالی را که هنوز موجود نشده است وصیت نمود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده843

              وصیت به زیاده بر ثلث ترکه نافذ نیست مگر به اجازه وراث و اگر بعض از ورثه اجازه کند فقط نسبت به سهم او نافذ است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده844

              هر گاه موصی‌به مال معینی باشد آن مال تقویم می‌شود، اگر قیمت آن بیش از ثلث ترکه باشد مازاد مال ورثه است مگر اینکه ورثه زیاده را اجازه کنند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده845

              میزان ثلث به اعتبار دارایی موصی در حین وفات معین می‌شود نه به اعتبار دارایی او در حین وصیت.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده846

              هرگاه موصی‌به منافع ملکی باشد، دائماً یا در مدت معین به طریق ذیل از ثلث اخراج می‌شود: ‌بدواً عین ملک با منافع آن تقویم می‌شود سپس ملک مزبور با ملاحظه مسلوب‌المنفعه بودن در مدت وصیت تقویم شده تفاوت بین دو قیمت از ثلث ‌حساب می‌شود. ‌اگر موصی‌به منافع دائمی ملک بوده و بدین جهت عین ملک قیمتی نداشته باشد قیمت ملک با ملاحظه منافع از ثلث محسوب می‌شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده847

              اگر موصی‌به کلی باشد تعیین فرد با ورثه است مگر اینکه در وصیت طور دیگر مقرر شده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده848

              اگر موصی‌به جزء مشاع ترکه باشد مثل ربع یا ثلث، موصی‌له با ورثه در همان مقدار از ترکه مشاعاً شریک خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده849

              اگر موصی زیاده بر ثلث به ترتیب معینی وصیت به اموری کرده باشد و ورثه زیاده بر ثلث را اجازه نکنند به همان ترتیبی که وصیت کرده ‌است از ترکه خارج می‌شود تا میزان ثلث و زاید بر ثلث باطل خواهد شد و اگر وصیت به تمام یک دفعه باشد زیاده از همه کسر می‌شود.

          • role-of-daadpors

            فصل چهارم - در موصی‌له

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده850

              موصی‌له باید موجود باشد و بتواند مالک چیزی بشود که برای او وصیت شده است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده851

              وصیت برای حمل صحیح است، لیکن تملک او منوط است بر اینکه زنده متولد شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده852

              اگر حمل در نتیجه جرمی سقط شود موصی‌به به ورثه او می‌رسد مگر اینکه جرم مانع ارث باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده853

              اگر موصی‌لهم متعدد و محصور باشند، موصی‌به بین آنها بالسویه تقسیم میشود مگر اینکه موصی طور دیگر مقرر داشته باشد.

          • role-of-daadpors

            فصل پنجم‌ - در وصی

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده854

              موصی میتواند یک یا چند نفر وصی معین نماید. در صورت تعدد، اوصیاء باید مجتمعاً عمل به وصیت کنند مگر در صورت تصریح‌ به استقلال هر یک.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده855

              موصی میتواند چند نفر را به نحو ترتیب وصی معین کند به این طریق که اگر اولی فوت کرد دومی وصی باشد و اگر دومی فوت کرد‌ سومی باشد و هکذا.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده856

              صغیر را میتوان به اتفاق یک نفر کبیر وصی قرار داد. در این صورت اجراء وصایا با کبیر خواهد بود تا موقع بلوغ و رشد صغیر.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده857

              موصی می‌تواند یک نفر را برای نظارت در عملیات وصی معین نماید. ‌حدود اختیارات ناظر به طریقی خواهد بود که موصی مقرر داشته است یا از قرائن معلوم شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده858

              وصی نسبت به اموالی که بر حسب وصیت در ید او می‌باشد حکم امین را دارد و ضامن نمی‌شود مگر در صورت تعدی یا تفریط.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده859

              وصی باید بر طبق وصایای موصی رفتار کند والا ضامن و منعزل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده860

              غیر از پدر و جد پدری کس دیگر حق ندارد بر صغیر وصی معین کند.

        • role-of-daadpors

          باب دوم‌ - در ارث

          • role-of-daadpors

            فصل اول - در موجبات ارث و طبقات مختلفه وراث

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده861

              موجب ارث دو امر است: نسب و سبب.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده862

              اشخاصی که به موجب نسب ارث می‌برند سه طبقه‌اند: 1) پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد. 2) اجداد و برادر و خواهر و اولاد آن‌ها. 3) اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آن‌ها.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده863

              وارثین طبقه بعد وقتی ارث میبرند که از وارثین طبقه قبل کسی نباشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده864

              از جمله اشخاصی که به موجب سبب ارث می‌برند هر یک از زوجین است که در حین فوت دیگری زنده باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده865

              اگر در شخص واحد موجبات متعدده ارث جمع شود به جهت تمام آن موجبات ارث می‌برد مگر اینکه بعضی از آن‌ها مانع دیگری باشد که در این صورت فقط از جهت عنوان مانع میبرد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده866

              در صورت نبودن وارث امر ترکه متوفی راجع به حاکم است.

          • role-of-daadpors

            فصل دوم - در تحقق ارث

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده867

              ارث به موت حقیقی یا به موت فرضی مورث تحقق پیدا می‌کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده868

              مالکیت ورثه نسبت به ترکه متوفی مستقر نمی‌شود مگر پس از اداء حقوق و دیونی که به ترکه میت تعلق گرفته.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده869

              حقوق و دیونی که به ترکه میت تعلق می‌گیرد و باید قبل از تقسیم آن اداء شود از قرار ذیل است: 1- قیمت کفن میت و حقوقی که متعلق است به اعیان ترکه مثل عینی که متعلق رهن است. 2- دیون و واجبات مالی متوفی. 3- وصایای میت تا ثلث ترکه بدون اجازه ورثه و زیاده بر ثلث با اجازه آن‌ها.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده870

              حقوق مزبوره در ماده قبل باید به ترتیبی که در ماده مزبوره مقرر است تادیه شود و مابقی اگر باشد بین وراث تقسیم گردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده871

              هر گاه ورثه نسبت به اعیان ترکه معاملاتی نمایند مادام که دیون متوفی تادیه نشده است معاملات مزبوره نافذ نبوده و دیان می‌توانند آن را بر هم زنند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده872

              اموال غایب مفقودالاثر تقسیم نمی‌شود مگر بعد از ثبوت فوت او یا انقضاء مدتی که عادتاً چنین شخصی زنده نمی‌ماند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده873

              اگر تاریخ فوت اشخاصی که از یکدیگر ارث می‌برند مجهول و تقدم و تاخر هیچ یک معلوم نباشد اشخاص مزبور از یکدیگر ارث‌ نمی‌برند مگر آن که موت به سبب غرق یا هدم واقع شود که در این صورت از یکدیگر ارث می‌برند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده874

              اگر اشخاصی که بین آنها توارث باشد بمیرند و تاریخ فوت یکی از آن‌ها معلوم و دیگری از حیث تقدم و تاخر مجهول باشد فقط آن که ‌تاریخ فوتش مجهول است از آن دیگری ارث می‌برد.

          • role-of-daadpors

            فصل سوم - در شرایط و جمله از موانع ارث

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده875

              شرط وراثت زنده بودن در حین فوت مورث است و اگر حملی باشد در صورتی ارث می‌برد که نطفه او حین‌الموت منعقد بوده و زنده‌ هم متولد شود اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده876

              با شک در حیات حین ولادت حکم وراثت نمی‌شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده877

              در صورت اختلاف در زمان انعقاد نطفه امارات قانونی که برای اثبات نسب مقرر است رعایت خواهد شد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده878

              هر گاه در حین موت مورث حملی باشد که اگر قابل وراثت متولد شود مانع از ارث تمام یا بعضی از وراث دیگر می‌گردد تقسیم ارث به عمل نمی‌آید تا حال او معلوم شود و اگر حمل مانع از ارث هیچ یک از سایر وراث نباشد و آن‌ها بخواهند ترکه را تقسیم کنند باید برای حمل حصه‌ای که‌ مساوی حصه دو پسر از همان طبقه باشد کنار گذارند و حصه هر یک از وراث مراعا است تا حال حمل معلوم شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده879

              اگر بین وارث غایب مفقود الاثری باشد سهم او کنار گذارده می‌شود تا حال او معلوم شود، در صورتی که محقق گردد قبل از مورث مرده ‌است حصه او به سایر وراث برمیگردد والا به خود او یا به ورثه او می‌رسد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده880

              قتل از موانع ارث است بنابراین کسی که مورث خود را عمداً بکشد از ارث او ممنوع میشود اعم از اینکه قتل بالمباشره باشد یا‌ بالتسبیب و منفرداً باشد یا به شرکت دیگری.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده881

              در صورتی که قتل عمدی مورث به حکم قانون یا برای دفاع باشد، مفاد ماده فوق مجری نخواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده881مکرر

              کافر از مسلم ارث نمی‌برد و اگر در بین ورثه متوفای کافری، مسلم باشد وراث کافر ارث نمی‌برند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده882

              بعد از لعان زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند و همچنین فرزندی که به سبب انکار او لعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمی‌برند ‌لیکن فرزند مزبور از مادر و خویشان مادری خود و همچنین مادر و خویشان مادری از او ارث می‌برند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده883

              هر گاه پدر بعد از لعان رجوع کند پسر از او ارث می‌برد لیکن از ارحام پدر و همچنین پدر و ارحام پدری از پسر ارث نمی‌برند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده884

              ولدالزنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمی‌برد، لیکن اگر حرمت رابطه‌ای که طفل ثمره آن است نسبت به یکی از ابوین ثابت و نسبت به دیگری به واسطه اکراه یا شبهه زنا نباشد طفل فقط از این طرف و اقوام او ارث می‌برد و بالعکس.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده885

              اولاد و اقوام کسانی که به موجب ماده 880 از ارث ممنوع می‌شوند محروم از ارث نمی‌باشند بنابراین اولاد کسی که پدر خود را کشته ‌باشد از جد مقتول خود ارث می‌برد اگر وارث نزدیکتری باعث حرمان آنان نشود.

          • role-of-daadpors

            فصل چهارم - در حجب

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده886

              حَجْب حالت وارثی است که به واسطه بودن وارث دیگر از بردن ارث کلاً یا جزئاً محروم می‌شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده887

              حجب بر دو قسم است: ‌قسم اول آن است که وارث از اصل ارث محروم می‌گردد مثل برادرزاده که به واسطه بودن برادر یا خواهر متوفی از ارث محروم می‌شود یا برادرانی که با‌ بودن برادر ابوینی از ارث محروم می‌گردند. ‌قسم دوم آن است که فرض وارث از حد اَعلی به حد اَدنی نازل می‌گردد مثل تنزل حصه شوهر از نصف به ربع در صورتی که برای زوجه اولاد باشد و‌ همچنین تنزل حصه زن از ربع به ثُمن در صورتی که برای زوج او اولاد باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده888

              ضابطه حجب از اصل ارث رعایت اقربیت به میت است بنابراین هر طبقه از وراث طبقه بعد را از ارث محروم می‌نمایند مگر در مورد ماده 936 و موردی که وارث دورتر بتواند به سمت قائم مقامی ارث ببرد که در این صورت هر دو ارث می‌برند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده889

              در بین وراث طبقه اولی اگر برای میت اولادی نباشد اولادِ اولاد او هر قدر که پایین بروند قائم مقام پدر یا مادر خود بوده و با هر یک از ‌ابوین متوفی که زنده باشد ارث می‌برند ولی در بین اولاد اَقرب به میت اَبعد را از ارث محروم می‌نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده890

              در بین وراث طبقه اولی اگر برای میت اولادی نباشد اولادِ اولاد او هر قدر که پایین بروند قائم مقام پدر یا مادر خود بوده و با هر یک از ‌ابوین متوفی که زنده باشد ارث می‌برند ولی در بین اولاد اَقرب به میت اَبعد را از ارث محروم می‌نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده891

              وراث ذیل حاجب از ارث ندارند: پدر - مادر - پسر - دختر - زوج و زوجه.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده892

              حجب از بعض فرض در موارد ذیل است: ‌الف) وقتی که برای میت اولاد یا اولادِ اولاد باشد در این صورت ابوین میت از بردن بیش از یک ثلث محروم می‌شوند مگر در مورد ماده 908 و 909 که ممکن است هر یک از ابوین به عنوان قرابت یا رد بیش از یک سدس ببرد و همچنین زوج از بردن بیش از یک ربع و زوجه از بردن بیش از یک‌ ثمن محروم می‌شود. ب) وقتی که برای میت چند برادر یا خواهر باشد در این صورت مادر میّت از بردن بیش از یک سدس محروم می‌شود مشروط بر این‌که: اولا) لااقل دو برادر یا یک برادر با دو خواهر یا چهار خواهر باشند. ثانیا) پدر آنها زنده باشد. ثالثا) از ارث ممنوع نباشد مگر به سبب قتل. رابعا) ابوینی یا ابی تنها باشند.

          • role-of-daadpors

            فصل پنجم - در فرض و صاحبان فرض

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده893

              وراث بعضی به فرض، بعضی به قرابت و بعضی گاه به فرض و گاهی به قرابت ارث می‌برند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده894

              صاحبان فرض اشخاصی هستند که سهم آنان از ترکه معین است و صاحبان قرابت کسانی هستند که سهم آن‌ها معین نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده895

              سهام معینه که فرض نامیده می‌شود عبارت است از نصف، رُبع، ثُمن، دو ثلث، ثلث و سُدس ترکه.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده896

              اشخاصی که به فرض ارث می‌برند عبارتند از مادر و زوج و زوجه.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده897

              اشخاصی که گاهی به فرض و گاهی به قرابت ارث می‌برند عبارتند از پدر، دختر و دخترها، خواهر و خواهرهای ابی یا ابوینی و کلاله اُمی.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده898

              وراث دیگر به غیر از مذکورین در دو ماده فوق فقط به قرابت ارث میبرند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده899

              فرض سه وارث نصف ترکه است: 1) شوهر در صورت نبودن اولاد برای متوفی اگرچه از شوهر دیگر باشد. 2) دختر اگر فرزند منحصر باشد. 3) خواهر ابوینی یا ابی تنها در صورتی که منحصر به فرد باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده900

              فرض دو وارث ربع ترکه است: 1) شوهر در صورت فوت زن با داشتن اولاد. 2) زوجه یا زوجه‌ها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده901

              ثُمن، فریضه زوجه یا زوجه‌ها است در صورت فوت شوهر با داشتن اولاد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده902

              فرض دو وارث دو ثلث ترکه است: 1) دو دختر و بیشتر در صورت نبودن اولاد ذکور. 2) دو خواهر و بیشتر ابوینی یا ابی تنها با نبودن برادر.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده903

              فرض دو وارث ثلث ترکه است: 1) مادر متوفی در صورتی که میت اولاد و اخوه نداشته باشد. 2) کلاله امی در صورتی که بیش از یکی باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده904

              فرض سه وارث سدس ترکه است پدر و مادر و کلاله امی اگر تنها باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده905

              از ترکه میت هر صاحب فرض حصه خود را می‌برد و بقیه به صاحبان قرابت می‌رسد و اگر صاحب قرابتی در آن طبقه مساوی با صاحب‌ فرض در درجه نباشد باقی به صاحب فرض رد می‌شود مگر در مورد زوج و زوجه که به آنها رد نمی‌شود لیکن اگر برای متوفی وارثی به غیر از زوج‌ نباشد زاید از فریضه به او رد می‌شود.

          • role-of-daadpors

            فصل ششم - در سهم‌الارث طبقات مختلفه وراث

            • role-of-daadpors

              مبحث اول - در سهم‌الارث وراث طبقه اولی

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده906

                اگر برای متوفی اولاد یا اولادِ اولاد از هر درجه که باشند موجود نباشد هر یک از ابوین در صورت انفراد تمام ارث را می‌برد و اگر پدر و مادر میت هر دو زنده باشند مادر یک ثلث و پدر دو ثلث میبرد لیکن اگر مادر حاجب داشته باشد سدس از ترکه متعلق به مادر و بقیه مال پدر است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده907

                اگر متوفی ابوین نداشته و یک یا چند نفر اولاد داشته باشد ترکه به طریق ذیل تقسیم می‌شود: ‌اگر فرزند منحصر به یکی باشد خواه پسر خواه دختر تمام ترکه به او می‌رسد. ‌اگر اولاد متعدد باشند ولی تمام پسر یا تمام دختر ترکه بین آنها بالسویه تقسیم می‌شود. ‌اگر اولاد متعدد باشند و بعضی از آنها پسر و بعضی دختر، پسر دو برابر دختر می‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده908

                هر گاه پدر یا مادر متوفی یا هر دو ابوین او موجود باشند با یک دختر، فرض هر یک از پدر و مادر سدس ترکه و فرض دختر نصف آن‌ خواهد بود و مابقی باید بین تمام وراث به نسبت فرض آن‌ها تقسیم شود مگر اینکه مادر حاجب داشته باشد که در این صورت مادر از مابقی چیزی ‌نمی‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده909

                هر گاه پدر یا مادر متوفی یا هر دو ابوین او موجود باشند با چند دختر، فرض تمام دخترها دو ثلث ترکه خواهد بود که بالسویه بین آن‌ها ‌تقسیم می‌شود و فرض هر یک از پدر و مادر یک سدس و مابقی اگر باشد بین تمام ورثه به نسبت فرض آن‌ها تقسیم می‌شود مگر اینکه مادر حاجب ‌داشته باشد در این صورت مادر از باقی چیزی نمی‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده910

                هر گاه میت اولاد داشته باشد گرچه یک نفر، اولادِ اولاد او ارث نمی‌برند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده911

                هر گاه میت اولادی بلاواسطه نداشته باشد اولادِ اولاد او قائم مقام اولاد بوده و بدین طریق جزو وارث طبقه اول محسوب و با هر یک ‌از ابوین که زنده باشد ارث میبرد. ‌تقسیم ارث بین اولادِ اولاد بر حسب نسل به عمل می‌آید یعنی هر نسل حصه کسی را می‌برد که به توسط او به میت میرسد بنابراین اولاد پسر دو برابر ‌اولاد دختر می‌برند. در تقسیم بین افراد یک نسل پسر دو برابر دختر می‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده912

                اولادِ اولاد تا هر چه که پایین بروند به طریق مذکور در ماده فوق ارث می‌برند با رعایت اینکه اقرب به میت ابعد را محروم می‌کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده913

                در تمام صور مذکوره در این مبحث هر یک از زوجین که زنده باشد فرض خود را می‌برد و این فرض عبارت است از نصف ترکه برای ‌زوج و ربع آن برای زوجه در صورتی که میت اولاد یا اولادِ اولاد نداشته باشد و از ربع ترکه برای زوج و ثمن آن برای زوجه در صورتی که میت اولاد یا اولادِ اولاد داشته باشد و مابقی ترکه بر طبق مقررات مواد قبل مابین سایر وراث تقسیم می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده914

                اگر به واسطه بودن چندین نفر صاحبان فرض، ترکه میت کفایت نصیب تمام آن‌ها را نکند نقص بر بنت و بنتین وارد می‌شود و اگر پس از‌ موضوع کردن نصیب صاحبان فرض زیادتی باشد و وارثی نباشد که زیاده را به عنوان قرابت ببرد این زیاده بین صاحبان فرض بر طبق مقررات مواد فوق تقسیم می‌شود لیکن زوج و زوجه مطلقاً و مادر اگر حاجب داشته باشد از زیادی چیزی نمی‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده915

                انگشتری که میت معمولاً استعمال میکرده و همچنین قرآن و رخت‌های شخصی و شمشیر او به پسر بزرگ او می‌رسد بدون اینکه از ‌حصه او از این حیث چیزی کسر شود مشروط بر اینکه ترکه میت منحصر به این اموال نباشد.

            • role-of-daadpors

              مبحث دوم - در سهم‌الارث وراث طبقه دوم

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده916

                هر گاه برای میت وارث طبقه اولی نباشد ترکه او به وارث طبقه ثانیه می‌رسد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده917

                هر یک از وراث طبقه دوم اگر تنها باشد تمام ارث را می‌برد و اگر متعدد باشند ترکه بین آن‌ها بر طبق مواد ذیل تقسیم می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده918

                اگر میت اخوه ابوینی داشته باشد اخوه ابی ارث نمی‌برند در صورت نبودن اخوه ابوینی اخوه ابی حصه ارث آن‌ها را می‌برند. ‌اخوه ابوینی و اخوه ابی هیچکدام اخوه امی را از ارث محروم نمی‌کنند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده919

                اگر وارث میت چند برادر ابوینی یا چند برادر ابی یا چند خواهر ابوینی و چند خواهر ابی باشند ترکه بین آن‌ها بالسویه تقسیم می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده920

                اگر وارث میت چند برادر و خواهر ابوینی یا چند برادر و خواهر ابی باشند حصه ذکور دو برابر اناث خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده921

                اگر وراث چند برادر امی یا چند خواهر امی یا چند برادر و خواهر امی باشند ترکه بین آن‌ها بالسویه تقسیم می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده922

                هر گاه اخوه ابوینی و اخوه امی با هم باشند تقسیم به طریق ذیل می‌شود: ‌اگر برادر یا خواهر امی یکی باشد سدس ترکه را می‌برد و بقیه مال اخوه ابوینی یا ابی است که به طریق مذکور در فوق تقسیم می‌نمایند. ‌اگر کلاله امی متعدد باشد ثلث ترکه به آن‌ها تعلق گرفته و بین خود بالسویه تقسیم می‌کنند و بقیه مال اخوه ابوینی یا ابی است که مطابق مقررات مذکور در فوق تقسیم می‌نمایند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده923

                هر گاه ورثه اجداد یا جدات باشد ترکه به طریق ذیل تقسیم می‌شود: ‌اگر جد یا جده تنها باشد اعم از ابی یا امی تمام ترکه به او تعلق می‌گیرد. ‌اگر اجداد و جدات متعدد باشند در صورتی که ابی باشند ذکور دو برابر اناث می‌برد و اگر همه امی باشند بین آن‌ها بالسویه تقسیم می‌گردد. اگر جد یا جده ابی و جد یا جده امی با هم باشند ثلث ترکه به جد یا جده امی می‌رسد و در صورت تعداد اجداد امی، آن ثلث بین آنها بالسویه تقسیم‌ می‌شود و دو ثلث دیگر به جد یا جده ابی می‌رسد و در صورت تعدد، حصه ذکور از آن دو ثلث، دو برابر حصه اناث خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده924

                هر گاه میت اجداد و کلاله با هم داشته باشد دو ثلث ترکه به وراثی می‌رسد که از طرف پدر قرابت دارند و در تقسیم آن حصه ذکور دو برابر اناث خواهد بود و یک ثلث به وراثی می‌رسد که از طرف مادر قرابت دارند و بین خود بالسویه تقسیم می‌نمایند لیکن اگر خویش مادری فقط یک ‌برادر یا یک خواهر امی باشد فقط سدس ترکه به او تعلق خواهد گرفت.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده925

                در تمام صور مذکوره در مواد فوق اگر برای میت نه برادر باشد و نه خواهر، اولاد اخوه قائم مقام آن‌ها شده و با اجداد ارث می‌برند در این صورت تقسیم ارث نسبت به اولاد اخوه بر حسب نسل به عمل می‌آید یعنی هر نسل حصه کسی را میبرد که به واسطه او به میت میرسد بنابراین ‌اولاد اخوه ابوینی یا ابی حصه اخوه ابوینی یا ابی تنها و اولاد کلاله امی حصه کلاله امی را می‌برند. ‌در تقسیم بین افراد یک نسل اگر اولاد اخوه ابوینی یا ابی تنها باشند ذکور دو برابر اناث میبرد و اگر از کلاله امی باشند بالسویه تقسیم می‌کنند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده926

                در صورت اجتماع کلاله ابوینی و ابی و امی کلاله ابی ارث نمی‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده927

                در تمام مواد مذکوره در این مبحث هر یک از زوجین که باشد فرض خود را از اصل ترکه می‌برد و این فرض عبارت است از نصف اصل ترکه برای زوج و ربع آن برای زوجه. ‌متقربین به مادر هم اعم از اجداد یا کلاله فرض خود را از اصل ترکه می‌برند. ‌هر گاه به واسطه ورود زوج یا زوجه نقصی موجود گردد نقص بر کلاله ابوینی یا ابی یا بر اجداد ابی وارد می‌شود.

            • role-of-daadpors

              مبحث سوم - در سهم‌الارث وراث طبقه سوم

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده928

                هر گاه برای میت وراث طبقه دوم نباشد ترکه او به وراث طبقه سوم میرسد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده929

                هر یک از وراث طبقه سوم اگر تنها باشد تمام ارث را می‌برد و اگر متعدد باشند ترکه بین آن‌ها بر طبق مواد ذیل تقسیم می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده930

                اگر میت اعمام یا اخوال ابوینی داشته باشد اعمام یا اخوال ابی ارث نمی‌برند، در صورت نبودن اعمام یا اخوال ابوینی اعمام یا اخوال ‌ابی حصه آن‌ها را می‌برند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده931

                هر گاه وارث متوفی چند نفر عمو یا چند نفر عمه باشند ترکه بین آنها بالسویه تقسیم می‌شود در صورتی که همه آن‌ها ابوینی یا همه ابی یا‌ همه امی باشند. هر گاه عمو و عمه با هم باشند در صورتی که همه امی باشند ترکه را بالسویه تقسیم می‌نمایند و در صورتی که همه ابوینی یا ابی باشند حصه ذکور دو برابر اناث خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده932

                در صورتی که اعمام امی و اعمام ابوینی یا ابی با هم باشند عم یا عمه امی اگر تنها باشند سدس ترکه به او تعلق می‌گیرد و اگر متعدد‌ باشند ثلث ترکه و این ثلث را مابین خود بالسویه تقسیم می‌کنند و باقی ترکه به اعمام ابوینی یا ابی می‌رسد که در تقسیم ذکور دو برابر اناث می‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده933

                هر گاه وراث متوفی چند نفر دایی یا چند نفر خاله یا چند نفر دایی و چند نفر خاله با هم باشند ترکه بین آنها بالسویه تقسیم می‌شود خواه‌ همه ابوینی خواه همه ابی و خواه همه امی باشند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده934

                اگر وراث میت دایی و خاله ابی یا ابوینی یا دایی و خاله امی باشند طرف امی اگر یکی باشد سدس ترکه را می‌برد و اگر متعدد باشند‌ ثلث آن را می‌برند و بین خود بالسویه تقسیم می‌کنند و مابقی مال دایی و خاله‌های ابوینی یا ابی است که آنها هم بین خود بالسویه تقسیم می‌نمایند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده935

                اگر برای میت یک یا چند نفر اعمام یا یک یا چند نفر اخوال باشد ثلث ترکه به اخوال و دو ثلث آن به اعمام تعلق می‌گیرد. ‌تقسیم ثلث بین اخوال بالسویه به عمل می‌آید لیکن اگر بین اخوال یک نفر امی باشد سدس حصه اخوال به او می‌رسد و اگر چند نفر امی باشند ثلث آن حصه به آن‌ها داده می‌شود و در صورت اخیر تقسیم بین آن‌ها بالسویه به عمل می‌آید. در تقسیم دو ثلث بین اعمام حصه ذکور دو برابر اناث خواهد بود لیکن اگر بین اعمام یک نفر امی باشد سدس حصه اعمام به او می‌رسد و اگر چند نفر امی باشند ثلث آن حصه به آن‌ها می‌رسد و در صورت اخیر آن ثلث را بالسویه تقسیم می‌کنند. در تقسیم پنج سدس و یا دو ثلث که از حصه اعمام باقی می‌ماند بین اعمام ابوینی یا ابی حصه و ذکور دو برابر اناث خواهد بود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده936

                با وجود اعمام یا اخوال اولاد آن‌ها ارث نمی‌برند مگر در صورت انحصار وارث به یک پسر عموی ابوینی با یک عموی ابی تنها که فقط‌ در این صورت پسر عمو، عمو را از ارث محروم می‌کند لیکن اگر با پسر عموی ابوینی خال یا خاله باشد یا اعمام متعدد باشند ولو ابی تنها، پسر عمو ارث ‌‌نمی‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده937

                هر گاه برای میت نه اعمام باشد و نه اخوال اولاد آن‌ها به جای آن‌ها ارث می‌برند و نصیب هر نسل نصیب کسی خواهد بود که به واسطه او ‌به میت متصل می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده938

                در تمام موارد مزبوره در این مبحث هر یک از زوجین که باشد فرض خود را از اصل ترکه می‌برد و این فرض عبارت است از نصف اصل ترکه برای زوج و ربع آن برای زوجه. ‌متقرب به مادر هم نصیب خود را از اصل ترکه می‌برد باقی ترکه مال متقرب به پدر است و اگر نقصی هم باشد بر متقربین به پدر وارد می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده939

                در تمام موارد مذکوره در این مبحث و دو مبحث قبل اگر وارث خنثی بوده و از جمله وراثی باشد که از ذکور آن‌ها دو برابر اناث میبرند‌ سهم‌الارث او به طریق ذیل معین می‌شود: ‌اگر علائم رجولیت غالب باشد سهم‌الارث یک پسر از طبقه خود و اگر علائم اناثیت غلبه داشته باشد سهم‌الارث یک دختر از طبقه خود را می‌برد و اگر هیچ یک از علائم غالب نباشد نصف مجموع سهم‌الارث یک پسر و یک دختر از طبقه خود را خواهد برد.

            • role-of-daadpors

              مبحث چهارم - در میراث زوج و زوجه

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده940

                زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث می‌برند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده941

                سهم‌الارث زوج و زوجه از ترکه یکدیگر به طوری است که در مواد 913 - 927 و 938 ذکر شده است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده942

                در صورت تعدد زوجات ربع یا ثمن ترکه که تعلق به زوجه دارد بین همه آنان بالسویه تقسیم می‌شود.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده943

                اگر شوهر زن خود را به طلاق رجعی مطلقه کند هر یک از آن‌ها که قبل از انقضاء عده بمیرد دیگری از او ارث می‌برد لیکن اگر فوت یکی ‌از آن‌ها بعد از انقضاء عده بوده و یا طلاق بائن باشد از یکدیگر ارث نمی‌برند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده944

                اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و در ظرف یک سال از تاریخ طلاق به همان مرض بمیرد زوجه از او ارث میبرد اگرچه ‌طلاق بائن باشد مشروط بر اینکه زن شوهر نکرده باشد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده945

                اگر مردی در حال مرض زنی را عقد کند و در همان مرض قبل از دخول بمیرد زن از او ارث نمی‌برد لیکن اگر بعد از دخول یا بعد از صحت یافتن از آن مرض بمیرد زن از او ارث می‌برد.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده946

                زوج از تمام اموال زوجه ارث می‌برد و زوجه در صورت فرزنددار بودن زوج یک هشتم از عین اموال منقول و یک هشتم از قیمت اموال غیرمنقول اعم از عرصه و اعیان ارث می‌برد در صورتی که زوج هیچ فرزندی نداشته باشد سهم زوجه یک چهارم از کلیه اموال به ترتیب فوق می‌باشد. تبصره (الحاقی 1389/5/26) - مفاد این ماده در خصوص وراث متوفایی که قبل از تصویب آن فوت کرده ولی هنوز ترکه او تقسیم نشده ‌است نیز لازم‌الاجرا است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده947

                به موجب ماده واحده «قانون اصلاح موادی از قانون مدنی» مصوب 1387/11/6 حذف شده است.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده948

                هرگاه ورثه از اداء قیمت امتناع کنند زن می‌تواند حق خود را از عین اموال استیفاء کند.

              • گروه وکلای دادپرس

                ماده949

                در صورت نبودن هیچ وارث دیگر به غیر از زوج یا زوجه شوهر تمام ترکه زن متوفای خود را می‌برد لیکن زن فقط نصیب خود را و بقیه‌ ترکه شوهر در حکم مال اشخاص بلاوارث و تابع ماده 866 خواهد بود.

    • role-of-daadpors

      کتاب سوم - در مقررات مختلفه

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده950

        مثلی که در این قانون ذکر شده عبارت از مالی است که اشباه و نظایر آن نوعاً زیاد و شایع باشد مانند حبوبات و نحو آن و قیمی مقابل ‌آن است. معذلک تشخیص این معنا با عرف می‌باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده951

        تعدی، تجاوز نمودن از حدود اذن یا متعارف است نسبت به مال یا حق دیگری.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده952

        تفریط عبارت است از ترک عملی که به موجب قرارداد یا متعارف برای حفظ مال غیر لازم است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده953

        تقصیر اعم است از تفریط و تعدی.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده954

        کلیه عقود جائزه به موت احد طرفین منفسخ میشود و همچنین به سفه در مواردی که رشد معتبر است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده955

        مقررات این قانون در مورد کلیه اموری که قبل از این قانون واقع شده معتبر است.

  • role-of-daadpors

    جلد دوم‌ - در اشخاص

    • role-of-daadpors

      کتاب اول - در کلیات

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده956

        اهلیت برای دارا بودن حقوق با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام میشود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده957

        حمل از حقوق مدنی متمتع میگردد مشروط بر اینکه زنده متولد شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده958

        هر انسان متمتع از حقوق مدنی خواهد بود لیکن هیچ‌کس نمیتواند حقوق خود را اعمال و اجرا کند مگر اینکه برای این امر اهلیت قانونی‌ داشته باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده959

        هیچ کس نمیتواند به طور کلی حق تمتع و یا حق اجراء تمام یا قسمتی از حقوق مدنی را از خود سلب کند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده960

        هیچ کس نمیتواند از خود سلب حریت کند و یا در حدودی که مخالف قوانین و یا اخلاق حسنه باشد از استفاده از حریت خود صرف‌ نظر کند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده961

        جز در موارد ذیل اتباع خارجه نیز از حقوق مدنی متمتع خواهند بود: 1) در مورد حقوقی که قانون آن را صراحتا منحصر به اتباع ایران نموده و یا آن را صراحتا از اتباع خارجه سلب کرده است. 2) در مورد حقوق مربوط به احوال شخصی که قانون دولت متبوع تبعه خارجه آن را قبول نکرده. 3) در مورد حقوق مخصوصه که صرفا از نقطه نظر جامعه ایرانی ایجاد شده باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده962

        تشخیص اهلیت هر کس برای معامله کردن بر حسب قانون دولت متبوع او خواهد بود معذلک اگر یک نفر تبعه خارجه در ایران عمل‌ حقوقی انجام دهد در صورتی که مطابق قانون دولت متبوع خود برای انجام آن عمل واجد اهلیت نبوده و یا اهلیت ناقصی داشته است آن شخص برای‌ انجام آن عمل واجد اهلیت محسوب خواهد شد در صورتی که قطع نظر از تابعیت خارجی او مطابق قانون ایران نیز بتوان او را برای انجام آن عمل‌ دارای اهلیت تشخیص داد. ‌حکم اخیر نسبت به اعمال حقوقی که مربوط به حقوق خانوادگی و یا حقوق ارثی بوده و یا مربوط به نقل و انتقال اموال غیرمنقول واقع در خارج ایران‌ می‌باشد شامل نخواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده963

        اگر زوجین تبعه یک دولت نباشند روابط شخصی و مالی بین آنها تابع قوانین دولت متبوع شوهر خواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده964

        روابط بین ابوین و اولاد تابع قانون دولت متبوع پدر است مگر اینکه نسبت طفل فقط به مادر مسلم باشد که در این صورت روابط بین ‌طفل و مادر او تابع قانون دولت متبوع مادر خواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده965

        ولایت قانونی و نصب قیم بر طبق قوانین دولت متبوع مولی ‌علیه خواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده966

        تصرف و مالکیت و سایر حقوق بر اشیاء منقول یا غیرمنقول تابع قانون مملکتی خواهد بود که آن اشیاء در آنجا واقع می‌باشند معذلک‌ حمل و نقل شدن شیئی منقول از مملکتی به مملکت دیگر نمیتواند به حقوقی که ممکن است اشخاص مطابق قانون محل وقوع اولی شیء نسبت به آن تحصیل کرده باشند خللی وارد آورد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده967

        ترکه منقول یا غیرمنقول اتباع خارجه که در ایران واقع است فقط از حیث قوانین اصلیه از قبیل قوانین مربوطه به تعیین وراث و مقدار‌ سهم‌الارث آن‌ها و تشخیص قسمتی که متوفی می‌توانسته است به موجب وصیت تملیک نماید تابع قانون دولت متبوع متوفی خواهد ب

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده968

        تعهدات ناشی از عقود تابع قانون محل وقوع عقد است مگر اینکه متعاقدین اتباع خارجه بوده و آن را صریحاً یا ضمناً تابع قانون دیگری قرار داده باشند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده969

        اسناد از حیث طرز تنظیم تابع قانون محل تنظیم خود میباشند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده970

        مامورین سیاسی یا قنسولی دول خارجه در ایران وقتی می‌توانند به اجرای عقد نکاح مبادرت نمایند که طرفین عقد هر دو تبعه دولت‌ متبوع آن‌ها بوده و قوانین دولت مزبور نیز این اجازه را به آن‌ها داده باشد در هر حال نکاح باید در دفاتر سجل احوال ثبت شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده971

        دعاوی از حیث صلاحیت محاکم و قوانین راجعه به اصول محاکمات تابع قانون محلی خواهد بود که در آنجا اقامه میشود، مطرح ‌بودن همان دعوی در محکمه اجنبی رافع صلاحیت محکمه ایرانی نخواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده972

        احکام صادره از محاکم خارجه و همچنین اسناد رسمی لازم‌الاجرا تنظیم شده در خارجه را نمی‌توان در ایران اجرا نمود مگر اینکه‌ مطابق قوانین ایران امر به اجرای آنها صادر شده باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده973

        اگر قانون خارجه که باید مطابق ماده 7 جلد اول این قانون و یا بر طبق مواد فوق رعایت گردد به قانون دیگری احاله داده باشد محکمه ‌مکلف به رعایت این احاله نیست مگر این که احاله به قانون ایران شده باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده974

        مقررات ماده 7 و مواد 962 تا 974 این قانون تا حدی به موقع اجراء گذارده میشود که مخالف عهود بین‌المللی که دولت ایران آن را ‌امضاء کرده و یا مخالف با قوانین مخصوصه نباشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده975

        محکمه نمی‌تواند قوانین خارجی و یا قراردادهای خصوصی را که برخلاف اخلاق حسنه بوده و یا به واسطه جریحه‌دار کردن ‌احساسات جامعه یا به علت دیگر مخالف با نظم عمومی محسوب می‌شود به موقع اجرا گذارد اگرچه اجراء قوانین مزبور اصولا مجاز باشد.

    • role-of-daadpors

      کتاب دوم - در تابعیت

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده976

        اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب میشوند: 1) کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آن‌ها مسلم باشد. تبعیت خارجی کسانی مسلم است که مدارک تابعیت آن‌ها مورد‌ اعتراض دولت ایران نباشد. 2) کسانی که پدر آن‌ها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارجه متولد شده باشند. 3) کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنان غیرمعلوم باشد. 4) کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آن‌ها در ایران متولد شده به وجود آمده‌اند. 5) کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن هیجده سال تمام لااقل 1 سال دیگر در ایران‌ اقامت کرده باشند والا قبول شدن آن‌ها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است. 6) هر زن تبعه خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند. 7) هر تبعه خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد. تبصره - اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و قنسولی خارجه مشمول فقره 4 و 5 نخواهند بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده977

        (اصلاحی 1348/11/27) الف) هر گاه اشخاص مذکور در بند 4 ماده 976 پس از رسیدن به سن 18 سال تمام بخواهند تابعیت پدر خود را قبول کنند باید ظرف یک سال درخواست کتبی به ضمیمه تصدیق دولت متبوع پدرشان دایر به اینکه آن‌ها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند. ب) هر گاه اشخاص مذکور در بند 5 ماده 976 پس از رسیدن به سن 18 سال تمام بخواهند به تابعیت پدر خود باقی بمانند باید ظرف یک سال درخواست کتبی به ضمیمه تصدیق دولت متبوع پدرشان دایر به اینکه آن‌ها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده978

        نسبت به اطفالی که در ایران از اتباع دولی متولد شده‌اند که در مملکت متبوع آنها اطفال متولد از اتباع ایرانی را به موجب مقررات تبعه ‌خود محسوب داشته و رجوع آن‌ها را به تبعیت ایران منوط به اجازه می‌کنند معامله متقابل خواهد شد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده979

        اشخاصی که دارای شرایط ذیل باشند می‌توانند تابعیت ایران را تحصیل کنند: 1) به سن هیجده سال تمام رسیده باشند. 2) 5 سال اعم از متوالی یا متناوب در ایران ساکن بوده باشند. 3) فراری از خدمت نظامی نباشند. 4) در هیچ مملکتی به جنحه مهم یا جنایت غیر سیاسی محکوم نشده باشند. ‌در مورد فقره دوم این ماده مدت اقامت در خارجه برای خدمت دولت ایران در حکم اقامت در خاک ایران است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده980

        (اصلاحی 1370/8/14) - کسانی که به امور عام المنفعه ایران خدمت و یا مساعدت شایانی کرده باشند و همچنین اشخاصی که دارای عیال ایرانی هستند و از او اولاد دارند و یا دارای مقامات عالی علمی و متخصص در امور عام‌المنفعه می‌باشند و تقاضای ورود به تابعیت دولت جمهوری اسلامی ایران را می‌نمایند در صورتی که دولت ورود آن‌ها را به تابعیت دولت جمهوری اسلامی ایران صلاح بداند بدون رعایت شرط اقامت ممکن است با تصویب هیات وزیران به تابعیت ایران قبول شوند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده981

        [منسوخ 1370/8/14].

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده982

        (اصلاحی 1370/8/14) - اشخاصی که تحصیل تابعیت ایرانی نموده یا بنمایند از کلیه حقوقی که برای ایرانیان مقرر است بهره‌مند می‌شوند لیکن نمی‌توانند به مقامات زیر نائل گردند: 1- ریاست جمهوری و معاونین او. 2- عضویت در شورای نگهبان و ریاست قوه قضائیه. 3- وزارت و کفالتِ وزارت و استانداری و فرمانداری. 4- عضویت در مجلس شورای اسلامی. 5- عضویت شوراهای استان و شهرستان و شهر. 6- استخدام در وزارت امور خارجه و نیز احراز هر گونه پست و یا ماموریت سیاسی. 7- قضاوت. 8- عالی‌ترین رده فرماندهی در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی. 9- تصدی پست‌های مهم اطلاعاتی و امنیتی.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده983

        درخواست تابعیت باید مستقیما یا به توسط حکام یا ولات به وزارت امور خارجه تسلیم شده و دارای منضمات ذیل باشد: 1) سواد مصدق اسناد هویت تقاضا کننده و عیال و اولاد او. 2) تصدیق‌نامه نظمیه دائر به تعیین مدت اقامت تقاضاکننده در ایران و نداشتن سوء سابقه و داشتن مکنت کافی یا شغل معین برای تامین معاش. وزارت امور خارجه در صورت لزوم اطلاعات راجعه به شخص تقاضا کننده را تکمیل و آن را به هیات وزراء ارسال خواهد نمود تا هیات مزبور در قبول ‌یا رد آن تصمیم مقتضی اتخاذ کند در صورت قبول شدن تقاضا سند تابعیت به درخواست کننده تسلیم خواهد شد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده984

        زن و اولاد صغیر کسانی که بر طبق این قانون تحصیل تابعیت ایران می‌نمایند تبعه دولت ایران شناخته می‌شوند ولی زن در ظرف 1 سال از تاریخ صدور سند تابعیت شوهر و اولاد صغیر در ظرف یک سال از تاریخ رسیدن به سن هیجده سال تمام می‌توانند اظهاریه کتبی به وزارت امور خارجه داده و تابعیت مملکت سابق شوهر و یا پدر را قبول کند لیکن به اظهاریه اولاد اعم از ذکور و اناث باید تصدیق مذکور در ماده 977 ضمیمه شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده985

        تحصیل تابعیت ایرانی پدر به هیچ وجه درباره اولاد او که در تاریخ تقاضانامه به سن هیجده سال تمام رسیده‌اند موثر نمی‌باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده986

        زن غیر ایرانی که در نتیجه ازدواج ایرانی می‌شود می‌توانند بعد از طلاق یا فوت شوهر ایرانی به تابعیت اول خود رجوع نماید مشروط بر‌ اینکه وزارت امور خارجه را کتبا مطلع کند ولی هر زن شوهر مرده که از شوهر سابق خود اولاد دارد نمی‌تواند مادام که اولاد او به سن 18 سال تمام‌ نرسیده از این حق استفاده کند و در هر حال زنی که مطابق این ماده تبعه خارجه می‌شود حق داشتن اموال غیرمنقوله نخواهد داشت مگر در حدودی که ‌این حق به اتباع خارجه داده شده باشد و هر گاه دارای اموال غیرمنقول بیش از آنچه که برای اتباع خارجه داشتن آن جایز است بوده یا بعدا ‌به ارث اموال غیرمنقولی بیش از آن حد به او برسد باید در ظرف یک سال از تاریخ خروج از تابعیت ایران یا دارا شدن ملک در مورد ارث مقدار مازاد را به نحوی از انحاء به اتباع ایران منتقل کند والا اموال مزبور با نظارت مدعی‌العموم محل به فروش رسیده و پس از وضع مخارج فروش قیمت به آن‌ها داده ‌خواهد شد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده987

        (اصلاحی 1370/8/14) - زن ایرانی که با تبعه خارجه مزاوجت می‌نماید به تابعیت ایرانی خود باقی خواهد ماند مگر اینکه مطابق قانون مملکت زوج تابعیت شوهر به واسطه وقوع عقد ازدواج به زوجه تحمیل شود ولی در هر صورت بعد از وفات شوهر و یا تفریق به صرف تقدیم درخواست به وزارت امور خارجه به انضمام ورقه تصدیق فوت شوهر و یا سند تفریق، تابعیت اصلیه زن با جمیع حقوق و امتیازات راجعه به آن مجدداً به او تعلق خواهد گرفت. تبصره 1 (الحاقی 1361/10/8 و اصلاحی 1370/8/14) - هر گاه قانون تابعیت مملکت زوج زن را بین حفظ تابعیت اصلی و تابعیت زوج مخیر بگذارد در این مورد زن ایرانی که بخواهد تابعیت مملکت زوج را دارا شود و علل موجهی هم برای تقاضای خود در دست داشته باشد، به شرط تقدیم تقاضانامه کتبی به وزارت امور خارجه ممکن است با تقاضای او موافقت گردد. تبصره 2 (الحاقی 1361/10/8 و اصلاحی 1370/8/14) - زن‌های ایرانی که بر اثر ازدواج تابعیت خارجی را تحصیل می‌کنند حق داشتن اموال غیرمنقول را در صورتی که موجب سلطه اقتصادی خارجی گردد، ندارند. تشخیص این امر با کمیسیونی متشکل از نمایندگان وزارتخانه‌های امور خارجه و کشور و اطلاعات است. مقررات ماده 988 و تبصره آن در قسمت خروج ایرانیانی که تابعیت خود را ترک نموده‌اند شامل زنان مزبور نخواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده988

        اتباع ایران نمیتوانند تبعیت خود را ترک کنند مگر به شرایط ذیل: 1- به سن 25 سال تمام رسیده باشند. 2- هیئت وزراء خروج از تابعیت آنان را اجازه دهد. 3- قبلا تعهد نمایند که در ظرف یک سال از تاریخ ترک تابعیت حقوق خود را بر اموال غیر منقول که در ایران دارا می‌باشند و یا ممکن است‌ بالوراثه دارا شوند ولو قوانین ایران اجازه تملک آن را به اتباع خارجه بدهد به نحوی از انحاء به اتباع ایرانی منتقل کنند زوجه و اطفال کسی که بر طبق‌ این ماده ترک تابعیت می‌نمایند اعم از اینکه اطفال مزبور صغیر یا کبیر باشند از تبعیت ایرانی خارج نمی‌گردد مگر اینکه اجازه هیئت وزراء شامل آن‌ها هم باشد. 4- خدمت تحت‌السلاح خود را انجام داده باشند. تبصره الف (اصلاحی 1348/11/27)- کسانی که بر طبق این ماده مبادرت به تقاضای ترک تابعیت ایران و قبول تابعیت خارجی می‌نمایند علاوه بر اجرای مقرراتی که ضمن بند (3) از این ماده درباره آنان مقرر است باید ظرف مدت سه ماه از تاریخ صدور سند ترک تابعیت از ایران خارج شوند. چنانچه ظرف مدت مزبور خارج نشوند مقامات صالحه امر به اخراج آن‌ها و فروش اموالشان صادر خواهند نمود و تمدید مهلت مقرره فوق حداکثر تا یک سال موکول به موافقت وزارت امور خارجه می‌باشد. تبصره ب (اصلاحی 1348/11/27)- هیئت وزیران می‌تواند ضمن تصویب ترک تابعیت زن ایرانی بی‌شوهر ترک تابعیت فرزندان او را نیز که فاقد پدر و جد پدری هستند و کمتر از 18 سال تمام دارند و یا به جهات دیگری محجورند اجازه دهد. فرزندان زن مذکور نیز که به سن 25 سال تمام نرسیده باشند می‌توانند به تبعیت از درخواست مادر، تقاضای ترک تابعیت نمایند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده989

        هر تبعه ایرانی که بدون رعایت مقررات قانونی بعد از تاریخ 1280 شمسی تابعیت خارجی تحصیل کرده باشد تبعیت خارجی او‌ کان‌لم‌یکن بوده و تبعه ایران شناخته می‌شود ولی در عین حال کلیه اموال غیرمنقوله او با نظارت مدعی‌العموم محل به فروش رسیده و پس از وضع‌ مخارج فروش قیمت آن به او داده خواهد شد و به علاوه از اشتغال به وزارت و معاونت وزارت و عضویت مجالس مقننه و انجمن های ایالتی و ولایتی و ‌بلدی و هرگونه مشاغل دولتی محروم خواهد بود. تبصره (الحاقی 1337/11/11)- هیات وزیران میتواند بنا به مصالحی به پیشنهاد وزارت امور خارجه تابعیت خارجی مشمولین این ماده را به رسمیت بشناسند. به اینگونه اشخاص با موافقت وزارت امور خارجه اجازه ورود به ایران یا اقامت می‌توان داد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده990

        از اتباع ایران کسی که خود یا پدرشان موافق مقررات، تبدیل تابعیت کرده باشند و بخواهند به تبعیت اصلیه خود رجوع نمایند به مجرد ‌درخواست به تابعیت ایران قبول خواهند شد مگر آنکه دولت تابعیت آنها را صلاح نداند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده991

        (اصلاحی 1370/8/14)- تکالیف مربوط به اجرای قانون تابعیت و اخذ مخارج دفتری در مورد کسانی که تقاضای تابعیت یا ترک تابعیت دولت جمهوری اسلامی ایران و تقاضای بقاء بر تابعیت اصلی را دارند به موجب آئین‌نامه‌ای که به تصویب هیات وزیران خواهد رسید معین خواهد شد.

    • role-of-daadpors

      کتاب سوم - در اسناد سجل احوال

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده992

        سجل احوال هر کس به موجب دفاتری که برای این امر مقرر است معین می‌شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده993

        امور ذیل باید در ظرف مدت و به طریقی که به موجب قوانین یا نظامات مخصوصه مقرر است به دایره سجل احوال اطلاع داده شود: 1- ولادت هر طفل و همچنین سقط هر جنین که بعد از ماه ششم از تاریخ حمل واقع شود. 2- ازدواج اعم از دائم و منقطع. 3- طلاق اعم از بائن و رجعی و همچنین بذل مدت. 4- وفات هر شخص.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده994

        حکم فوت فرضی غایب که بر طبق مقررات کتاب پنجم از جلد دوم این قانون صادر می‌شود باید در دفتر سجل احوال ثبت شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده995

        تغییر مطالبی که در دفاتر سجل احوال ثبت شده است ممکن نیست مگر به موجب حکم محکمه.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده996

        اگر عدم صحت مطالبی که به دایره سجل احوال اظهار شده است در محکمه ثابت گردد یا هویت کسی که در دفتر سجل احوال به عنوان ‌مجهول‌الهویه قید شده است معین شود و یا حکم فوت فرضی غایب ابطال گردد مراتب باید در دفاتر مربوطه سجل احوال قید شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده997

        هر کس باید دارای نام خانوادگی باشد اتخاذ نام‌های مخصوصی که به موجب نظامنامه اداره سجل احوال معین میشود ممنوع است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده998

        هر کس که اسم خانوادگی او را دیگری بدون حق اتخاذ کرده باشد میتواند اقامه دعوی کرده و در حدود قوانین مربوطه تغییر نام‌ خانوادگی غاصب را بخواهد. اگر کسی نام خانوادگی خود را که در دفاتر سجل احوال ثبت کرده است مطابق مقررات مربوطه به این امر تغییر دهد هر ذی‌نفع می‌تواند در ظرف مدت و ‌به طریقی که در قوانین یا نظامات مخصوصه مقرر است اعتراض کند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده999

        سند ولادت اشخاصی که ولادت آن‌ها در مدت قانونی به دایره سجل احوال اظهار شده است سند رسمی محسوب خواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1000

        سایر مطالب راجع به سجل احوال به موجب قوانین و نظامنامه‌های مخصوصه مقرر است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1001

        مامورین قنسولی ایران در خارجه باید نسبت به ایرانیان مقیم حوزه ماموریت خود وظایفی را که به موجب قوانین و نظامات جاریه به عهده دوایر سجل احوال مقرر است انجام دهند.

    • role-of-daadpors

      کتاب چهارم - در اقامتگاه

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1002

        اقامتگاه هر شخصی عبارت از محلی است که شخص در آنجا سکونت داشته و مرکز مهم امور او نیز در آنجا باشد اگر محل سکونت ‌شخصی غیر از مرکز مهم امور او باشد مرکز امور او اقامتگاه محسوب است. اقامتگاه اشخاص حقوقی مرکز عملیات آن‌ها خواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1003

        هیچ کس نمیتواند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1004

        تغییر اقامتگاه به وسیله سکونت حقیقی در محل دیگر به عمل می‌آید مشروط بر اینکه مرکز مهم امور او نیز به همان محل انتقال یافته ‌باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1005

        اقامتگاه زن شوهردار همان اقامتگاه شوهر است مع‌ذلک زنی که شوهر او اقامتگاه معلومی ندارد و همچنین زنی که با رضایت شوهر‌ خود و یا با اجازه محکمه مسکن علیحده اختیار کرده میتواند اقامتگاه شخصی علیحده نیز داشته باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1006

        اقامتگاه صغیر و محجور همان اقامتگاه ولی یا قیم آنها است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1007

        اقامتگاه مامورین دولتی محلی است که در آنجا ماموریت ثابت دارند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1008

        اقامتگاه افراد نظامی که در ساخلو هستند محل ساخلو آن‌ها است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1009

        اگر اشخاص کبیر که معمولا نزد دیگری کار یا خدمت می‌کنند در منزل کارفرما یا مخدوم خود سکونت داشته باشند اقامتگاه آن‌ها همان‌ اقامتگاه کارفرما یا مخدوم آن‌ها خواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1010

        اگر ضمن معامله یا قراردادی طرفین معامله یا یکی از آن‌ها برای اجرای تعهدات حاصله از آن معامله محلی غیر از اقامتگاه حقیقی خود ‌انتخاب کرده باشد نسبت به دعاوی راجعه به آن معامله همان محلی که انتخاب شده است اقامتگاه او محسوب خواهد شد و همچنین است در صورتی که برای ابلاغ اوراق دعوی و احضار و اخطار محلی را غیر از اقامتگاه حقیقی خود معین کند.

    • role-of-daadpors

      کتاب پنجم - در غایب مفقودالاثر

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1011

        غایب مفقودالاثر کسی است که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته و از او به هیچ وجه خبری نباشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1012

        اگر غایب مفقودالاثر برای اداره اموال خود تکلیفی معین نکرده باشد و کسی هم نباشد که قانونا حق تصدی امور او را داشته باشد ‌محکمه برای اداره اموال او یک نفر امین معین میکند تقاضای تعیین امین فقط از طرف مدعی‌العموم و اشخاص ذی‌نفع در این امر قبول می‌شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1013

        محکمه میتواند از امینی که معین میکند تقاضای ضامن یا تضمینات دیگر نماید.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1014

        اگر یکی از وراث غایب تضمینات کافیه بدهد محکمه نمی‌تواند امین دیگری معین نماید و وارث مزبور به این سمت معین خواهد شد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1015

        وظایف و مسئولیت‌های امینی که به موجب مواد قبل معین می‌گردد همان است که برای قیم مقرر است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1016

        هر گاه هم فوت و هم تاریخ فوت غایب مفقودالاثر مسلم شود اموال او بین وراث موجود حین‌الموت تقسیم میگردد اگرچه یک یا‌ چند نفر آنها از تاریخ فوت غایب به بعد فوت کرده باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1017

        اگر فوت غایب بدون تعیین تاریخ فوت ثابت گردد محکمه باید تاریخی را که فوت او در آن تاریخ محقق بوده معین کند در این صورت‌ اموال غایب بین وراثی که در تاریخ مزبور موجود بوده‌اند تقسیم میشود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1018

        مفاد ماده فوق در موردی نیز رعایت میگردد که حکم موت فرضی غایب صادر شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1019

        حکم موت فرضی غایب در موردی صادر می‌شود که از تاریخ آخرین خبری که از حیات او رسیده است مدتی گذشته باشد که عادتا‌ً چنین شخصی زنده نمی‌ماند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1020

        موارد ذیل از جمله مواردی محسوب است که عادتا‌ً شخص غایب زنده فرض نمی‌شود: 1- وقتی که ده سال تمام از تاریخ آخرین خبری که از حیات غایب رسیده است گذشته و در انقضاء مدت مزبور سن غایب از 75 سال گذشته‌ باشد. 2- وقتی که یک نفر به عنوانی از عناوین جزء قشون مسلح بوده و در زمان جنگ مفقود و سه سال تمام از تاریخ انعقاد صلح بگذرد بدون اینکه‌ خبری از او برسد هرگاه جنگ منتهی به انعقاد صلح نشده باشد مدت مزبور 5 سال از تاریخ ختم جنگ محسوب می‌شود. 3- وقتی که 1 نفر حین سفر بحری در کشتی بوده که آن کشتی در آن مسافرت تلف شده است سه سال تمام از تاریخ تلف شدن کشتی گذشته ‌باشد بدون اینکه از آن مسافر خبری برسد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1021

        در مورد فقره اخیر ماده قبل اگر با انقضاء مدت‌های ذیل که مبدا آن از روز حرکت کشتی محسوب می‌شود کشتی به مقصد نرسیده باشد ‌و در صورت حرکت بدون مقصد به بندری که از آنجا حرکت کرده برنگشته و از وجود آن به هیچ وجه خبری نباشد کشتی تلف شده محسوب ‌‌می‌شود. الف) برای مسافرت در بحر خزر و داخل خلیج فارس یک سال. ب) برای مسافرت در بحر عمان، اقیانوس هند، بحر احمر، بحر سفید (‌مدیترانه)، بحر سیاه و بحر آزوف دو سال. ج) برای مسافرت در سایر بحار سه سال‌.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1022

        اگر کسی در نتیجه واقعه‌ای به غیر آنچه در فقره 2 و 3 ماده 1020 مذکور است دچار خطر مرگ گشته و مفقود شده و یا در طیاره بوده‌ و طیاره مفقود شده باشد وقتی میتوان حکم موت فرضی او را صادر نمود که پنج سال از تاریخ دچار شدن به خطر مرگ بگذرد بدون اینکه خبری از حیات مفقود رسیده باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1023

        در مورد مواد 1020 و 1021 و 1022 محکمه وقتی میتواند حکم موت فرضی غایب را صادر نماید که در یکی از جراید محل و یکی ‌از روزنامه‌های کثیرالانتشار تهران اعلانی در سه دفعه متوالی هر کدام به فاصله یک ماه منتشر کرده و اشخاصی را که ممکن است از غایب خبری داشته‌ باشند دعوت نماید که اگر خبر دارند به اطلاع محکمه برسانند هر گاه یک سال از تاریخ اولین اعلان بگذرد و حیات غایب ثابت نشود حکم موت‌ فرضی او داده می‌شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1024

        اگر اشخاص متعدد در یک حادثه تلف شوند فرض بر این می‌شود که همه آن‌ها در آن واحد مرده‌اند. مفاد این ماده مانع از اجراء مقررات مواد 873 و 874 جلد اول این قانون نخواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1025

        وراث غایب مفقودالاثر می‌توانند قبل از صدور حکم موت فرضی او نیز از محکمه تقاضا نمایند که دارایی او را به تصرف آن‌ها بدهد‌ مشروط بر اینکه اولاً غایب مزبور کسی را برای اداره کردن اموال خود معین نکرده باشد و ثانیاً دو سال تمام از آخرین خبر غایب گذشته باشد بدون اینکه حیات یا ممات او معلوم باشد. در مورد این ماده رعایت ماده 1023 راجع به اعلان مدت یک سال حتمی است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1026

        در مورد ماده قبل وراث باید ضامن و یا تضمینات کافیه دیگر بدهند تا در صورت مراجعت غایب و یا در صورتی که اشخاص ثالث‌ حقی بر اموال او داشته باشند از عهده اموال یا حق اشخاص ثالث برآیند تضمینات مزبور تا موقع صدور حکم موت فرضی غایب باقی خواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1027

        بعد از صدور حکم فوت فرضی نیز اگر غایب پیدا شود کسانی که اموال او را به عنوان وراثت تصرف کرده‌اند باید آنچه را که از اعیان ‌یا عوض و یا منافع اموال مزبور حین پیدا شدن غایب موجود میباشد مسترد دارند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1028

        امینی که برای اداره کردن اموال غایب مفقودالاثر معین می‌شود باید نفقه زوجه دائم یا منقطعه که مدت او نگذشته و نفقه او را زوج‌ تعهد کرده باشد و اولاد غایب را از دارایی غایب تادیه نماید در صورت اختلاف در میزان نفقه تعیین آن به عهده محکمه است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1029

        هرگاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد زن او می‌تواند تقاضای طلاق کند در این صورت با رعایت ماده 1023 حاکم او را طلاق می‌دهد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1030

        اگر شخص غایب پس از وقوع طلاق و قبل از انقضاء مدت عده مراجعت نماید نسبت به طلاق حق رجوع دارد ولی بعد از انقضاء مدت ‌مزبور حق رجوع ندارد.

    • role-of-daadpors

      کتاب ششم - در قرابت

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1031

        قرابت بر دو قسم است: قرابت نسبی و قرابت سببی.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1032

        قرابت نسبی به ترتیب طبقات ذیل است: طبقه اول: پدر و مادر و اولاد و اولادِ اولاد. ‌طبقه دوم: اجداد و برادر و خواهر و اولاد آن‌ها. طبقه سوم: اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آن‌ها در هر طبقه درجات قرب و بعد قرابت نسبی به عده نسل‌ها در آن طبقه معین میگردد. مثلا در طبقه اول قرابت پدر و مادر با اولاد در درجه اول و نسبت‌ به اولادِ اولاد در درجه دوم خواهد بود و هکذا در طبقه دوم قرابت برادر و خواهر و جد و جده در درجه اول از طبقه دوم و اولاد برادر و خواهر و جد و ‌پدر در درجه دوم از طبقه دوم خواهد بود و در طبقه سوم قرابت عمو و دایی و عمه و خاله در درجه اول از طبقه سوم و درجه اولاد آن‌ها در درجه دوم از‌ آن طبقه است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1033

        هر کس در هر خط و به هر درجه که با یک نفر قرابت نسبی داشته باشد در همان خط و به همان درجه قرابت سببی با زوج یا زوجه او ‌خواهد داشت بنابراین پدر و مادر زن یک مرد اقربای درجه اول آن مرد و برادر و خواهر شوهر یک زن از اقربای سببی درجه دوم آن زن خواهند بود.

    • role-of-daadpors

      کتاب هفتم - در نکاح و طلاق

      • role-of-daadpors

        باب اول - در نکاح

        • role-of-daadpors

          فصل اول - در خواستگاری

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1034

            هر زنی را که خالی از موانع نکاح باشد میتوان خواستگاری نمود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1035

            وعده ازدواج ایجاد علقه زوجیت نمی‌‌کند اگرچه تمام یا قسمتی از مهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرر گردیده پرداخته شده ‌باشد بنابراین هر یک از زن و مرد مادام که عقد نکاح جاری نشده می‌‌تواند از وصلت امتناع کند و طرف دیگر نمی‌تواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج کرده یا از جهت صرف امتناع از وصلت مطالبه خسارتی نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1036

            به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 نسخ شده است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1037

            هر یک از نامزدها می‌تواند در صورت بهم خوردن وصلت منظور هدایائی را که به طرف دیگر یا ابوین او برای وصلت منظور داده ‌است مطالبه کند. اگر عین هدایا موجود نباشد مستحق قیمت هدایائی خواهد بود که عادتا نگاه داشته می‌شود مگر اینکه آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده‌ باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1038

            مفاد ماده قبل از حیث رجوع به قیمت در موردی که وصلت منظور در اثر فوت یکی از نامزدها بهم بخورد مجری نخواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1039

            به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 نسخ شده است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1040

            هر یک از طرفین می‌ تواند برای انجام وصلت منظور از طرف مقابل تقاضا کند که تصدیق طبیب به صحت از امراض مسریه مهم از ‌قبیل سفلیس و سوزاک و سل ارائه دهد.

        • role-of-daadpors

          فصل دوم - قابلیت صحی برای ازدواج

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1041

            (اصلاحی 1381/4/1 مجمع تشخیص مصلحت نظام)- عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1042

            به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 نسخ شده است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1043

            (اصلاحی 1370/8/17)- نکاح دختر باکره اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می‌تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آن‌ها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1044

            (اصلاحی 1370/8/17)- در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشند و استیذان از آن‌ها نیز عادتاً غیرممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی می‌تواند اقدام به ازدواج نماید. تبصره (الحاقی 1370/8/17)- ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق در دادگاه مدنی خاص می‌باشد.

        • role-of-daadpors

          فصل سوم - در موانع نکاح

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1045

            نکاح با اقارب نسبی ذیل ممنوع است اگر چه قرابت حاصل از شبهه یا زنا باشد. 1) نکاح با پدر و اجداد و با مادر و جدات هر قدر که بالا برود. 2) نکاح با اولاد هر قدر که پایین برود. 3) نکاح با برادر و خواهر و اولاد آن‌ها تا هر قدر که پایین برود. 4) نکاح با عمات و خالات خود و عمات و خالات پدر و مادر و اجداد و جدات.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1046

            قرابت رضاعی از حیث حرمت نکاح در حکم قرابت نسبی است مشروط بر این که: - اولاً شیر زن از حمل مشروع حاصل شده باشد. - ثانیاً شیر مستقیما از پستان مکیده شده باشد. - ثالثاً طفل لااقل یک شبانه روز و یا 15 دفعه متوالی شیر کامل خورده باشد بدون این که در بین، غذای دیگر یا شیر زن دیگر را بخورد. - رابعاً شیر خوردن طفل قبل از تمام شدن دو سال از تولد او باشد. - خامساً مقدار شیری که طفل خورده است از یک زن و از یک شوهر باشد. بنابراین اگر طفل در شبانه روز مقداری از شیر یک زن و مقداری از شیر‌زن دیگر بخورد موجب حرمت نمی‌شود، اگرچه شوهر آن دو زن یکی باشد و همچنین اگر یک زن یک دختر و یک پسر رضاعی داشته باشد که هر یک‌ را از شیر متعلق به شوهر دیگر شیر داده باشد آن پسر و یا آن دختر، برادر و خواهر رضاعی نبوده و ازدواج بین آن‌ها از این حیث ممنوع نمی‌باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1047

            نکاح بین اشخاص ذیل به واسطه مصاهره ممنوع دائمی است: 1- بین مرد و مادر و جدات زن از هر درجه که باشد اعم از نسبی و رضاعی. 2- بین مرد و زنی که سابقاً زن پدر و یا زن یکی از اجداد یا زن پسر یا زن یکی از احفاد او بوده است هر چند قرابت رضاعی باشد. 3- بین مرد با اناث از اولاد زن از هر درجه که باشد ولو رضاعی، مشروط بر اینکه بین زن و شوهر زناشویی واقع شده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1048

            جمع بین دو خواهر ممنوع است اگرچه به عقد منقطع باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1049

            هیچ کس نمی‌تواند دختر برادر زن و یا دختر خواهر زن خود را بگیرد مگر با اجازه زن خود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1050

            هر کس زن شوهردار را با علم به وجود علقه زوجیت و حرمت نکاح و یا زنی را که در عده طلاق و یا در عده وفات است با علم به عده ‌و حرمت نکاح برای خود عقد کند عقد باطل و آن زن مطلقاً بر آن شخص حرام موبد می‌شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1051

            حکم مذکور در ماده فوق در موردی نیز جاری است که عقد از روی جهل ‌به تمام یا یکی از امور مذکوره فوق بوده و نزدیکی هم واقع ‌شده باشد. در صورت جهل و عدم وقوع نزدیکی عقد باطل ولی حرمت ابدی حاصل نمی‌شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1052

            تفریقی که با لعان حاصل می‌شود موجب حرمت ابدی است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1053

            عقد در حال احرام باطل است و با علم به حرمت موجب حرمت ابدی است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1054

            زنای با زن شوهردار یا زنی که در عده رجعیه است موجب حرمت ابدی است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1055

            نزدیکی به شبهه و زنا اگر سابق بر نکاح باشد از حیث مانعیت نکاح در حکم نزدیکی با نکاح صحیح است ولی مبطل نکاح سابق ‌نیست.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1056

            اگر کسی با پسری عمل شنیع کند نمیتواند مادر یا خواهر یا دختر او را تزویج کند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1057

            زنی که سه مرتبه متوالی زوجه یک نفر بوده و مطلقه شده بر آن مرد حرام می‌شود، مگر این که به عقد دائم به زوجیت مرد دیگری ‌درآمده و پس از وقوع نزدیکی با او به واسطه طلاق یا فسخ یا فوت، فراق حاصل شده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1058

            زن هر شخصی که به نه طلاق که شش تای آن عدی است مطلقه شده باشد بر آن شخص حرام موبد می‌شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1059

            نکاح مسلمه با غیرمسلم جایز نیست.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1060

            ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجه در مواردی هم که مانع قانونی ندارد موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1061

            دولت می‌تواند ازدواج بعضی از مستخدمین و مامورین رسمی و محصلین دولتی را با زنی که تبعه خارجه باشد موکول به اجازه ‌مخصوص نماید.

        • role-of-daadpors

          فصل چهارم - شرایط صحت نکاح

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1062

            نکاح واقع میشود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1063

            ایجاب و قبول ممکن است از طرف خود مرد و زن صادر شود و یا از طرف اشخاصی که قانونا حق عقد دارند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1064

            عاقد باید عاقل و بالغ و قاصد باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1065

            توالی عرفی ایجاب و قبول شرط صحت عقد است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1066

            هر گاه یکی از متعاقدین یا هر دو لال باشند عقد به اشاره از طرف لال نیز واقع می‌شود مشروط بر اینکه به طور وضوح حاکی از انشای عقد باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1067

            تعیین زن و شوهر به نحوی که برای هیچ یک از طرفین در شخص طرف دیگر شبهه نباشد شرط صحت نکاح است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1068

            تعلیق در عقد موجب بطلان است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1069

            شرط خیار فسخ نسبت به عقد نکاح باطل است ولی در نکاح دائم شرط خیار نسبت به صداق جایز است مشروط بر این که مدت آن ‌معین باشد و بعد از فسخ مثل آن است که اصلا مهر ذکر نشده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1070

            رضای زوجین شرط نفوذ عقد است و هر گاه مکره بعد از زوال کُره عقد را اجازه کند نافذ است، مگر این که اکراه به درجه‌ای بوده که عاقد‌ فاقد قصد باشد.

        • role-of-daadpors

          فصل پنجم - وکالت در نکاح

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1071

            هر یک از مرد و زن می‌تواند برای عقد نکاح وکالت به غیر دهد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1072

            در صورتی که وکالت به طور اطلاق داده شود وکیل نمی‌تواند موکله را برای خود تزویج کند، مگر این که این اذن صریحاً به او داده شده ‌باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1073

            اگر وکیل از آنچه که موکل راجع به شخص یا مهر یا خصوصیات دیگر معین کرده تخلف کند صحت عقد متوقف بر تنفیذ موکل‌ خواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1074

            حکم ماده فوق در موردی نیز جاری است که وکالت بدون قید بوده و وکیل مراعات مصلحت موکل را نکرده باشد.

        • role-of-daadpors

          فصل ششم - در نکاح منقطع

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1075

            نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1076

            مدت نکاح منقطع باید کاملاً معین شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1077

            در نکاح منقطع احکام راجع به وراثت زن و به مهر او همان است که در باب ارث و در فصل آتی مقرر شده است.

        • role-of-daadpors

          فصل هفتم - در مهر

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1078

            هر چیزی را که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد می‌توان مهر قرار داد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1079

            مهر باید بین طرفین تا حدی که رفع جهالت آن‌ها بشود معلوم باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1080

            تعیین مقدار مهر منوط به تراضی طرفین است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1081

            اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم تادیه مهر در مدت معین، نکاح باطل خواهد بود نکاح و مهر صحیح، ولی شرط باطل‌ است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1082

            به مجرد عقد زن مالک مهر میشود و می‌تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید. تبصره (الحاقی 1376/4/29) - چنانچه مهریه وجه رایج باشد متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تادیه نسبت به سال اجرای عقد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می‌گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر این که زوجین در حین اجرای عقد به نحو دیگری تراضی کرده باشند. آیین‌نامه اجرایی این قانون حداکثر ظرف مدت سه ماه از تاریخ تصویب توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران با همکاری وزارت دادگستری و وزارت امور اقتصادی و دارایی تهیه و به تصویب هیات وزیران خواهد رسید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1083

            برای تادیه تمام و یا قسمتی از مهر می‌توان مدت یا اقساطی قرار داد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1084

            هر گاه مهر عین معین باشد و معلوم گردد قبل از عقد معیوب بوده و یا بعد از عقد و قبل از تسلیم معیوب و یا تلف شود شوهر ضامن ‌عیب و تلف است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1085

            زن میتواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر این که مهر او حال باشد و این امتناع ‌مسقط حق نفقه نخواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1086

            اگر زن قبل از اخذ مهر به اختیار خود به ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد قیام نمود دیگر نمی‌تواند از حکم ماده قبل استفاده کند ‌معذلک حقی که برای مطالبه مهر دارد ساقط نخواهد شد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1087

            اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد نکاح صحیح است و طرفین می‌توانند بعد از عقد، مهر را به تراضی معین‌ کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین، بین آن‌ها نزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1088

            در مورد ماده قبل، اگر یکی از زوجین قبل از تعیین مهر و قبل از نزدیکی بمیرد زن مستحق هیچ‌گونه مهری نیست.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1089

            ممکن است اختیار تعیین مهر به شوهر یا شخص ثالثی داده شود. در این صورت، شوهر یا شخص ثالث میتواند مهر را هر قدر بخواهد ‌معین کند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1090

            اگر اختیار تعیین مهر به زن داده شود زن نمی‌تواند بیشتر از مهرالمثل معین نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1091

            برای تعیین مهرالمثل باید حال زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات و وضعیت او نسبت به اماثل و اقران و اقارب و همچنین‌ معمول محل و غیره در نظر گرفته شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1092

            هر گاه شوهر قبل از نزدیکی، زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلاً داده باشد‌ حق دارد مازاد از نصف را عیناً یا مثلاً یا قیمتاً استرداد کند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1093

            هر گاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر زن خود را طلاق دهد زن مستحق مهرالمتعه است و اگر بعد از ‌آن طلاق دهد مستحق مهرالمثل خواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1094

            برای تعیین مهرالمتعه حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه می‌شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1095

            در نکاح منقطع عدم مهر در عقد موجب بطلان است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1096

            در نکاح منقطع موت زن در اثنای مدت موجب سقوط مهر نمی‌شود و همچنین است اگر شوهر تا آخر مدت با او نزدیکی نکند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1097

            در نکاح منقطع هر گاه شوهر قبل از نزدیکی، تمام مدت نکاح را ببخشد باید نصف مهریه را بدهد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1098

            در صورتی که عقد نکاح اعم از دائم یا منقطع باطل بوده و نزدیکی واقع نشده، زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهر می‌ تواند آن را ‌استرداد نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1099

            در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی، زن مستحق مهرالمثل است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1100

            در صورتی که مهرالمسمی مجهول باشد یا مالیت نداشته باشد یا ملک غیر باشد در صورت اول و دوم، زن مستحق مهرالمثل خواهد ‌بود و در صورت سوم، مستحق مثل یا قیمت آن خواهد بود، مگر این که صاحب مال اجازه نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1101

            هر گاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد، مگر در صورتی که موجب فسخ عنن باشد که در این صورت، با‌ وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهر است.

        • role-of-daadpors

          فصل هشتم - در حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1102

            همین که نکاح به طور صحت واقع شد روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار می‌شود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1103

            زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1104

            زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1105

            در روابط زوجین ریاست خانواده از خصائص شوهر است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1106

            در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1107

            نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینه های درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1108

            هر گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1109

            نفقه مطلقه رجعیه در زمان عده بر عهده شوهر است مگر اینکه طلاق در حال نشوز واقع شده باشد لیکن اگر عده از جهت فسخ نکاح‌ یا طلاق بائن باشد زن حق نفقه ندارد مگر در صورت حمل از شوهر خود که در این صورت تا زمان وضع حمل حق نفقه خواهد داشت.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1110

            در ایام عده وفات، مخارج زندگی زوجه عندالمطالبه از اموال اقاربی که پرداخت نفقه به عهده آنان است، در صورت عدم پرداخت، تامین می‌گردد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1111

            زن می‌تواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند در این صورت محکمه میزان نفقه را معین و شوهر را به دادن آن محکوم خواهد کرد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1112

            اگر اجرای حکم مذکور در ماده قبل ممکن نباشد مطابق ماده 1129 رفتار خواهد شد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1113

            در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد، مگر این که شرط شده یا آن که عقد مبنی بر آن جاری شده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1114

            زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند سکنی نماید مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1115

            اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی و یا مالی یا شرافتی برای زن باشد زن میتواند مسکن علیحده اختیار کند‌ و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور، محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل مزبور معذور است نفقه بر‌ عهده شوهر خواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1116

            در مورد ماده فوق مادام که محاکمه بین زوجین خاتمه نیافته محل سکنای زن به تراضی طرفین معین می‌شود و در صورت عدم تراضی، محکمه با جلب نظر اقربای نزدیک طرفین، منزل زن را معین خواهد نمود و در صورتی که اقربایی نباشد خود محکمه محل مورد اطمینان را‌ معین خواهد کرد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1117

            شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1118

            زن مستقلاً می‌تواند در دارایی خود هر تصرفی را که می‌خواهد بکند.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1119

            طرفین عقد ازدواج می‌توانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند مثل اینکه شرط شود هر گاه شوهر زن دیگر بگیرد یا در مدت معینی غایب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه حیات زن سوءقصد کند یا سوءرفتاری نماید که‌ زندگانی آن‌ها با یکدیگر غیر قابل تحمل شود زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهایی خود را مطلقه‌ سازد.

      • role-of-daadpors

        باب دوم - در انحلال عقد نکاح

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1120

          عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل می‌شود.

        • role-of-daadpors

          فصل اول - در مورد امکان فسخ نکاح

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1121

            جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار، اعم از این که مستمر یا ادواری باشد برای طرف مقابل موجب حق فسخ است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1122

            عیوب ذیل در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود: 1) خصاء. 2) عنن به شرط اینکه ولو یک‌بار عمل زناشویی را انجام نداده باشد. 3) مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه‌ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1123

            عیوب ذیل در زن موجب حق فسخ برای مرد خواهد بود: 1) قرن 2) جذام 3) برص 4) افضاء 5) زمین گیری 6) نابینائی از هر دو چشم

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1124

            عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1125

            جنون و عنن در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1126

            هر یک از زوجین که قبل از عقد، عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده، بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1127

            هرگاه شوهر بعد از عقد مبتلا به یکی از امراض مقاربتی گردد زن حق خواهد داشت که از نزدیکی با او امتناع نماید و امتناع به علت ‌مزبور مانع حق نفقه نخواهد بود.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1128

            هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل ‌حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1129

            در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجرای حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن می‌تواند برای طلاق به حاکم ‌رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق می‌نماید. ‌همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1130

            (اصلاحی 1370/8/14)- در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می‌تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می‌تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می‌شود. تبصره (الحاقی 1381/4/29 مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام)- عسر و حرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه‌ی زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و حرج محسوب می‌گردد: 1- ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه.   2- اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلا وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است.   3- محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر.   4- ضرب و شتم یا هرگونه سوءرفتار مستمر زوج که عرفاً با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد.   5- ابتلای زوج به بیماری‌های صعب‌العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه‌ی صعب‌العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.   موارد مندرج در این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود، حکم طلاق صادر نماید.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1131

            خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می‌شود، به شرط این‌ که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد. تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است.

          • گروه وکلای دادپرس

            ماده1132

            در فسخ نکاح رعایت ترتیباتی که برای طلاق مقرر است شرط نیست.

        • role-of-daadpors

          فصل دوم - در طلاق

          • role-of-daadpors

            مبحث اول - در کلیات طلاق

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1133

              (اصلاحی 1381/8/19)- مرد می‌تواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید. تبصره (الحاقی 1381/8/19)- زن نیز می‌تواند با وجود شرایط مقرر در مواد (1119)، (1129) و (1130) این قانون، از دادگاه تقاضای طلاق نماید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1134

              طلاق باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند واقع گردد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1135

              طلاق باید منجز باشد و طلاق معلق به شرط باطل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1136

              طلاق‌ دهنده باید بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1137

              ولیّ مجنون دائمی می‌تواند در صورت مصلحت مولی‌‌علیه، زن او را طلاق دهد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1138

              ممکن است صیغه طلاق را به توسط وکیل اجراء نمود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1139

              طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه به انقضای مدت یا بذل آن از طریق شوهر از زوجیت خارج می‌شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1140

              طلاق زن در مدت عادت زنانگی یا در حال نفاس صحیح نیست مگر این که زن حامل باشد یا طلاق قبل از نزدیکی با زن واقع شود یا شوهر غایب باشد به طوری که اطلاع از عادت زنانگی بودن زن نتواند حاصل کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1141

              طلاق در طهر مواقعه صحیح نیست مگر اینکه زن یائسه یا حامل باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1142

              طلاق زنی که با وجود اقتضای سن عادت زنانگی نمی‌شود وقتی صحیح است که از تاریخ آخرین نزدیکی با زن سه ماه گذشته باشد.

          • role-of-daadpors

            مبحث دوم - در اقسام طلاق

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1143

              طلاق بر دو قسم است. بائن و رجعی.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1144

              در طلاق بائن برای شوهر حق رجوع نیست.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1145

              در موارد ذیل طلاق بائن است: 1) طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود. 2) طلاق یائسه. 3) طلاق خلع و مبارات مادام که زن رجوع به عوض نکرده باشد. 4) سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از این که وصلت در نتیجه رجوع باشد یا در نتیجه نکاح جدید.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1146

              طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد در مقابل مالی که به شوهر می‌دهد طلاق می‌گیرد اعم از اینکه مال‌ مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1147

              طلاق مبارات آن است که کراهت از طرفین باشد ولی در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1148

              در طلاق رجعی برای شوهر در مدت عده حق رجوع است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1149

              رجوع در طلاق به هر لفظ یا فعلی حاصل می‌شود که دلالت بر رجوع کند مشروط بر اینکه مقرون به قصد رجوع باشد.

          • role-of-daadpors

            مبحث سوم - در عده

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1150

              عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی‌تواند شوهر دیگر اختیار کند.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1151

              عده طلاق و عده فسخ نکاح سه طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او 3 ماه است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1152

              عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد نکاح منقطع در غیر حامل دو طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت‌ زنانگی نبیند که در این صورت 45 روز است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1153

              عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1154

              عده وفات چه در دائم و چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است مگر این که زن حامل باشد که در این صورت عده وفات تا‌ موقع وضع حمل است مشروط بر این که فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد والا مدت عده همان چهار ماه و ده روز ‌خواهد بود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1155

              زنی که بین او و شوهر خود نزدیکی واقع نشده و همچنین زن یائسه نه عده طلاق دارد و نه عده فسخ نکاح ولی عده وفات در هر دو ‌مورد باید رعایت شود.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1156

              زنی که شوهر او غایب مفقودالاثر بوده و حاکم او را طلاق داده باشد باید از تاریخ طلاق عده وفات نگاه دارد.

            • گروه وکلای دادپرس

              ماده1157

              زنی که به شبهه با کسی نزدیکی کند باید عده طلاق نگه دارد.

    • role-of-daadpors

      کتاب هشتم - در اولاد

      • role-of-daadpors

        باب اول - در نسب

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1158

          طفل متولد در زمان زوجیت ملحق به شوهر است مشروط بر این که از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه‌ نگذشته باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1159

          هر طفلی که بعد از انحلال نکاح متولد شود ملحق به شوهر است، مشروط بر این که مادر هنوز شوهر نکرده و از تاریخ انحلال نکاح تا‌ روز ولادت طفل بیش از ده ماه نگذشته باشد، مگر آن که ثابت شود که از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت کمتر از 6 ماه و یا بیش از ده ماه گذشته باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1160

          در صورتی که عقد نکاح پس از نزدیکی منحل شود و زن مجددا شوهر کند و طفلی از او متولد گردد طفل به شوهری ملحق ‌‌‌می‌شود که مطابق مواد قبل، الحاق او به آن شوهر ممکن است. در صورتی که مطابق مواد قبل الحاق طفل به هر دو شوهر ممکن باشد طفل ملحق به شوهر دوم است مگر آن که امارات قطعیه بر خلاف آن دلالت کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1161

          در مورد مواد قبل هرگاه شوهر صریحا یا ضمنا اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوی نفی ولد از او مسموع نخواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1162

          در مورد مواد قبل، دعوی نفی ولد باید در مدتی که عادتا‌ً پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه دعوی کافی ‌می‌باشد اقامه گردد و در هر حال دعوی مزبور پس از انقضاء دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1163

          در موردی که شوهر مطلع از تاریخ حقیقی تولد طفل نبوده و تاریخ تولد را بر او مشتبه نموده باشند به نوعی که موجب الحاق طفل به او باشد و بعدها شوهر از تاریخ حقیقی تولد مطلع شود مدت مرور زمان دعوای نفی، دو ماه از تاریخ کشف خدعه خواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1164

          احکام مواد قبل در مورد طفل متولد از نزدیکی به شبهه نیز جاری است اگرچه مادر طفل مشتبه نباشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1165

          طفل متولد از نزدیکی به شبهه فقط ملحق به طرفی می‌شود که در اشتباه بوده و در صورتی که هر دو در اشتباه بوده‌اند ملحق به هر دو‌ خواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1166

          هر گاه به واسطه وجود مانعی، نکاح بین ابوین طفل باطل باشد، نسبت طفل به هر یک از ابوین که جاهل بر وجود مانع بوده مشروع و‌ نسبت به دیگری نامشروع خواهد بود. در صورت جهل هر دو، نسب طفل نسبت به هر دو مشروع است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1167

          طفل متولد از زنا ملحق به زانی نمیشود.

      • role-of-daadpors

        باب دوم - در نگاهداری و تربیت اطفال

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1168

          نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1169

          برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می‌کنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است. تبصره - بعد از هفت سالگی در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه می‌باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1170

          اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با او است مبتلا به جنون شود یا به دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1171

          در صورت فوت یکی از ابوین، حضانت طفل با آن که زنده است خواهد بود، هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده‌ باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1172

          هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل به عهده آن‌ها است از نگاهداری او امتناع کنند. در صورت امتناع یکی از ابوین‌، حاکم باید به تقاضای دیگری یا به تقاضای قیم یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعی‌العموم، نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به عهده او‌ است الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا موثر نباشد حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تامین کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1173

          هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می‌تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضایی، هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند. موارد ذیل از مصادیق عدم مواظبت و یا انحطاط اخلاقی هر یک از والدین است: 1) اعتیاد زیان آور به الکل، مواد مخدر و قمار. 2) اشتهار به فساد اخلاق و فحشاء. 3) ابتلا به بیماری‌های روانی با تشخیص پزشکی قانونی. 4) سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقی مانند فساد و فحشاء، تکدی‌گری و قاچاق. 5) تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1174

          در صورتی که به علت طلاق یا به هر جهت دیگر ابوین طفل در یک منزل سکونت نداشته باشند هر یک از ابوین که طفل تحت‌ حضانت او نمی‌باشد حق ملاقات طفل خود را دارد. تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر جزئیات مربوطه به آن در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه ‌‌است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1175

          طفل را نمی‌توان از ابوین و یا از پدر و یا از مادری که حضانت با او است گرفت، مگر در صورت وجود علت قانونی.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1176

          مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد مگر در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1177

          طفل باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنی که باشد باید به آن‌ها احترام کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1178

          ابوین مکلف هستند که در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آن‌ها را مهمل بگذارند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1179

          ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق نمی‌توانند طفل خود را خارج از حدود تأدیب، تنبیه نمایند.

      • role-of-daadpors

        باب سوم - در ولایت قهری پدر و جد پدری

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1180

          طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود می‌باشد و همچنین است طفل غیر رشید یا مجنون در صورتی که عدم رشد یا‌ جنون او متصل به صغر باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1181

          هر یک از پدر و جد پدری نسبت به اولاد خود ولایت دارند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1182

          هرگاه طفل هم پدر و هم جد پدری داشته باشد و یکی از آن‌ها محجور یا به علتی ممنوع از تصرف در اموال مولی‌‌علیه گردد ولایت‌ قانونی او ساقط می‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1183

          در کلیه امور مربوطه به اموال و حقوقی مالی مولی‌علیه، ولی، نماینده قانونی او می‌باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1184

          هرگاه ولی قهری طفل رعایت غبطه صغیر را ننماید و مرتکب اقداماتی شود که موجب ضرر مولی‌علیه گردد به تقاضای یکی از اقارب وی و یا به درخواست رئیس حوزه قضایی، پس از اثبات، دادگاه ولی مذکور را عزل و از تصرف در اموال صغیر منع و برای اداره امور مالی طفل فرد صالحی را به عنوان قیم تعیین می‌نماید. همچنین اگر ولی قهری به واسطه کبر سن و یا بیماری و امثال آن قادر به اداره اموال مولی‌علیه نباشد و شخصی را هم برای این امر تعیین ننماید طبق مقررات این ماده فردی به عنوان امین به ولی قهری منضم می‌گردد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1185

          هر گاه ولی قهری طفل محجور شود مدعی‌العموم مکلف است مطابق مقررات راجعه به تعیین قیم، قیمی برای طفل معین کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1186

          در مواردی که برای عدم امانت ولی قهری نسبت به دارایی طفل، امارات قویه موجود باشد مدعی‌العموم مکلف است از محکمه ‌‌‌ابتدایی، رسیدگی به عملیات او را بخواهد، محکمه در این مورد رسیدگی کرده، در صورتی که عدم امانت او معلوم شد مطابق ماده 1184 رفتار می‌نماید.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1187

          هر گاه ولی قهری منحصر به واسطه غیبت یا حبس یا به هر علتی نتواند به امور مولی‌علیه رسیدگی کند و کسی را هم از طرف خود معین ‌نکرده باشد، حاکم یک نفر امین به پیشنهاد مدعی‌العموم برای تصدی و اداره اموال مولی‌علیه و سایر امور راجعه به او موقتاً معین خواهد کرد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1188

          هر یک از پدر و جد پدری بعد از وفات دیگری می‌تواند برای اولاد خود که تحت ولایت او می‌باشند وصی معین کند تا بعد از فوت‌ خود در نگاهداری و تربیت آن‌ها مواظبت کرده و اموال آن‌ها را اداره نماید

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1189

          هیچ یک از پدر و جد پدری نمی‌تواند با حیات دیگری برای مولی‌علیه خود وصی معین کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1190

          ممکن است پدر یا جد پدری به کسی که به سمت وصایت معین کرده اختیار تعیین وصی بعد فوت خود را برای مولی علیه بدهد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1191

          اگر وصی منصوب از طرف ولی قهری به نگهداری یا تربیت مولی‌علیه یا اداره امور او اقدام نکند یا امتناع از انجام وظایف خود بنماید‌ منعزل می‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1192

          ولی مسلم نمی‌تواند برای امور مولی‌علیه خود وصی غیرمسلم معین کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1193

          همین که طفل کبیر و رشید شد از تحت ولایت خارج می‌شود و اگر بعدا سفیه یا مجنون شود قیمی برای او معین می‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1194

          پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنان، ولی خاص طفل نامیده می‌شود.

    • role-of-daadpors

      کتاب نهم - در خانواده

      • role-of-daadpors

        فصل اول - در الزام به انفاق

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1195

          احکام نفقه زوجه همان است که به موجب فصل هشتم از باب اول از کتاب هفتم مقرر شده و بر طبق همین فصل مقرر می‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1196

          در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی و در خط عمودی، اعم از صعودی و یا نزولی، ملزم به انفاق یکدیگرند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1197

          کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند به وسیله اشتغال به شغلی، وسایل معیشت خود را فراهم سازد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1198

          کسی ملزم به انفاق است که متمکن از دادن نفقه باشد، یعنی بتواند نفقه بدهد بدون اینکه از این حیث در وضع معیشت خود دچار ‌مضیقه گردد. برای تشخیص تمکن باید کلیه تعهدات و وضع زندگانی شخصی او در جامعه در نظر گرفته شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1199

          نفقه اولاد بر عهده پدر است [و] پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق به عهده اجداد پدری است با رعایت الاقرب‌ فالاقرب. در صورت ‌نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آن‌ها نفقه بر عهده مادر است. هر گاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق نباشد با رعایت الاقرب فالاقرب به عهده اجداد و جدات مادری و جدات پدری واجب‌النفقه است و اگر چند نفر از ‌اجداد و جدات مزبور از حیث درجه اقربیت مساوی باشند نفقه را باید به حصه متساوی تادیه کنند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1200

          نفقه ابوین با رعایت الاقرب‌ فالاقرب به عهده اولاد و اولاد اولاد است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1201

          هر گاه یک نفر هم در خط عمودی صعودی و هم در خط عمودی نزولی اقارب داشته باشد که از حیث الزام به انفاق در درجه مساوی‌ هستند نفقه او را باید اقارب مزبور به حصه متساوی تادیه کنند بنابراین اگر مستحق نفقه پدر و مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را باید پدر و ‌اولاد او متساویاً تادیه کنند بدون این که مادر سهمی بدهد و همچنین اگر مستحق نفقه مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را باید مادر و اولاد ‌‌‌‌متساویاً بدهند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1202

          اگر اقارب واجب‌النفقه متعدد باشند و منفق نتواند نفقه همه آن‌ها را بدهد اقارب در خط عمودی نزولی، مقدم بر اقارب در خط عمودی‌ صعودی خواهند بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1203

          در صورت بودن زوجه و یک یا چند نفر واجب‌النفقه دیگر زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1204

          نفقه اقارب عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث‌البیت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجه استطاعت منفق.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1205

          در موارد غیبت یا استنکاف از پرداخت نفقه، چنانچه الزام کسی که پرداخت نفقه بر عهده اوست ممکن نباشد دادگاه می‌تواند با مطالبه افراد واجب‌النفقه به مقدار نفقه از اموال غایب یا مستنکف در اختیار آن‌ها یا متکفل مخارج آنان قرار دهد و در صورتی که اموال غایب یا مستنکف در اختیار نباشد همسر وی یا دیگری با اجازه دادگاه می‌توانند نفقه را به عنوان قرض بپردازند و از شخص غایب یا مستنکف مطالبه نمایند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماد1206

          زوجه در هر حال می‌ تواند برای نفقه زمان گذشته خود اقامه دعوی نماید و طلب او از بابت نفقه مزبور طلب ممتازه بوده و در صورت‌ افلاس یا ورشکستگی شوهر زن مقدم بر غرما خواهد بود، ولی اقارب فقط نسبت به آتیه می‌توانند مطالبه نفقه نمایند.

    • role-of-daadpors

      کتاب دهم - در حجر و قیمومت

      • role-of-daadpors

        فصل اول - در کلیات حجر و قیمومت

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1207

          اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند: 1) صغار. 2) اشخاص غیر رشید. 3) مجانین.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1208

          غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1209

          به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/08/14 حذف شده است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1210

          هیچ کس را نمی‌توان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود مگر آن که عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد. تبصره 1 (الحاقی 1370/8/14) - سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام و در دختر نه سال تمام قمری است.  تبصره 2 (الحاقی 1370/8/14) - اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی می‌توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1211

          جنون به هر درجه که باشد موجب حجر است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1212

          اعمال و اقوال صغیر تا حدی که مربوط به اموال و حقوق مالی او باشد باطل و بلااثر است. مع‌ذلک صغیر ممیز میتواند تملک ‌بلاعوض کند، مثل قبول هبه و صلح بلاعوض و حیازت مباحات.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1213

          مجنون دائمی مطلقاً و مجنون ادواری در حال جنون نمی‌تواند هیچ تصرفی در اموال و حقوق مالی خود بنماید ولو با اجازه ولی یا قیم خود، لکن اعمال حقوقی که مجنون ادواری در حال افاقه می‌نماید نافذ است مشروط بر اینکه افاقه او مسلم باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1214

          معاملات و تصرفات غیر رشید در اموال خود نافذ نیست مگر با اجازه ولی یا قیم او اعم از اینکه این اجازه قبلا داده شده باشد یا بعد از ‌انجام عمل. ‌‌‌معذلک تملکات بلاعوض از هر قبیل که باشد بدون اجازه هم نافذ است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1215

          هر گاه کسی مالی را به تصرف صغیر غیرممیز و یا مجنون بدهد صغیر یا مجنون مسئول ناقص یا تلف شدن آن مال نخواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1216

          هر گاه صغیر یا مجنون یا غیر رشید باعث ضرر غیر شود ضامن است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1217

          اداره اموال صغار و مجانین و اشخاص غیر رشید به عهده ولی یا قیم آنان است به طوری که در باب سوم از کتاب هشتم و مواد بعد‌ مقرر است.

      • role-of-daadpors

        فصل دوم - در موارد نصب قیم و ترتیب آن

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1218

          برای اشخاص ذیل نصب قیم می‌ شود: 1- برای صغاری که ولی خاص ندارند. 2- برای مجانین و اشخاص غیر رشید که جنون یا عدم رشد آن‌ها متصل به زمان صغر آن‌ها بوده و ولی خاص نداشته باشند. 3- برای مجانین و اشخاص غیر رشید که جنون یا عدم رشد آن‌ها متصل به زمان صغر آن‌ها نباشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1219

          هر یک از ابوین مکلف است در مواردی که به موجب ماده قبل باید برای اولاد آن‌ها قیم معین شود مراتب را به دادستان حوزه اقامت خود و یا نماینده او اطلاع داده از او تقاضا نماید که اقدام لازم را برای نصب قیم به عمل آورد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1220

          در صورت نبودن هیچ یک از ابوین یا عدم اطلاع آن‌ها، انجام تکلیف مقرر در ماده قبل به عهده اقربایی است که با شخص محتاج به قیم‌ در یک جا زندگی می‌نمایند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1221

          اگر کسی که به موجب ماده 1218 باید برای او نصب قیم شود زن یا شوهر داشته باشد زوج یا زوجه نیز مکلف به انجام تکلیف مقرر‌ در ماده 1219 خواهند بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1222

          در هر موردی که دادستان به نحوی از انحا به وجود شخصی که مطابق ماده 1218 باید برای او نصب قیم شود مسبوق گردید، باید به دادگاه مدنی خاص رجوع و اشخاصی را که برای قیمومیت مناسب میداند به آن دادگاه معرفی کند. دادگاه مدنی خاص از میان اشخاص مزبور یک یا چند نفر را به سمت قیم معین و حکم نصب او را صادر می‌کند و نیز دادگاه مذکور می‌تواند علاوه بر قیم یک یا چند نفر را به عنوان ناظر معین نماید در این صورت دادگاه باید حدود اختیارات ناظر را تعیین کند. اگر دادگاه مدنی خاص اشخاصی را که معرفی شده‌اند معتمد ندید، اشخاص دیگری را از دادسرا خواهد خواست.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1223

          در مورد مجانین دادستان باید قبلاً رجوع به خبره کرده نظریات خبره را به دادگاه مدنی خاص ارسال دارد. در صورت اثبات جنون دادستان به دادگاه رجوع می‌کند تا نصب قیم شود. در مورد اشخاص غیر رشید نیز دادستان مکلف است که قبلا به وسیله مطلعین اطلاعات کافیه در باب سفاهت او به دست آورده و در صورتی که سفاهت را مسلم دید، در دادگاه مدنی خاص اقامه دعوی نماید و پس از صدور حکم عدم رشد برای نصب قیم به دادگاه رجوع نماید.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1224

          حفظ و نظارت در اموال صغار و مجانین و اشخاص غیر رشید مادام که برای آن‌ها قیم معین نشده به عهده مدعی‌العموم خواهد بود. طرز‌ حفظ و نظارت مدعی‌العموم به موجب نظامنامه وزارت عدلیه معین خواهد شد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1225

          همین که حکم جنون یا عدم رشد یک نفر صادر و به توسط محکمه شرع برای او قیم معین گردید مدعی‌العموم می‌تواند حجر او را ‌اعلان نماید. انتشار حجر هر کسی که نظر به وضعیت دارایی او ممکن است طرف معاملات بالنسبه عمده واقع گردد الزامی است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1226

          اسامی اشخاصی که بعد از کبر و رشد به علت جنون یا سفه محجور می‌گردند باید در دفتر مخصوص ثبت شود. مراجعه به دفتر مزبور‌ برای عموم آزاد است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1227

          فقط کسی را محاکم و ادارات و دفاتر اسناد رسمی به قیمومیت خواهند شناخت که نصب او مطابق قانون توسط دادگاه به عمل آمده باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1228

          در خارج ایران کنسول و یا جانشین وی می‌تواند نسبت به ایرانیانی که باید مطابق ماده 1218 برای آن‌ها قیم نصب شود و در حوزه ماموریت او ساکن یا مقیمند موقتاً نصب قیم کند و باید تا 10 روز پس از نصب قیم مدارک عمل خود را به وسیله وزارت امور خارجه به وزارت دادگستری بفرستد. نصب قیم مزبور وقتی قطعی می‌گردد که دادگاه مدنی خاص تهران تصمیم کنسول یا جانشین او را تنفیذ کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1229

          وظایف و اختیاراتی که به موجب قوانین و نظامات مربوطه در مورد دخالت مدعیان عمومی در امور صغار و مجانین و اشخاص غیر‌ رشید مقرر است در خارج ایران به عهده مامورین قنسولی خواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1230

          اگر در عهود و قراردادهای منعقده بین دولت ایران و دولتی که مأمور قنسولی ماموریت خود را در مملکت آن دولت اجرا می‌کنند ‌ترتیبی بر خلاف مقررات دو ماده فوق اتخاذ شده باشد مأمورین مذکور مفاد آن دو ماده را تا حدی که با مقررات عهدنامه یا قرارداد مخالف نباشد اجرا ‌خواهند کرد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1231

          اشخاص ذیل نباید به سمت قیمومت معین شوند: 1- کسانی که خود تحت ولایت یا قیمومت هستند. 2- کسانی که به علت ارتکاب جنایت یا یکی از جنحه‌های ذیل به موجب حکم قطعی محکوم شده باشند: ‌سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس یا منافیات عفت، جنحه نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر. 3- کسانی که حکم ورشکستگی آن‌ها صادر و هنوز عمل ورشکستگی آن‌ها تصفیه نشده است. 4- کسانی که معروف به فساد اخلاق باشند. 5- کسی که خود یا اقربا طبقه اول او دعوایی بر محجور داشته باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1232

          با داشتن صلاحیت برای قیمومت، اقربای محجور مقدم بر سایرین خواهند بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1233

          زن نمی‌تواند بدون رضایت شوهر خود سمت قیمومت را قبول کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1234

          در صورتی که محکمه بیش از یک نفر را برای قیمومت معین کند می‌تواند وظایف آنها را تفکیک نماید.

      • role-of-daadpors

        فصل سوم - در اختیارات و وظایف و مسئولیت قیم و حدود آن و نظارت مدعی‌العموم در امور صغار و مجانین و اشخاص غیر رشید

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1235

          مواظبت شخص مولی‌علیه و نمایندگی قانونی او در کلیه امور مربوطه به اموال و حقوق مالی او با قیم است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1236

          قیم مکلف است قبل از مداخله در امور مالی مولی‌علیه، صورت جامعی از کلیه دارایی او تهیه کرده، یک نسخه از آن را به امضای خود برای دادستانی که مولی‌علیه در حوزه آن سکونت دارد بفرستد و دادستان یا نماینده او باید نسبت به میزان دارایی مولی‌علیه تحقیقات لازمه به عمل آورد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1237

          مدعی‌العموم یا نماینده او باید بعد از ملاحظه صورت دارایی مولی‌علیه مبلغی را که ممکن است مخارج سالیانه مولی‌علیه بالغ بر آن‌ گردد و مبلغی را که برای اداره کردن دارایی مزبور ممکن است لازم شود معین نماید. قیم نمی‌تواند بیش از مبالغ مزبور خرج کند مگر با تصویب‌ مدعی‌العموم.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1238

          قیمی که تقصیر در حفظ مال مولی‌علیه بنماید مسئول ضرر و خسارتی است که از نقصان یا تلف آن مال حاصل شده اگر چه نقصان یا‌ تلف مستند به تفریط یا تعدی قیم نباشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1239

          هر گاه معلوم شود که قیم عامداً مالی را که متعلق به مولی‌علیه بوده جزء صورت دارایی او قید نکرده و یا باعث شده است که آن مال ‌در صورت مزبور قید نشود مسئول هر ضرر و خسارتی خواهد بود که از این حیث ممکن است به مولی‌علیه وارد شود به علاوه در صورتی که عمل‌ مزبور از روی سوء‌نیت بوده قیم معزول خواهد شد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1240

          قیم نمی‌تواند به سمت قیمومت از طرف مولی‌علیه با خود معامله کند اعم از این که مال مولی‌علیه را به خود منتقل کند یا مال خود را به او انتقال دهد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1241

          قیم نمی‌تواند اموال غیرمنقول مولی‌علیه را بفروشد و یا رهن گذارد یا معامله کند که در نتیجه آن، خود، مدیون مولی‌علیه شود مگر با ‌لحاظ غبطه مولی‌علیه و تصویب مدعی‌العموم. در صورت اخیر، شرط حتمی تصویب مدعی‌العموم ملائت قیم میباشد. و نیز نمی‌تواند برای مولی‌علیه‌ بدون ضرورت و احتیاج قرض کند مگر با تصویب مدعی‌العموم.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1242

          قیم نمی‌تواند دعوی مربوطه به مولی‌علیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعی‌العموم.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1243

          در صورت وجود موجبات موجه دادستان می‌تواند از دادگاه مدنی خاص تقاضا کند که از قیم تضمیناتی راجع به اداره اموال مولی‌علیه بخواهد. تعیین نوع تضمین به نظر دادگاه است. هر گاه قیم برای دادن تضمین حاضر نشد از قیمومت عزل می‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1244

          قیم باید لااقل سالی یک مرتبه حساب تصدی خود را به مدعی‌العموم یا نماینده او بدهد و هرگاه در ظرف یک ماه از تاریخ مطالبه ‌مدعی‌العموم حساب ندهد به تقاضای مدعی‌العموم معزول میشود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1245

          قیم باید حساب زمان تصدی خود را پس از کبر و رشد یا رفع حجر به مولی‌‌علیه سابق خود بدهد، هر گاه قیمومت او قبل از رفع حجر‌ خاتمه یابد حساب زمان تصدی باید به قیم بعدی داده شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1246

          قیم می‌تواند برای انجام امر قیمومت مطالبه اجرت کند. میزان اجرت مزبور با رعایت کار قیم و مقدار اشتغالی که از امر قیمومت برای‌ او حاصل می‌شود و محلی که قیم در آن‌جا اقامت دارد و میزان عایدی مولی‌علیه تعیین می‌گردد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1247

          مدعی‌العموم میتواند اعمال نظارت در امور مولی‌ علیه را کلاً یا بعضاً به اشخاص موثق یا هیأت یا موسسه واگذار نماید. شخص یا‌ هیأت یا موسسه‌ای که برای اعمال نظارت تعیین شده در صورت تقصیر یا خیانت، مسئول ضرر و خسارت وارده به مولی‌علیه خواهند بود.

      • role-of-daadpors

        فصل چهارم - در موارد عزل قیم

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1248

          در موارد ذیل قیم معزول میشود: 1- اگر معلوم شود که قیم فاقد صفت امانت بوده و یا این صفت از او سلب شود. 2- اگر قیم مرتکب جنایت و یا مرتکب یکی از جنحه‌های ذیل شده و به موجب حکم قطعی محکوم گردد: ‌سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس، منافیات عفت، جنحه نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر یا تقلب. 3- اگر قیم به علتی غیر از علل فوق محکوم به حبس شود و بدین جهت نتواند امور مالی مولی‌علیه را اداره کند. 4- اگر ورشکسته اعلان شود. 5- اگر عدم لیاقت یا توانایی قیم در اداره اموال مولی‌علیه معلوم شود. 6- در موارد مواد 1239 و 1243 و 1244 با تقاضای مدعی‌العموم.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1249

          اگر قیم مجنون یا فاقد رشد گردد منعزل میشود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1250

          هر گاه قیم در امور مربوطه به اموال مولی علیه یا جنحه یا جنایت نسبت به شخص او مورد تعقیب مدعی‌ العموم واقع شود محکمه به تقاضای مدعی‌العموم موقتاً قیم دیگری برای اداره اموال مولی‌ علیه معین خواهد کرد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1251

          هر گاه زن بی شوهری ولو مادر مولی علیه که به سمت قیمومت معین شده است اختیار شوهر کند باید مراتب را در ظرف یک ماه از تاریخ انعقاد نکاح به دادستان حوزه اقامت خود یا نماینده او اطلاع دهد. در این صورت دادستان یا نماینده او می‌تواند با رعایت وضعیت جدید آن زن تقاضای تعیین قیم جدید و یا ضم ناظر کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1252

          در مورد ماده قبل اگر قیم ازدواج خود را در مدت مقرر به مدعی‌العموم یا نماینده او اطلاع ندهد مدعی‌العموم می‌تواند تقاضای عزل او ‌را بکند.

      • role-of-daadpors

        فصل پنجم - در خروج از تحت قیمومت

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1253

          پس از زوال سببی که موجب تعیین قیم شده قیمومت مرتفع می‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1254

          خروج از قیمومت را ممکن است خود مولی علیه یا هر شخص ذینفع دیگری تقاضا نماید. تقاضانامه ممکن است مستقیماً یا توسط دادستان حوزه‌ای که مولی‌علیه در آن‌جا سکونت دارد، یا نماینده او به دادگاه مدنی خاص همان حوزه داده شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1255

          در مورد ماده قبل، مدعی‌العموم یا نماینده او مکلف است قبلاً نسبت به رفع علت، تحقیقات لازمه به عمل آورده مطابق نتیجه حاصله از تحقیقات در محکمه اظهار عقیده نماید. در مورد کسانی که حجر آن‌ها مطابق ماده 1225 اعلان می‌شود رفع حجر نیز باید اعلان گردد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1256

          رفع حجر هر محجور باید در دفتر مذکور در ماده 1226 و در مقابل اسم آن محجور قید شود.

  • role-of-daadpors

    جلد سوم - در ادله‌ی اثبات دعوی

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده1257

      هر کس مدعی حقی باشد باید آن را اثبات کند و مدعی‌علیه هر گاه در مقام دفاع مدعی امری شود که محتاج به دلیل باشد، اثبات امر بر‌ عهده او است.

    • گروه وکلای دادپرس

      ماده1258

      دلایل اثبات دعوی از قرار ذیل است: 1- اقرار. 2- اسناد کتبی. 3- شهادت. 4- امارات. 5- قسم.

    • role-of-daadpors

      کتاب اول - در اقرار

      • role-of-daadpors

        باب اول - در شرایط اقرار

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1259

          اقرار عبارت از اخبار به حقی است برای غیر بر ضرر خود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1260

          اقرار واقع میشود به هر لفظی که دلالت بر آن نماید.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1261

          اشاره شخص لال که صریحاً حاکی از اقرار باشد صحیح است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1262

          اقرار کننده باید بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد بنابراین اقرار صغیر و مجنون در حال دیوانگی و غیر قاصد و مکره موثر نیست.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1263

          اقرار سفیه در امور مالی موثر نیست.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1264

          اقرار مفلس و ورشکسته نسبت به اموال خود بر ضرر دیان نافذ نیست.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1265

          اقرار مدعی افلاس و ورشکستگی در امور راجعه به اموال خود به ملاحظه حفظ حقوق دیگران منشاء اثر نمی‌شود تا افلاس یا عدم‌ افلاس او معین گردد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1266

          در مقرٌله اهلیت شرط نیست، لکن بر حسب قانون باید بتواند دارای آنچه که به نفع او اقرار شده است بشود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1267

          اقرار به نفع متوفی درباره ورثه او موثر خواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1268

          اقرار معلق موثر نیست.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1269

          اقرار به امری که عقلاً یا عادتا‌ً ممکن نباشد و یا بر حسب قانون صحیح نیست اثری ندارد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1270

          اقرار برای حمل در صورتی موثر است که زنده متولد شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1271

          مقرٌله اگر به کلی مجهول باشد اقرار اثری ندارد و اگر فی‌الجمله معلوم باشد، مثل اقرار برای یکی از دو نفر معین، صحیح است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1272

          در صحت اقرار تصدیق مقرله شرط نیست لیکن اگر مفاد اقرار را تکذیب کند اقرار مزبور در حق او اثری نخواهد داشت.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1273

          اقرار به نسب در صورتی صحیح است که اولاً تحقق نسب بر حسب عادت و قانون ممکن باشد، ثانیاً کسی که به نسب او اقرار شده‌ تصدیق کند، مگر در مورد صغیری که اقرار بر فرزندی او شده، به شرط آن که منازعی در بین نباشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1274

          اختلاف مقر و مقرله در سبب اقرار مانع صحت اقرار نیست.

      • role-of-daadpors

        باب دوم - در آثار اقرار

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1275

          هر کس اقرار به حقی برای غیر کند ملزم به اقرار خود خواهد بود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1276

          اگر کذب اقرار نزد حاکم ثابت شود آن اقرار اثری نخواهد داشت.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1277

          انکار بعد از اقرار مسموع نیست، لکن اگر مقر ادعا کند که اقرار او فاسد یا مبنی بر اشتباه یا غلط بوده شنیده می‌شود و همچنین است‌ در صورتی که برای اقرار خود عذری ذکر کند که قابل قبول باشد، مثل اینکه بگوید اقرار به گرفتن وجه در مقابل سند یا حواله بوده که وصول نشده، لکن ‌دعاوی مذکوره مادامی که اثبات نشده مضر به اقرار نیست.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1278

          اقرار هر کس فقط نسبت به خود آن شخص و قائم‌مقام او نافذ است و در حق دیگری نافذ نیست مگر در موردی که قانون آن را ملزم‌ قرار داده باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1279

          اقرار شفاهی واقع در خارج از محکمه را در صورتی می‌توان به شهادت شهود اثبات کرد که اصل دعوی به شهادت شهود قابل اثبات ‌باشد و یا ادله و قرائنی بر وقوع اقرار موجود باشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1280

          اقرار کتبی در حکم اقرار شفاهی است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1281

          قید دین در دفتر تجار به منزله اقرار کتبی است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1282

          اگر موضوع اقرار در محکمه مقید به قید یا وصفی باشد مقرله نمی‌تواند آن را تجزیه کرده از قسمتی از آن که به نفع او است بر ضرر مقر ‌استفاده نماید و از جزء دیگر آن صرف‌نظر کند.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1283

          اگر اقرار دارای دو جز مختلف‌الاثر باشد که ارتباط تامی با یکدیگر داشته باشند، مثل اینکه مدعی‌ علیه اقرار به اخذ وجه از مدعی ‌نموده و مدعی رد شود مطابق ماده 1334 اقدام خواهد شد.

    • role-of-daadpors

      کتاب دوم - در اسناد

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1284

        سند عبارت است از هر نوشته که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1285

        شهادتنامه سند محسوب نمیشود و فقط اعتبار شهادت را خواهد داشت.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1286

        سند بر دو نوع است: رسمی و عادی.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1287

        اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک و یا دفاتر اسناد رسمی یا در نزد سایر مامورین رسمی در حدود صلاحیت آن‌ها و بر طبق مقررات‌ قانونی تنظیم شده باشند رسمی است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1288

        مفاد سند در صورتی معتبر است که مخالف قوانین نباشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1289

        غیر از اسناد مذکوره در ماده 1287 سایر اسناد عادی است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1290

        اسناد رسمی درباره طرفین و وراث و قائم‌مقام آنان معتبر است و اعتبار آن‌ها نسبت به اشخاص ثالث در صورتی است که قانون تصریح ‌کرده باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1291

        اسناد عادی در دو مورد اعتبار اسناد رسمی را داشته درباره طرفین و وراث و قائم‌مقام آنان معتبر است: 1- اگر طرفی که سند بر علیه او اقامه شده است صدور آن را از منتسبٌ‌الیه تصدیق نماید. 2- هر گاه در محکمه ثابت شود که سند مزبور را طرفی که آن را تکذیب یا تردید کرده فی‌الواقع امضا یا مهر کرده است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1292

        در مقابل اسناد رسمی یا اسنادی که اعتبار اسناد رسمی را دارد انکار و تردید مسموع نیست و طرف می‌تواند ادعای جعلیت به اسناد‌ مزبور کند یا ثابت نماید که اسناد مزبور به جهتی از جهات قانونی از اعتبار افتاده است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1293

        هر گاه سند به وسیله یکی از مامورین رسمی تنظیم اسناد تهیه شده، لکن مأمور، صلاحیت تنظیم آن سند را نداشته و یا رعایت ترتیبات ‌مقرره قانونی را در تنظیم سند نکرده باشد، سند مزبور در صورتی که دارای امضا یا مهر طرف باشد عادی است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1294

        عدم رعایت مقررات راجع به حق تمبر که به اسناد تعلق می‌گیرد سند را از رسمیت خارج نمی‌کند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1295

        محاکم ایران به اسناد تنظیم شده در کشورهای خارجه همان اعتباری را خواهند داد که آن اسناد مطابق قوانین کشوری که در آنجا تنظیم‌ شده دارا می‌باشد مشروط بر اینکه: اولا اسناد مزبوره به علتی از علل قانونی از اعتبار نیفتاده باشد. ثانیاً مفاد آنها مخالف با قوانین مربوطه به نظم عمومی یا اخلاق حسنه ایران نباشد. ثالثاً کشوری که اسناد در آن‌جا تنظیم شده به موجب قوانین خود یا عهود اسناد تنظیم شده در ایران را نیز معتبر بشناسد. رابعاً نماینده سیاسی یا قنسولی ایران در کشوری که سند در آنجا تنظیم شده یا نماینده سیاسی و یا قنسولی کشور مزبور در ایران تصدیق کرده‌ باشد که سند موافق قوانین محل تنظیم یافته است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1296

        هر گاه موافقت اسناد مزبور در ماده قبل با قوانین محل تنظیم خود به توسط نماینده سیاسی یا قنسولی خارجه در ایران تصدیق شده ‌‌‌باشد،، قبول شدن سند در محاکم ایران متوقف بر این است که وزارت امور خارجه و یا در خارج تهران، حکام ایالات و ولایات، امضای نماینده خارجه را‌ تصدیق کرده باشند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1297

        دفاتر تجارتی در موارد دعوای تاجری بر تاجر دیگر در صورتی که دعوی از محاسبات و مطالبات تجارتی حاصل شده باشد دلیل ‌محسوب میشود مشروط بر اینکه دفاتر مزبوره مطابق قانون تجارت تنظیم شده باشند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1298

        دفتر تاجر در مقابل غیر تاجر سندیت ندارد [و] فقط ممکن است جزء قرائن و امارات قبول شود، لکن اگر کسی به دفتر تاجر استناد کرد‌ نمی‌تواند تفکیک کرده آنچه را که بر نفع او است قبول و آنچه که بر ضرر او است رد کند، مگر آن که بی‌اعتباری آنچه را که بر ضرر اوست ثابت کند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1299

        دفتر تجارتی در موارد مفصله ذیل دلیل محسوب نمی‌شود: 1- در صورتی که مدلل شود اوراق جدیدی به دفتر داخل کرده‌اند یا دفتر تراشیدگی دارد. 2- وقتی که در دفتر بی‌ترتیبی و اغتشاشی کشف شود که بر نفع صاحب دفتر باشد. 3- وقتی که بی‌اعتباری دفتر سابقاً به جهتی از جهات در محکمه مدلل شده باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1300

        در مواردی که دفتر تجارتی بر نفع صاحب آن دلیل نیست بر ضرر او سندیت دارد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1301

        امضایی که در روی نوشته یا سندی باشد بر ضرر امضاکننده دلیل است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1302

        هر گاه در ذیل یا حاشیه یا ظهر سندی که در دست ابرازکننده بوده مندرجاتی باشد که حکایت از بی‌اعتباری یا از اعتبار افتادن تمام یا ‌قسمتی از مفاد سند نماید، مندرجات مزبوره معتبر محسوب است اگرچه تاریخ و امضا نداشته و یا به وسیله خط کشیدن و یا نحو دیگر باطل شده‌ باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1303

        در صورتی که بطلان مندرجات مذکوره در ماده قبل ممضی به امضای طرف بوده و یا طرف بطلان آن را قبول کند و یا آن که بطلان آن در‌ محکمه ثابت شود مندرجات مزبوره بلااثر خواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1304

        هر گاه امضای تعهدی در خود تعهدنامه نشده و در نوشته علیحده شده باشد، آن تعهدنامه بر علیه امضا کننده دلیل است، در صورتی که در نوشته مصرح باشد که به کدام تعهد یا معامله مربوط است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1305

        در اسناد رسمی تاریخ تنظیم معتبر است حتی بر علیه اشخاص ثالث ولی در اسناد عادی تاریخ فقط درباره اشخاصی که شرکت در ‌تنظیم آن‌ها داشته و ورثه آنان و کسی که به نفع او وصیت شده معتبر است.

    • role-of-daadpors

      کتاب سوم - در شهادت

      • role-of-daadpors

        باب اول - در موارد شهادت

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1306

          به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1307

          به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1308

          به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1309

          در مقابل سند رسمی یا سندی که اعتبار آن در محکمه محرز شده، دعوی که مخالف با مفاد یا مندرجات آن باشد به شهادت اثبات نمی‌گردد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1310

          به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1311

          به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1312

          احکام مذکور در فوق در موارد ذیل جاری نخواهد بود: 1- در مواردی که اقامه شاهد برای تقویت یا تکمیل دلیل باشد مثل این که دلیلی بر اصل دعوا موجود بوده ولی مقدار یا مبلغ مجهول باشد و‌ شهادت بر تعیین مقدار یا مبلغ اقامه گردد. 2- در مواردی که به واسطه حادثه گرفتن سند ممکن نیست از قبیل حریق و سیل و زلزله و غرق کشتی که کسی مال خود را به دیگری سپرده و تحصیل سند برای صاحب مال در آن موقع ممکن نیست.   3- نسبت به کلیه تعهداتی که عادتاً تحصیل سند معمول نمی‌باشد مثل اموالی که اشخاص در مهمانخانه‌ها و قهوه ‌خانه‌ها و کاروانسراها و‌ نمایشگاه‌ها می‌سپارند و مثل حق‌الزحمه اطباء و قابله همچنین انجام تعهداتی که برای آن عادتا تحصیل سند معمول نیست مثل کارهایی که به مقاطعه و ‌نحو آن تعهد شده اگرچه اصل تعهد به موجب سند باشد.   4- در صورتی که سند به واسطه حوادث غیر منتظره مفقود یا تلف شده باشد.   5- در موارد ضمان قهری و امور دیگری که داخل در عقود و ایقاعات نباشد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1313

          در شاهد بلوغ، عقل، عدالت، ایمان و طهارت مولد شرط است. تبصره 1- عدالت شاهد باید با یکی از طرق شرعی برای دادگاه احراز شود. تبصره 2- شهادت کسی که نفع شخصی به صورت عین یا منفعت یا حق در دعوی داشته باشد و نیز شهادت کسانی که تکدی را شغل خود قرار دهند پذیرفته نمی‌شود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1313مکرر

          این ماده و تبصره آن به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1314

          شهادت اطفالی را که به سن 15 سال تمام نرسیده‌اند فقط ممکن است برای مزید اطلاع استعمال نمود مگر در مواردی که قانون ‌شهادت این قبیل اطفال را معتبر شناخته باشد.

      • role-of-daadpors

        باب دوم - در شرایط شهادت

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1315

          شهادت باید از روی قطع و یقین باشد نه به طور شک و تردید.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1316

          شهادت باید مطابق با دعوی باشد ولی اگر در لفظ مخالف و در معنی موافق یا کمتر از ادعا باشد ضرری ندارد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1317

          شهادت شهود باید مفاداً متحد باشد. بنابراین اگر شهود به اختلاف شهادت دهند قابل اثر نخواهد بود، مگر در صورتی که از مفاد ‌اظهارات آنها قدر متیقنی بدست آید.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1318

          اختلاف شهود در خصوصیات امر اگر موجب اختلاف در موضوع شهادت نباشد اشکالی ندارد.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1319

          در صورتی که شاهد از شهادت خود رجوع کند یا معلوم شود بر خلاف واقع شهادت داده است به شهادت او ترتیب اثر داده نمیشود.

        • گروه وکلای دادپرس

          ماده1320

          شهادت بر شهادت در صورتی مسموع است که شاهد اصل وفات یافته یا به واسطه مانع دیگری مثل بیماری و سفر و حبس و غیره ‌نتواند حاضر شود

    • role-of-daadpors

      کتاب چهارم - در امارات

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1321

        اماره عبارت از اوضاع و احوالی است که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته می‌شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1322

        امارات قانونی اماراتی است که قانون آن را دلیل بر امری قرار داده، مثل امارات مذکوره در این قانون، از قبیل مواد 35 و 109 و 110 و 1158 و 1159 و غیر آن‌ها و سایر امارات مصرحه در قوانین دیگر.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1323

        امارات قانونی در کلیه دعاوی اگرچه از دعاوی باشد که به شهادت شهود قابل اثبات نیست معتبر است مگر آن که دلیل برخلاف آن‌ موجود باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1324

        اماراتی که به نظر قاضی واگذار شده عبارت است از اوضاع و احوالی در خصوص مورد و در صورتی قابل استناد است که دعوی به شهادت شهود قابل اثبات باشد یا ادله دیگری را تکمیل کند.

    • role-of-daadpors

      کتاب پنجم - در قسم

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1325

        در دعاوی که به شهادت شهود قابل اثبات است مدعی میتواند حکم به دعوی خود را که مورد انکار مدعی‌علیه است منوط به قسم ‌او نماید.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1326

        در مورد ماده فوق، مدعی‌علیه نیز می‌تواند در صورتی که مدعی سقوط دین یا تعهد یا نحو آن باشد حکم به دعوی را منوط به قسم ‌مدعی کند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1327

        مدعی یا مدعی علیه در مورد دو ماده قبل در صورتی می‌تواند تقاضای قسم از طرف دیگر نماید که عمل یا موضوع دعوی منتسب ‌به شخص آن طرف باشد. بنابراین در دعاوی بر صغیر و مجنون نمی‌توان قسم را بر ولی یا وصی یا قیم متوجه کرد، مگر نسبت به اعمال صادره از شخص‌ آن‌ها، آن هم مادامی که به ولایت یا وصایت یا قیمومت باقی هستند و همچنین است در کلیه مواردی که امر منتسب به یک طرف باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1328

        (اصلاحی 1370/8/14)- کسی که قسم متوجه او شده است در صورتی که بطلان دعوی طرف را اثبات نکند، یا باید قسم یاد نماید یا قسم را به طرف دیگر رد کند و اگر نه قسم یاد کند و نه آن را به طرف دیگر رد نماید، با سوگند مدعی، به حکم حاکم، مدعی علیه نسبت به ادعایی که تقاضای قسم برای آن داده شده است محکوم می‌گردد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1328مکرر

        (الحاقی 1370/8/14)- دادگاه می‌تواند نظر به اهمیت موضوع دعوی و شخصیت طرفین و اوضاع و احوال موثر مقرر دارد که قسم با تشریفات خاص مذهبی یاد شود یا آن را به نحو دیگری تغلیظ نماید. تبصره- چنانچه کسی که قسم متوجه به او شده تشریفات تغلیظ را قبول نکند و قسم بخورد ناکل محسوب نمی‌شود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1329

        قسم به کسی متوجه میگردد که اگر اقرار کند اقرارش نافذ باشد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1330

        تقاضای قسم قابل توکیل است و وکیل در دعوی می‌تواند طرف را قسم دهد لکن قسم یاد کردن قابل توکیل نیست و وکیل نمی‌تواند ‌به جای موکل قسم یاد کند.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1331

        قسم قاطع دعوی است و هیچ گونه اظهاری که منافی با قسم باشد از طرف پذیرفته نخواهد شد.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1332

        قسم فقط نسبت به اشخاصی که طرف دعوی بوده‌اند و قائم‌ مقام آنها موثر است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1333

        در دعوی بر متوفی در صورتی که اصل حق ثابت شده و بقای آن در نظر حاکم ثابت نباشد حاکم می‌تواند از مدعی بخواهد که بر بقای حق خود قسم یاد کند. ‌در این مورد کسی که از او مطالبه قسم شده است نمی‌تواند قسم را به مدعی‌علیه رد کند. ‌حکم این ماده در موردی که مدرک دعوی سند رسمی است جاری نخواهد بود.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1334

        در مورد ماده 1283 کسی که اقرار کرده است می‌تواند نسبت به آنچه که مورد ادعای اوست از طرف مقابل تقاضای قسم کند مگر ‌اینکه مدرک دعوی مدعی سند رسمی یا سندی باشد که اعتبار آن در محکمه محرز شده است.

      • گروه وکلای دادپرس

        ماده1335

        (اصلاحی 1370/8/14)- توسل به قسم وقتی ممکن است که دعوای مدنی نزد حاکم به موجب اقرار یا شهادت یا علم قاضی بر مبنای اسناد یا امارات ثابت نشده باشد. در این صورت، مدعی می‌تواند حکم به دعوی خود را که مورد انکار مدعی علیه است، منوط به قسم او نماید.

مشاوره آنلاین دادپرس
هنوز پرونده خود را ثبت نکرده اید؟

میتوانید از مشاوره های حقوقی آنلاین دادپرس استفاده کنید.